۰۹/ذو القعدة/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۲۸ جمعه

صبح قزوین روضه‌های زنانه یا سالن مد
کد خبر: ۱۱۵۸۳۲ نویسنده: اعظم میرزایی تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۹/۱۹ ساعت: ۲۱:۴۵ ↗ لینک کوتاه

کو گوش شنوا؛

روضه‌های زنانه یا سالن مد

ماها که خیلی سیم‌مان وصل نبود مدام حواسمان پرت تیپ‌های جورواجور این‌ور آبی که نه، آن‌ور آبی می‌شد؛ روضه‌خوان هم گاهی گلوی علی اصغر شش ماهه می‌شد سوز نوحه‌هایش و گاهی هم علم بی علمدارش، اما کو گوش شنوا، اصلا کو فضایی که بتوانی لحظه‌ای با دل و جانت بشنوی!

روضه‌های زنانه یا سالن مد
به گزارش خبرنگار صبح قزوین -اعظم میرزایی

از شروع ماه محرم، هر روز روضه داشتند با هفتاد هشتادتایی میهمان، تا دلتان هم بخواهد میزبان! یکی چای تعارف می‌کرد با انواع و اقسام شیرینی‌ها، یکی میوه ‌داد براق و خوش رنگ و لعاب؛ بساط آش و غذای نذری هم که یک روز در میان به راه بود.

از پذیرایی به قول مادربزرگ مجلس دهان‌پُرکُن‌شان که بگذریم، می‌ماند میهمان‌هایی که با کلی ساک و بند و بساط می‌آمدند، می‌رفتند داخل یکی از اتاق‌ها که کاربرد اتاق پرور را داشت و بعد از چند دقیقه‌ای وارد سالن می‌شدند.

به قول یکی از همسایه‌ها ماها که خیلی سیم‌مان وصل نیست مدام حواسمان پرت خوراکی‌ها و تیپ‌های جورواجور این‌ور آبی که نه آن‌ور آبی می‌شد؛ روضه‌خوان هم گاهی گلوی علی اصغر شش ماهه می‌شد سوز نوحه‌هایش و گاهی هم علم بی علمدارش! اما کو گوش شنوا، اصلا کو فضایی که بتوانی لحظه‌ای با دل و جان گوش کنی.

هرکس هم که از اتاق پرو درمی‌آ‌مد پچ پچ‌ها شروع می‌شد؛ <<مدل لباسش قدیمیه>>، <<رنگ موهاش اصلا به رنگ صورتش نمیاد>>، <<همین یدونه بچه‌رو داره؟>>، <<شنیدم خواهرش نامزده کرده>>، <<بنده خدا چقدر پیر شده>> و...

زیرگوشی حرف زدن‌ها ادامه داشت تا وقتی که یکی زنگ می‌زد، همه‌ی سرها برمی‌گشت به سمت در ورودی تا تازه وارد مجلس را برانداز کنند، روضه‌خوان بیچاره هم که انگارمی‌خواند از باب تکلیف!

ما هم که گویی از فضا آمده بودیم با چادر چاقچور نشسته بودیم بالای مجلس و هاج و واج مانده بودیم از این همه تناقض در نام مجلسی که در آن حضور داشتیم با چیزی که واقعا می‌دیدم.

یکی از خانم‌ها هم با دخترش آمده بود برای پسرش زن انتخاب کنند؛ بنده خدا نیت خوبی داشت اما نکته خنده‌دارش آن‌جا بود که سرگردان مانده بود نمی‌دانست چی کسی را انتخاب کند، اصلا انگار تشخیص نمی‌داد واقعا پسندیده یا فقط فکر می‌کند که پسندیده!

نمی‌شود توقع داشت که همه در عزای اهل بیت (ع) شیون و مویه کنند و موی بِکَنند اما در مجلسی که نامش مزین به نام امام حسین (ع) است در ظاهر هم حتی نشانی از همدردی دیده نمی‌شد، یعنی اصلا فرصتش پیش نمی‌آمد! مجلسی که می‌توانست بشود نقطه‌ای برای شروع، می‌توانست بشود راهی برای سبک شدن شده بود سالن مد و غیب‌های زنانه!

اصلا آفت که بیاید دامنت را می‌گیرد کاری ندارد نیتت زمین تا آسمان با چیزی که می‌خواستی و نشد فرق داشته، ذره ذره نشت می‌کند در باورهایت و مجلس عزای حسین می‌شود سالن مد و خودت هم می‌شوی الگویی مجسم از فرهنگی که به شکلی تاسف‌بار در باورهایت رخنه کرده و خودت هم خبر نداری.

می‌شوی تندیس دست‌ساز دیگران و الگویی برای فرزندت که فردا بماند سر دو راهی، دوراهی انتخاب درست و غلط، دو راهی مقایسه دیده‌هایش و آنچه که دینش می‌خواهد، نهایتش هم می‌شود همین اتفاقاتی که خیلی هم دیگر عجیب نیست؛ عاشورا، تاسوعا و اربعین می‌رویم عزاداری اما در خیابان‌ها چشمت روشن ‌می‌شود به آخرین مدل‌های آرایش و لباس و مو و از آن بدتر مراوداتی که نه فرهنگش ربطی به ما دارد و نه شکلش!

انتهای پیام/9003

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان