مشخص نیست سیاستگذاری بورس به چه شکلی است که این بازار انقدر منفعل و رو به سرخی رفته است؛ بازاری که چند سالی است دچار بیماری حادی شده و دولت و مجلس نیز تعهدات و وعدههایی در مورد آن داده اند متاسفانه اما چندان این وعدهها به ثمر نشسته است.
اینکه توجه به این بازار چقدر مهم است و چه فرصتهای اقتصادی ایجاد میکند و خصوصا در جمع قطرهای سرمایههای خرد و ایجاد دریای سرمایه چقدر بازار بورس اهمیت دارد و در بدحالی این بازار مردم به چه بازارهای کاذب و ضربه زنندهای به اقتصاد کشور سوق پیدا کرده اند، دیگر موضوعی است که همگان بدان اشراف کامل دارند.
بازار سرمایه این روزها بازهم روند منفی دیگری را با شتاب جدیدی آغاز کرده است. اینکه بهانه سازی برای اضمحلال جدید بازار سرمایه چیست، میتوان برای آن بهانه تراشیهای بسیاری صورت داد. از انتخابات آمریکا و پیدا شدن سر و کله ترامپ گرفته تا موارد دیگر که بسیاری از این تحلیلهای اقتصادی تاکسیوار است در این حوزه مطرح میشود. اما نکته اساسی اینجاست که چرا انقدر درجه حساسیت بورس تضعیف شده که با یک تلنگر کوچک سقوط میکند. بورس در اینجا تابع چه شرایطی است. خصوصا اینکه باید گفت بازار بورس در شرایط حاکم خود چرا به موارد مثبت آنطور که از تلنگرهای منفی بهم میریزد، واکنش مناسب ندارد. به ویژه دست بازیگران منفی ساز بورس چرا توسط نهادهای دولت و خود سازمان بورس با سیاستگذاری درست.
همچنین باید مطرح کرد که سرمایههای واقعی مردم چطور در بازار بورس آب شده است. مگر خیل سرمایهای که در دوران حسن روحانی با یک تب تند سرمایه گذاری در بورس تشدید شد به همین سادگی قابل آب شدن است. سئوال اساسی این است که این سرمایهها کجا رفته و چرا مجلس و دولت درمورد آن سئوال کرده و پاسخ نمیدهند. نکته اساسی اینجاست که با همین سرمایهها در زمانی برخی از شرکتهای بورسی با افزایش سرمایه توانستند به سود اقتصادی مناسبی برسند، چرا این سود اقتصادی شامل حال سهامداران که سرمایه واقعی خود را در این بازار گذاشتند، نمیشود و سرمایهدار شریک سود شرکتها آنطور که باید نیست؟!
سئوال دیگر این است که چرا دستگاه ها و نهادهای مسئول دولتی و مجلس در این حوزه پاسخگو نیستند و کسی به دغدغه مردم در بورس جواب شفافی نمیدهد.
کمیسیون اقتصادی مجلس چرا این موضوع را به عنوان یک مسئله مهم در روند دستور کار خود به طور مداوم قرار نمیدهد و تا حصول نتیجه درست و شفاف از دولت پیگیری نمیکند؟
از همه این موارد که بگذریم نمیتوانیم از خود سازمان بورس به همین راحتی رد شویم. سازمانی که کار و موجودیتش این است که به مردم در خصوص بازار بورس توضیح دهد. درواقع به نظر میرسد حال بد بورس برای خود سازمانیها به عنوان یک فضای عادی تلقی میشود. این درحالی است که به هیچ وجه برای سرمایه گذار بورسی هیچ چیز خصوصا فضای رو به اضمحلال بورس عادی نیست!
در این زمینه از رئیس جمهور نیز به طور ویژه با توجه به وعده انتخاباتی این انتظار جدی وجود دارد که به این بازار اقتصادی توجه ویژه تری صورت گیرد. آیت الله رئیسی نشان داده که در حوزه اقتصادی و خصوصا اصلاح نابه سامانیها دغدغه قابل توجهی دارد. موضوع اصلاح نظام بانکی که در دستور کار دولت است در این حوزه خود گویای این دغدغه است اما چرا در حوزه بورس که میتواند شرایط اقتصادی کشور را ساماندهی کند و همچون موضوع بانکها برای بخش اقتصادی کشور بسیار قابل توجه است، آنچنان که باید دولت زیرمجموعهها و دستگاههای خود در امور اقتصادی را برای بهبود این فضا مورد بازخواست قرار نمیدهد؟
پیشترها حتی شاهد برکناری روسای سازمان بورس توسط دولت بودیم و وزیر اقتصاد در این حوزه به مردم گزارش میداد اما این روزها حسی وجود دارد که چندان دیگر بورس روی بورس نیست؛ با این حال به نظر میرسد مسئولان دولتی و همچنین نمایندگان مجلس در این حوزه درباره مسئله آینده بازار سرمایه و اتفاقاتی که هر روز بیشتر این بازار را به سمت منفی شدن پیش میبرد و مردم را نسبت به آن ناامید میکند، پاسخی شفاف دهند.
انتهای خبر/1404
منبع:جهان
دیدگاه ها