۱۲/ذو القعدة/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۳۱ دوشنبه

صبح قزوین فرار از مشکلات با «زندگی در عیش و مردن در خوشی»
کد خبر: ۳۷۹۱۹ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

دنیای اورولی در مقابل دنیایی که هاکسل تجسم کرده بود؛

فرار از مشکلات با «زندگی در عیش و مردن در خوشی»

دنیای ارولی واقعیت و حقیقت را از ما مخفی و دنیای هاکسلی انسان را در دریایی از بی تفاوتی و بی اعتناییغرق می کند، جهان ارولی فرهنگ را زندانی و هاکسلی از فرهنگ زندان می سازد.

فرار از مشکلات با «زندگی در عیش و مردن در خوشی»
صبح قزوین؛ بیماران معمولا زمانی درمان را جستجو نمی کنند که بدلیل فقدان آگاهی نتوانند بین علائم و نشانه های بیماری با یک بیماری خطرناک ارتباطی قائل شوند و یا مبادرت به استفاده از مکانیسم های دفاعی و تغییر ذهنیت خود گردند و بدین صورت قربانی خودگول زدن می گردند.
به همین خاطر است که انسان های بیچاره دو راه خوب مردن دارند: یکی بی توجهی به علائم خطر در زمان صلح (خودکشی) و دیگری میل به کشتن دیگری در زمان جنگ.
چرا ایده سرگرمی و خوشی در اروپا و امریکای غرق در خوشی و لذت، جواب نداده؟ چرا فرضیه نبیره ونگوک نماینده پارلمان هلند، نقش بر آب شد که می گفت اروپایی جماعت، هیچ وقت تروریست نمی گردد و اما تروریسم در خون مسلمانان ریشه دارد؟   مقتل أحد قادة "داعش" وانفجارات عنيفه في مقر لجبهة النصرة   چرا 12 هزار خارجی تروریست در اردوگاه داعش وجود دارد؟ چرا بقول دونیا بونزار جوانان غرب در آرزوی دیدن بهشت و آرزوی کمک به کودکان بی گناه ، وارد جهنم می شوند؟ چرا امروزه ما با عملکرد های بسیار ناصواب و غلط خود در رخدادهای ایران امروز، اجازه بهره بر داری به دشمنان قسم خورده این خاک و بوم می دهیم و برای آنان خواراک تبلیغاتی و موجب فرار آنان و خود از واقعیت ها و مشکلات می گردیم؟ آنهایی که دانش ندارند شرشان بیشتر از منفعتشان است واقعا چه زیبا پیامبر گرامی(ص) می فرماید: آنهایی که دانش ندارند شرشان بیشتر از منفعتشان است.
نیل پستمن (۱۹۳۱-۲۰۰۳)، استاد علوم و فنون و ارتباطات در دانشگاه نیویورک و جامعه‌شناسی است.
پس از مرگ او برخی روزنامه‌ها این تیتر را برگزیدند : «منتقدی که تلویزیون را خاموش ترجیح می‌داد.
».
اما بیشترین حملات او به تلویزیون در اثری با نام «زوال فرهنگ در بستر عشرت» در سال ۱۹۸۵ منتشر گردید که صادق طباطبائی با خوش ذوقی آن را به «زندگی در عیش، مردن در خوشی» ترجمه نموده است.
وی می نویسد: وقتی ملتی عنان شعور و اندیشه خود را به روزمرگی و تلویزیون و رسانه می سپارد و حیات فرهنگی به معنای نمایشهای خیمه شب بازی های شادی زای سرگرم کننده و مطالب مزخرف و بیهوده برای تولید پوچی، بی تفاوتی، بی ارزشی، خوشی و بی غمی، ایجاد سرگرمی و عادات و اعتیاد در می آید، مجموعه ملت در این زمان در خطر و اسیر بحران و مرگ تدریجی فرهنگ فرا می رسد.
  download (2)   از نظر نیل پستمن، تلویزیون همان مخدر سوما در دنیای قشنگ مامانی آلدوس هاکسلی است.
تلویزیون بما تحمیل می کند که به چه و چگونه بیندیشیم، احساس کنیم، عمل کنیم و حاکمیت انسان را بر خود، اندیشه، احساس، ادراک، روابط انسانی و اجتماعی می رباید و نمی گذارد انسان با خود تنها باشد و به دیالوگ بپردازد، تفکر کند، با خود، خدا، دیگری و هستی رابطه پویا بر قرار نماید و نمی گذارد انسان بقول جان استوارت میل( فیلسوف لذت گرا و فایده گرا) به پیامدها و زایا و بارور بودن آن خوشی فکر نماید.
باید در ترازوی لذت سنج ما علاوه بر شدت، طول مدت، نقد و نسیه بودن، به تنوع لذت به پیامدها و زایا و بارور بودن آن نیز فکر کرد و آیا آن خوشی موجب شکوفایی ما می گردد یا خیر.
امروزه نماد و مظهر آمریکا را باید در شهری در صحرای نوادا به نام لاس وگاس جست پستمن، وضعیت آمریکای زمان خود را شبیه به آن چیزی می داند که هاکسلی تصویر کرده است.
به گفته او اگر در اواخر سده هجدهم میلادی، بوستون مرکز تجلی روح آمریکایی و تحرکات سیاسی و اجتماعی بودهاست و در اواسط سده نوزدهم نیویورک و در قرن بیستم، شیکاگو امروزه نماد و مظهر آمریکا را باید در شهری در صحرای نوادا به نام لاس وگاس جست.
شهری که مرکز تفریح و قمار و خوشگذرانی است.
برای پستمن اصلا عجیب نیست که در امریکای عصر او یک هنر پیشه هالیوود (رونالد ریگان) به مقام ریاست جمهوری برسد ولی از نظر لیدمن استاد دانشگاه سوئد بدلیل پیش نرفتن پروژه آزادی و عدالت به موازات هم در غرب، از محالات است که یک فقیر که در قانون اساسی امریکا آمده بتواند رئیس جمهور شود و فقط روی کاغذ می تواند رئیس جمهور شود ) .
    images (4)   در مقیاس فردی آیا کسی که صرفاً حوادث روزنامه‌ها را می‌خواند و یا اصلا به تفکر ، تعلیل و تغییر نمی پردازد با کسی که مجلات علمی و کتاب می‌خواند و اهل تفکر(حول محور مشکل و تفسیر و تعلیل و تغییر در زمینه قدرت تحلیل و اندیشه و بیان می باشد)، برابر است؟ (هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون؟)مگر خداوند در سوره نحل آیه 76 نمی فرماید: شما که از شکم مادرانتان بدنیا آمدید، فاقد شناخت بودید و ما به شما چشم و گوش و زبان دادیم (ابزار شناخت) تا شاید خدا را شکرگذار باشید و آیا شکر کردن به معنای خوب دیدن و بصیرت داشتن، خوب شنیدن و خوب سخن گفتن نیست .
دو شاهکار ادبی قرن بیستم یعنی «۱۹۸۴» نوشته جورج اورول و «دنیای قشنگ نو» نوشته آلدوس هاکسلی دو کتابی است که مدام مورد ارجاع پستمن در کتاب زندگی در عیش مردن در خوشی قرار می‌گیرد.
اورول در سال ۱۹۴۸ کتابی می‌نویسد که به زعم خود آینده مخوف بشریت را در سال ۱۹۸۴ پیش‌بینی کرده است.
دنیای مخوفی که اورول به مانند قلعه حیوانات به زبان تخیل و استعاره ترسیم می‌کند بیشتر با نظام های مارکسیست و نظام های تمامیت خواه و انحصارطلب هم‌سنخ است.
سرکوبی هر علاقه و عشق و تعهدی، بالاتر از علاقه به حزب و رهبران در دنیای اورولی دنیایی که در آن همگان تحت نظارت و کنترلی عیان‌اند و همه تابع دستورات حزب حاکم.
خانواده در آن معنا ندارد و هر علاقه و عشق و تعهدی، بالاتر از علاقه به حزب و رهبران سرکوب می‌شود.
چنانچه عمل خلافی از کسی سر زد و دچار عشق و علاقه‌ای فراتر از عشق و علاقه به حزب شد دستگاه خوانش فکر، مسئولین حزب را متوجه می‌کند تا او را تحت بازجویی و شکنجه قرار دهند.
در جامعه آینده اورولی سه وزارت خانه وجود دارد.
وزارت فراوانی که باید بر اساس نظام کوپنی جیره رسانی کند، وزارت صلح که مسئول حفظ جنگ با دشمن خارجی است و وزارت حقیقت که عهده دار کنترل آرشیوها و تحریف و تغییر اطلاعات و نابودی هر گونه اطلاعاتی است که به ضرر حزب باشد.
    images (9)   در این جامعه افرادی که از حزب سرپیچی کنند ناپدید می‌شوند.
در اینجا صحبت از اعدام نیست بلکه صحبت از تبخیر آدم‌هاست و پس از آن اسم تبخیرشدگان نیز توسط وزارت حقیقت از دفاتر رسمی حذف می‌شود و هستی‌اش انکار می‌شود گویی چنین موجودی اصلاً وجود نداشته است.
در دنیای هاکسلی سرگرمی و تفریح، جایگزین اندیشه است اما آلدوس هاکسلی دنیایی دیگر را پیش بینی می‌کند.
دنیایی که به ظاهر خبری از خشونت و سرکوب در آن نیست دنیای قشنگ نو یا به ترجمه‌ای دیگر «دنیای مامانی جدید».
در این دنیا که اصل حاکم بر آن رفاه و پیشرفت و ثبات اجتماعی است سرگرمی و تفریح، جایگزین اندیشه است.
اگر در دنیای اورول افراد باید همان گونه که برادر بزرگ و حزب حاکم می‌خواهد بیاندیشند در دنیای مامانی نو اساساً مردم نمی‌اندیشند چرا که مشغول تخدیر و تفریح‌اند.
در این دنیا به ظاهر اجبار و خشونت وجود ندارد و همه چیز از راه تحریک احساسات و تلقینات اعمال می‌شود.
افرادی که دچار مرض اندیشه و خودآگاهی شوند نیز تنها دو راه دارند یا پناه بردن به سوما و یا خودکشی.
در این دنیا معتقدند که عشق به کتابخوانی و علاقه به طبیعت چرخ هیچ کارخانه‌ای را نمی‌چرخاند فلذا انسان‌ها باید تنها به وظایفی که به طبقه آنها مربوط است بپردازند.
سیمون وی خاستگاه همه‌ی بدیها، در عالَمِ انسانی را ناشی از توهّم می داند سیمون وی، فیلسوف، عارف و اصلاحگر اجتماعی فرانسوی، خاستگاه همه‌ی بدیها، در عالَمِ انسانی را ناشی از توهّم (اسکیزوفرنی =پوچی) می داند.
توهم، یعنی از دست دادن تماس با واقعیت و بریدن از واقعیت، عرفان مسلکی، آرزواندیشی و قضا قدری شدن ، دنبال پیر و مرادی بودن، در تئوری توطئه (conspiracy theory ) بر خلاف توهم توطئه (illusion conspiracy ) دارای درجاتی از واقعیت است.
استفاده هر چه بیشتر از مکانیسم های دفاعی بدون شناسایی علل و بر طرف کردن مشکل ما را قربانی ذهنیات مان خواهد کرد.
(بقول نیچه: کسی که چرایی زندگی را یافته است با هر چگونه ای می سازد) و یا باید با عوض کردن هدف هایش، خود را گول بزند و برای رفع تعارضات درون به جن زدگی و خود بیگانگی (self alienation ) بپردازد.
    images   برای مثال معلمی که از درآمد ناشی از شغل خود ناراضی است، برای رفع تعارض درونی، به جای تغییر شغل، کار خود را انبیایی تلقی می کند تا شاید از فشار های روحی اش کاسته شود، و یا به استفاده از مکانیسم های دفاعی – روانی از قبیل: خیال پردازی، آرزو اندیشی (در سازگاری با ناامیدی)، سرگرمی خواهی و لذت خواهی ، پسرفت، فرافکنی ، دلیل تراشی و .
.
.
.
بپردازد.
باید دانست که هرچقدر زندگی انسان جبری تر و جامعه استبدادی تر (انسان را شی و ابژه کرده و از خدایی بودن و سوژه بودن تهی می گرداند) باشد انسان برای ماندن (نه شدن) بیشتر از جبر، خودبیگانگی و مکانیسم های دفاعی استفاده می نماید و کسی که آلودگی های زندگی را جبری و تقدیری بداند نمی تواند علیه آن مبارزه نماید.
در جنگ تقدیر و اختیار، آدمی به محدودیت های اختیار و آزادی آگاه می گردد در جنگ تقدیر و اختیار، آدمی به محدودیت های اختیار و آزادی آگاه می گردد و در زندگی تراژدی مصیبت بارش به بدبختی ها و مصیبت هایی گرفتار می شود که خود از آن آگاه نیست و از اختیارش خارج است و به راحتی قربانی شرایط می گردد (چرا انسان ترجیح می دهد خوکی راضی باشد تا انسانی ناراضی، ابلهی راضی تا سقراطی ناراضی، این بر اساس اراده و اختیار نیست بلکه از جهل و ترس و اجبار است نه اراده و اختیار ) .
به قول داریوش شایگان بخاطر همین مساله (تقدیری و جبری زندگی کردن) است که انسان زیر بار مسئولیت اعمال و کردار خود نمی رود(تا از زیر بار فشار وجدان و عذاب گناه خود را رها سازد) و همه چیز را به تقدیر، سرنوشت گره می زند و نیز امروزه غرب با ایران فوبیا(ترس مرضی و غیر واقعی) و اسلام فوبیا کاستی های خود را نمی بیند و از آنها فرار می کند.
تنها راه اخلاقی زندگی کردن در جهان کنونی، توجه همزمان به پروژه جبر و اختیاراست آیا زمان آن نرسیده است که برنامه ریزان غربی تسلیم واقعیت گردند و به سیاست های غلط خود پی ببرند و باید دانست که تنها راه اخلاقی زندگی کردن در محیط جهان کنونی، توجه واقعی به اختیار و آزادی در کنار جبر است و توجه همزمان به پروژه جبر و اختیار است (همان چیزی که اسلام معتقد است: لا جبر و لا تفویض بل امرو بین الامرین ) که در هر دو دنیای هاکسلی و اورولی برابری و آزادی، خطراتی هستند که باید دفع گردند، که در دنیای هاکسلی کسی آنرا حس نمی کند و در دنیای اورولی کسی حق ندارد به آن بیندیشد.
    images (8)   در دنیای هاکسلی انهدام خانواده اجتناب ناپذیر، آزادی های جنسی تبلیغ و با استفاده نرم افزاری از غریزه جنسی و ایجاد هیجانات برای تحریک و ارضای غرایز جنسی، انسان را به پوچی، خوشی و غفلت و سرگرمی خواهی و همرنگی با محیط و جماعت سوق می دهد.
ارضای شهوت قدرت طلبی زمامداران با ایجادترس در دنیای اورولی در دنیای اورولی، شهوت قدرت طلبی زمامداران با وارد ساختن درد، ایجاد ترس و به تسلیم کشیدن انسان ارضاء می گردد و انسان را مطیع تربیت می نمایند، در دنیای هاکسلی با تحمیل لذات، سرگرمی و خوشی (خوش گذرانی در شرایطی طلبیده می شود که دستیابی به شادی و رضایت ، سعادت غیر ممکن است ).
در دنیای هاکسلی انسان عقیده ای ندارد تا ابراز نماید در دنیای اورولی، هماهنگی و یکسان سازی عقاید(بدون توجه به تفاوت ها و جمع ضدین) از طریق سرکوبی تامین می گردد، در دنیای هاکسلی انسان عقیده ای ندارد تا ابراز نماید و مخالف را به دنیای خوشی و لذت تبعید تا با جامعه هماهنگ و همرنگ وگرنه اگر دچار بیماری اندیشه گردد و یا جنون خودآگاهی پیدا نماید، به جزایر آدم خواران می فرستند.
هر دو دنیای هاکسلی و اورولی می خواهند قدرت اندیشه نابود شود در جهان اورولی انسان جرات ابراز عقیده ندارد، مخالف را زندان و تبخیر می کنند، هر دو دنیای هاکسلی و اورولی می خواهند قدرت اندیشه نابود شود، در دنیای هاکسلی غرق شدن در خوشی، مجالی برای بروز نیازمندی های درونی و معنویت باقی نمی گذارد و نمی گذارد انسان در خلوت خود به سفر درونی برای ارتباط به حقیقت و زیبایی و خوبی برود.
    jammas.</br>hussain20130915003404683   انسان غربی اسارت روح را نمی بیند، عدم آزادی خود را احساس نمی کند، قربانی اسارت است و زندان را نمی بیند، و نمی داند که فقط نفس فیزیکی یا physical self وجود ندارد که اضطراب عدم و مرگ تهدیدش نماید، بلکه نفس معنوی (self spiritual ) نیز وجود دارد که اضطراب پوچی و بی معنایی زندگی انسان را تهدید می نماید و نیز نفش اخلاقی (morality self ) که انسان را به شدن (نه داشتن و بودن ) فرا می خواند و فقدان آن در انسان تولید گناه می کند که من به انجایی که می خواستم نرسیدم و قاضی آن درونی و وجدان می باشد.
در دنیای ارولی قدرت تفکر با شکنجه و درد از بین می رود در دنیای ارولی قدرت تفکر با شکنجه و درد از بین می رود و در دنیای هاکسلی، قدرت تفکر با تفریح و خنده و مواد مخدر از بین می رود و انسان تهی می گردد، در دنیای ارولی انسان می داند چرا باید رنج و درد را تحمل نماید و در دنیای هاکسلی، انسان نمی داند چرا باید پیوسته بخندد و شاد باشد، دنیای ارولی واقعیت و حقیقت را از ما مخفی و دنیای هاکسلی انسان را در دریایی از بی تفاوتی و بی اعتنایی غرق می کند، جهان ارولی فرهنگ را زندانی و هاکسلی از فرهنگ زندان می سازد.
آدمی خاک است و از آتش نگو/ شمس این گوید تو هم آنرا بگو/ غافلان با وهم در سازند و سوز/ عاقلان در سوز و سازند این بگو (مولانا) عمر به بازیچه بسر می بری/ بازی از اندازه به در می بری /غافل بودن نه از فرزانگی است / غافلی از جمله دیوانگی است (نظامی) منابع: سون اریک لیدمن ،کتاب سبکی فکر و سنگینی واقعیت در بازه آزادی، ترجمه سعید مقدم، تهران، نشر اختران 1384 نیل پست من، کتاب زندگی در عیش و مردن در خوشی ، ترجمه صادق طباطبائی ، نشر روزنامه اطلاعات آزاده جو، عباس، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی قزوین انتهای پیام/3007/خ

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان