به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی صبح قزوین؛ «میخواهید در آینده چه کاره شوید؟» سؤال کلیشهای که همه ما در بچگی بارها و بارها شنیدهایم و در کنار پلیس و خلبان شدن، با پیشفرض ذهنی که در مغزمان گنجانده بودند بدون درنگ میگفتیم پزشک!
بزرگتر که شدیم میزان مقبولیت این رشتهها از قامت ما بلندتر شد و عزممان را جزم کردیم برای پزشک شدن ولی ای دریغ که پزشک و خلبان نشدیم که هیچ، هر آنچه میخواستیم و میتوانستیم بشویم هم در رویای پزشکی نابود شد.
آرزوهای همه والدین دهه شصت و هفتادی این بود که وقتی من به جایگاهی که در شانم نبود و نرسیدم، فرزندم به هر قیمتی که شده، باید به آرزوهایش برسد و به زور هم که شده به سمت آرزوهای از پیش تعین شده هُل میدهند که پزشک شود و مقبولیت، مشهوریت و رفاه را از آن خود کنند ولی این نسل جدید که ذهنشان صد برابر خلاقتر از ماست، با کانالیزه شدن برای تجربیخوانی استعدادها و خلاقیتهایش را به فراموشی میسپارد.
گاهاً با فشارهای بیرونی در خصوص تجربی خوانی، هزینههای گزاف کلاسهای کنکور و استرس ساعتهای مطالعه باعث تنش روانی در دانشآموز میشود و وقتی نتیجه مقبولی در کنکور کسب نمیکند، منجر به افسردگی و گاهاً در لایههای دیگر منجر به اعتراضات اجتماعی میشود چرا که اطرافیان در گوشش خوانده بودند که اگر بیشتر درس بخواند و تجربی قبول شود و برای پزشکی و داروسازی و پیراپزشکی تلاش کند قطعاً رتبه بسیار خوبی کسب میکند و میشود پزشک و همه راهها و پستی و بلندیها برایش مرتفع میشود.
بازار داغ پزشکی و توقعات خانواده ها
با یکی از مدیران مدرسه متوسطه اول به گفتگو میپردازیم که در این خصوص میگوید: «هر سال که موعد انتخاب رشته دانشآموزان پایه دهم میشود، خیلی عظیمی از اولیا با اصرار و تمنا میخواهند به هر قیمتی شده دانش آموزشان به در رشته تجربی ثبت نام کند، کش و قوسهای این فضای تجربی خوانی و بازار داغ پزشکی، گاهی تلفات و تبعاتی به همراه دارد که شاید سالیان سال بعد، خود را به نحوههای دیگر در جامعه نشان دهد.
متأسفانه جامعه هم به جای شکستن این تابو بیشتر به بزرگ شدن آن دامن میزند. به همین دلیل هم هست که این حجم از دانشآموزان تلاش میکنند به هر طریق ممکن پزشک شوند. اینکه برخی از خانوادهها به خواستههای خود نرسیدهاند و به هر قیمتی شده، میخواهند فرزند خود را تبدیل به پزشک و دندان پزشک و دارو ساز کند، با آگاهی بر عدم تخصص و عدم استعداد در رشته تجربی، باز هم از فرزند خود توقعات نابجایی دارند.»
نقش مشاورهای تحصیلی و معلمان
در راستای تکمیل گفتگو به سراغ یکی از مشاورههای مدارس میرویم که در این خصوص با اشاره به آسیبهای روانی بعد از کنکور میگوید: مؤسسات مشاوره تحصیلی که در طی چند سال اخیر به صورت فلهای و قارچگونهای رشد کردهاند، برای شهرت خود هم شده، به تبلیغات رشتههای تجربی میپردازند و آینده موفق و ماشینهای آنچنانی را فقط در پزشکی و دندان و دارو میدانند و با ذوقی که دانشآموز ۱۸ ساله، سالها در ذهنش پرورانده مطابقت میکند و نتیجه نامطلوبی دارد.
کلاسهای چند صد میلیونی و مشاورههای میلیونی و جلسات انگیزشی فقط برای بر سر ذوق آوردن دانشآموزی که به لطف مدارس غیر انتفاعی وارد رشته تجربی شدهاند و توقع دارند با معدل ۱۵ رتبههای دو رقمی کسب کنند، هر چند همه اینها مثال نابرده رنج، گنج میسر نمیشود را تحت الشعاع قرار نمیدهد و یقین که با تلاش به هر آنچه میخواهد میرسد اما اینکه موفقیت فقط در پزشکی خلاصه شود، حرف عبثی است.
برای انتخاب رشته باید به همه جنبههای بیرونی و درونی توجه کرد، فقط نباید از تبلیغات بهعنوان عامل اصلی تمایل به رشته تجربی صحبت کنیم. عواملی همچون تحصیلات، وضع اقتصادی، دیدگاه فرهنگی خانواده، نقش مشاورهای تحصیلی و معلمان میتوانند دست بهدست هم بدهند و دانشآموز را راهی رشتهای کنند.
استعداد و توانمندی دانشآموز سرنوشتش را می سازد
احمد احمدی، مشاور تحصیلی یکی از مؤسسات آموزشی نیز در گفتگو با آناج میگوید:«ما در ردههای موفقیت افراد میتوانیم به رشتههای فنی، رشتههای انسانی، ریاضی و کاردانش هم دست پیدا کنیم چرا که هر فردی باید در رشته مورد علاقه خود فعالیت کند و تخصصش را داشته باشد.
تعداد زیادی از خانوادهها، از اهمیت انتخاب رشته و اصول مشاوره آگاه نیستند و تصور میکنند وقتی نمره ریاضی و زیست و فیزیک خوب باشد حتماً باید تجربی بردارد و در آینده به زور هم که شده پزشک شوند ولی باید بررسی کرد که این دانش اموز آیا علاقهای به این رشته دارد، با تیپ شخصیتی وی همخوانی دارد.
یکی از مسائل مهمی که باید در نظر گرفته شود، استعداد و توانمندی دانشآموز است چرا که تخصص و علاقه در هر رشتهای، قطعاً برای آینده شغلی این دانشآموز هم تأثیرگذار هم خواهد بود و این روند اگر بدون علاقه طی شود، یک مسیر فرسایشی خواهد بود.
همه به دنبال شغل پولسازند
این مشاور در مورد انتخاب رشته میگوید: اولیا از کودکی باید استعدادهای دانشآموز خود را بسنجند و به گونهای تربیت کنند که به سمت علاقهها و استعدادهایش حرکت کنند؛ دانشآموزان تنها به این توجه میکنند که در چه رشتهای درس بخوانند تا یک شغل پولساز بهدست بیاورند و دیگر خیلی بحث علاقه مطرح نیست.
احمدی میگوید: قدم اول آگاهی دادن به خانوادههاست. خانوادهها باید بدانند که همه دانشآموزان تجربی امکان حضور در رشتههای پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی را ندارند و این خواسته منطقی نیست، باید این مطالبه در خانوادهها تغییر کند.
در بسیاری از مواقع فرایند هدایت تحصیلی به درستی انجام میشود و حتی دانشآموز متقاضی رفتن به رشتههای ریاضی، انسانی و هنرستان است اما خانواده تأکید دارد که دانشآموز فقط باید در رشته تجربی درس بخواند، بعد از انتخاب اولیا شاهد ناکار آمدی و عدم توانایی دانشآموز در انجام تکالیف و حجم سنگین کتب برای دانشآموز خود میشوند ولی با این حال چون علاقه و رویای پزشکی دارند، دست از تلاش نمیکشند و در زمان اعلام نتایج نامطلوب کنکور، دانشآموز را تحت فشار قرار میدهند و این دانشآموز خود را فردی سرخورده و ناتوان میبیند.
رمز موفقیت، سبک زندگی منظم است
وی در پایان میگوید: نفراتی در کنکور موفق باشند که راه و روش درس خواندن و کنکور دادن را بفهمند، کنکور فقط درس خواندن نیست، رمز موفقت سبک زندگی منظم و ساماندهی شده است، باید زمان تغذیه، تست زنی، استراحت و مطالعه مرتب و طبق برنامه باید چرا که کنکور یک سیستم است و فردی نتیجه میگیرد که با برنامه باشد .
هزینه میلیونی برای بی نتیجگی!
برای این موضوع با یکی از اولیایی که به دفتر مشاوره برای انتخاب رشته آمده بودند، صحبتی میکنیم، میگوید:« ۳ سال است که دخترم را به کلاسهای درسی دهم و یازدهم و دوازدهم میآوردم، اکثر اساتید آموزشی را میشناسم چرا که حداقل یک جلسه در کلاسها نشستهایم تا دخترم با نحوه آموزشش آشنا شود و حالا بعد ۳ سال سختی، تراز دخترم حتی به دانشگاه فرهنگیان هم نمیرسد و این شوک بزرگی بود که به من و پدرش وارد شد.
اصلاً انتظار چنین رتبهای را نداشتیم در این ۳ سال به هر سازش رقصیدیم، تمام برنامههایمان را با برنامه دخترم تنظیم کردیم و شده که من حتی چند ماه یکبار هم به خانه مادرم سر نزدم اما اکنون مشاوره تحصیلیاش میگوید که با این رتبه نمیتواند رشته خوبی قبول شود.»
سخن آخر
شاخصترین دلیل بسیاری از این افراد برای ورود به دنیای پزشکی رویای پولدار شدن است. مشکلات اقتصادی کشور در بیش از دو دهه اخیر و شکاف طبقاتی عمیق ایجاد شده باعث به وجود آمدن اقشار خاصی در جامعه شده که به سبب نوع شغلشان درآمدهای بالایی دارند. فارغ از اینکه این افراد لیاقت این درآمد را دارند یا خیر بخش بزرگی از جامعه که درآمد خوبی ندارند و یا به اصطلاح زیر خط فقر هستند به هر تلاشی دست میزنند تا خود را به این قشر برسانند.بعد از بیماری همه گیر کرونا، روند غیر حضوری کردن کلاسها با مشکل اساسی مواجه شد ولی به خاطر عدم کاهش سرانه قبولی از دانشگاهها که هر چند نحوه پذیرش دانشجو هم صحیح نیست، مجبور به پذیرش این روند نادرست شدند.
سالهاست که کنکور بر سر خانوادهها سایه افکنده است و آینده و خوشبختی فرزندان آنها به گذشتن از سد کنکور بستگی پیدا کرده است؛ اهمیت کنکور آنقدر بالا رفته است که بازار هزاران میلیاردی نیز دور تا دور آن ایجاد شده است تا شرایط گذر از آن را تسهیل کند.
کنکور تئوری به هیچ عنوان ملاک خوبی برای توانایی افراد نیست، دانشآموزان ما بر پایه حفظیات رشد میکنند و بعد از فارغ التحصیلی هیچ کار عملی بلد نیستند با این حال که صنایع و بازار کار ایران به شدت از نبود آدمهای متخصص رنج میبرد و ما به جای تولید افراد متخصص تنها سالانه میلیونها مدرک تولید میکنیم.
دانشآموزان باید از همان زمان بدو ورود به مدرسه استعداد و علاقهشان شناسایی شود و بر اساس همین علاقه و استعداد دانشآموز در مسیر تحصیلی قرار گیرد، اما به جای این پروندهها انبوهی از کارنامه داریم که در آنها تنها نمره دروس غالباً تئوری درج شده است و در کنار سیل عظیمی از تجربی خوانهای مشتاق به پزشک شدن، چندین نفر به قهقرا میروند، اینکه این نمرات قرار است چه چیزی را ثابت کند سؤالی است که از سوی مسئولان آموزشی کشور همواره بیپاسخ بوده است.
انتهای خبر/1404
منبع:اناج
دیدگاه ها