۱۱/ذو القعدة/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۳۰ یکشنبه

صبح قزوین رسم عاشقانه ای که مجنونش آسمانی بود
کد خبر: ۶۰۲۷ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

همایشی از جنس نور؛

رسم عاشقانه ای که مجنونش آسمانی بود

فرزندان شهید با همایشی ماندگار پدران آسمانی، به استقبال روز پدر رفتند.

رسم عاشقانه ای که مجنونش آسمانی بود
به گزارش صبح قزوین، همه دعوت بودند و فرق نمی کرد کارگر باشی یا مسئول.
قرار بود فرزندانی جمع شوند و مراسم روز پدر خود را با همه جشن بگیرند.
فرزندانی که سایه پرمهر پدر را احساس نکردند، چون پدران شان آسمانی و آسمانی شدند.
ساعت 16:30 مراسم آغاز شد، همایش پدران آسمانی.
این مراسم باشکوه در سالن مرکزی دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین برگزار شد.
سالن پر شده بود از فضایی که آکنده به نام و یاد شهدا شده بود.
خانواده های شهدا اعم از پدر و مادر، همسر، فرزند،  مردم عادی، مسئولین و حتی کاندیداهای شورای اسلامی؛ همه در این مراسم حضور داشتند تا شاید عطر و نام شهدا به زندگی آنها برکت دهد، که قطعا می دهد! شاید من و شمایی که حضور پدر را در زندگی خود با تمام وجود احساس می کنیم و پدران مان نمی گذارد آب در دل ما تکان بخورد، نبودش را زیاد احساس نکنیم.
اما در این جا و در این مراسم وقتی فرزندان شهدا را می بینیم و از احساس و دلتنگی خود سخن می گویند؛ تازه متوجه می شویم که خداوند چه نعمت بزرگی را بر ما ارزانی داشته است و ما قدر آن را نمی دانیم! یکی از قسمت های زیبای برنامه روایتگری سید یاسر موسوی بود؛ که وی از شهر شیراز به آمفی تئاتر دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) دعوت شده بودند.
سید یاسر با تمام احساس خود جمع حاضر را به میهمانی شهدا برد و از شهید و شهادت و ایثار گفت.
همچنین سخن از ولایت مداری و عبوراز فتنه و عدم بصیرت آورد.
سید یاسرموسوی با پرده خوانی که انجام داد، این نکته را یادآور شد: قرآن فرموده شهدا زنده اند و در نزد خداوند روزی می خورند و انشاالله با ظهور مهدی موعود برخواهند گشت.
از دیگر اجرا کنندگان فرزند شهید فتاحیان بود که به نمایندگی از تمامی فرزندان شهدا، دلنوشته خود را به مقام معظم رهبری تقدیم کرد و جمع حاضر را تحت تاثیر قرار داد.
در بخشی از این دلنوشته آمده بود: سلام بابا؛ می خواهم نامه ای برایت بنویسم و با این نامه دلم را خوش کنم.
به خوشی های روزگار، نمی دانم شاید روزی آن را خواندی.
اما می دانم کلمات ما کجا و کمالات شما کجا؟ من فرزند شهیدم و این سمت را دوست دارم.
من آقا را دوست دارم.
همچنان که پدران ما خمینی را دوست داشتند، ما بیشتر شما را دوست داریم و فرزندان مان نیز شما را دوست دارند و خواهند داشت.
خمینی یعنی خیمه و خامنه ای یعنی جبهه.
آقا نمی دانم معایب ما محاسن شما را سفید کرد یا شاید ریاست؟ می دانم سید علی بودن کار سختی است.
چه بسیار فتنه ای که ایشان جلویش را گرفتند و ما نفهمیدیم! آقا روزهایی هست که با شناسنامه می آییم، ایام بیعت است آن روزها.
بیعت با رأی فرق دارد، رأی می آید و می رود اما بیعت تا آخر باقی است.
پدرم در وصیت نامه خود دعا کرد: خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار، ما بعد از خمینی دیدیم که خمینی زنده است.
آقا جان عهد کرده ایم ایران کوفه نشود و نمی شود.
در پایان خطاب به پدر شهیدم می گویم: با چشمانی اشکبار، پ یعنی پناه، پ یعنی پدر.
پدرم روزت مبارک! بعد از این دلنوشته که توسط فرزند شهید فلاحیان خوانده شد، فرزند شهید مهدی عباسی از خوانندگان استان، ترانه "بدرقه" را برای جمع اجرا کرد.
ترانه ای که شعر آن توسط خانم یلدا انگاری سروده شده بود.
قسمت دیگر برنامه اجرای مولودی خوانی بود که آن هم توسط دیگر فرزند شهید محمد محمودی اجرا شد.
این یکی از نکات جالب همایش پدران آسمانی بود.
این که قسمت های مختلف برنامه توسط فرزندان شهدا اجرا شد، گویی هرکدام می خواستند با هنری که دارند هدیه ای به پدر شهیدشان تقدیم کنند.
با مادر شهیدی که کنارم نشسته بود سر صحبت را باز کردم و از او خواستم از فرزند شهیدش بگوید.
وی که مادر شهید 15 ساله عبداله عبدالهی بود؛ گفت: وقتی به تعزیه می رفتم و علی اکبر و حسین را می دیدم، با خود می گفتم: ای کاش فرزندان من هم فدایی حسین(علیه السلام) می شدند.
اما فرزندانم کوچک بودند.
نمی دانستم فرزند 13 ساله ام در تدارک اعزام به جبهه ها است.
عبدالله با این که 13 سال داشت و از نظر جثه نحیف و لاغر بود، اما تلاش می کرد به جبهه برود.
اجازه این کار را نمی دادند و می گفتند تو هنوز کوچک هستی اما او با شناسنامه پسر عمویش که از وی بزرگتر بود به جبهه رفت.
دو سال بعد هم خبر شهادت او را آوردند.
از مادر شهید سوال کردم دل تان برای فرزندتان تنگ نشده و دوست نداشتید الان کنار شما در این مراسم حضور داشت؟ مادر شهید گفت: پسرم باعث افتخار من است، او مرا سربلند کرده و باعث شده من در نزد حضرت زهرا(سلام الله) شرمنده نشوم.
در پایان مراسم از تعدادی از خانواده های شهدا قدردانی به عمل آمد و همچنین به 40 نفر از کسانی که در مراسم حاضر بودند؛ به قید قرعه هدایایی اهدا شد که البته خبرنگارپایگاه خبری صبح قزوین نیز از این هدیه شهدا بی نصیب نماند.
بعد از اتمام مراسم همه بر مزار پدران آسمانی که صاحب اصلی مراسم بودند؛ رفتند تا این روز باشکوه را به تمامی پدران و مردان آسمانی تبریک گویند.
در این بین به یاد حرف فرزند شهید فلاحیان افتادم که گفت: پدر جان ای کاش کنارم بودی و روزت را تبریک می گفتم، نه این که وقتی روز پدر می شود، بگویم روحت شاد.
ما همه مدیون لحظه لحظه دلتنگی خانواده های شهدا هستیم و خواهیم بود.
باشد که هیچ وقت مدیون خون آنها نشویم.
انتهای پیام/2004/خ

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان