صبح قزوین؛ همه چيز از يك تهوع و سردرد شروع مي شود، اول مي رود سراغ پزشك عمومي، چند تا مسكن، سرم تزريقي و چندتا هم قرص هاي آرام بخش، كمي بهتر مي شود ولي خوب نيست، به متخصص داخلي مراجعه مي كند پس از آزمايشات سريال، دوبار ويزيت و تجويز داروهاي داخلي و خارجي كه در ميان آنها اقلام ماهواره اي نيز به چشم مي خورد، سرگيجه هم به آن اضافه مي شود و حالا ديگر نوبت متخصص مغز و اعصاب است تا قبل از هرگونه معاينه و گرفتن شرح حال اقدام به انواع نوار مغز، C.T ، M.R.I و غيره نمايد و پس از تجويز يك پاكت داروهاي ضد افسردگي و رنگارنگ ، به بيمار اطمينان بدهد كه مغزش سالم است!
و بهتر است ضمن مصرف داروها هر 15 روز يكبار مراجعه كند! ولي او كه ديگر جيبش خالي و خلقش از اين بد خُلقي ها ! به تنگ آمده، حالا به توصيه يكي از آشنايان پيش يك متخصص اعصاب و روان كه در يكي از شهرهاي اطراف مطب دارد وقت گرفته، تا شايد از دست اين ميگرن لعنتي خلاص شود ولي ديگر نه پولي دارد نه هزينه اياب و ذهاب، نه حوصله، نه وقت و نه اعتماد !؟
تنها چيزي كه برايش مانده همچنان سردرد است و دلي افسرده و روحي تحقير شده ... و اين قصه تلخ و اين تراژديِ تكراريِ استفاده از پاراكلينيك در گامِ نخست بدون توجه به علائم باليني كه عمداً يا سهواً از جانب ما پزشكان اعمال مي شود نه تنها موجب سرگرداني بيماران و تحميل هزينه هاي غير ضروري و اتلاف وقت آنان مي گردد، بلكه تأثيرات مخربي نيز بر جايگاه و شأن جامعه پزشكي دارد.
جامعه ي شريفي كه از احترام بالائي در میان مردم برخوردار بوده و همواره در طولِ تاريخ طب ، دانش را در كنار بينش ، علم را در كنار حكمت و فضل را توأم با رحمت تحصيل مي نموده و دانش آموختگان و دانش پژوهان خود را نيز از آلوده شدن به دنيا و افتادن در ورطه ي محاسبات پست دنيوي برحذر مي داشته و البته توصيه همه بزرگان و متوليان اين كسوت به كساني كه در اين وادي گام برمي دارند همواره درآميختن ريسمانِ فضل و رحمت و تمسّك به آن د اين راهِ پر مسئوليت بوده است:
شُكرِ لِلَه كين رسن آويختند فضل و رحمت را بهم آميختند
آورده اند كه ملاصدراي شيرازي نيز هميشه در كلاس هاي درس خود اين ابيات را از مثنوي زمزمه مي كرد و از افتادن علم و قلم در دست فرومايگان مي ناليد :
علم و مال و منصب و جاه و قِران فـتنه آرد در كـف بـدگــوهران
آنچــه منصب ميكند با جاهــلان از فضيحت كي كند صد ارسلان
چون قــلم در دست غـدّاري فتاد لاجـــرم منصــور بر داري فتاد
و معروف است كه نظامي گنجوي هنگامي كه پسرش را براي تحصيل به بغداد مي فرستاد با اشاره به روايتي از حضرت رسول (ص) كه « العلمُ عِلمان، علم الابدان و علم الاديان » به او توصيه كرد كه چه به رشته طب درآمدي و چه به كار دين پرداختي ، ابتدا هدف و حكمت آن علم را بياموز و سپس پاي در راه نِه :
مي باش طبيب عيسوي هش اما نه طبيب آدمي كش
مي باش فقـيه طاعــت اندوز اما نـه فقيه حيلت آموز!
باري ؛ ايجاد ذهنيت در بيماران و نان قرض دادنِ پزشكان به يكديگر و به دام انداختن روستائيان ساده دل و دردمندان كم بضاعت و وادار كردن آنان به فروختن گوشواره يادگاري و يا برنج ذخيره خانواده و صرف اين پول در مطب ها براي انجام تستهاي كليشه اي و غير ضروري ، نه شرط اخلاق است ، نه شرط انسانيت نه شرط آزادگي، نه شرط مروت و نه شرط امانت داري، آن هم امانتي كه خداوند نزد طبيبان به وديعت گذاشته و فرصت نيكويي كه هم او كريمانه در اختيار ما نهاده تا مؤمنانه با نامش آغاز كنيم و مشفقانه با مخلوقش مهر بورزيم و از تظاهر و تزوير در حرفه و خرقه خويش بپرهيزيم و البته از مواهب دنيوي هم بيش و كم و در حد تعادل بهره مند گرديم :
آن كه كارد قصد گندم باشدش كاه خود اندر تبع ميآيدش
نكته قابل تأمل و تأثيرگذاري كه به اين آشفته بازار دامن مي زند و بلكه خودعاملِ اصلي كمرنگ شدن اخلاقيات در جامعه است و دائماً صنوف مختلف را به سوي اينگونه رقابت هاي مادي و رفتارهاي غير اخلاقي ترغيب و تهييج مي كند همانا عدم تعادل ثروت در سطح جامعه و بعضاً بي كفايتي مديران براي سامان دادن به اوضاع اقتصادي كشور وثبات آن است كه همگان را نگرانِ از آينده و تشويق به مال اندوزي از هر راه ممكن مي نمايد اما وهزار اما، آيا اعضاي جامعه پزشكي هم حق دارند علم و معرفتي را كه با زحمت بسيار و به بهاي عمر گرانمايه و جواني از دست رفته كسب نموده اند اينچنين سهل و ارزان بر باد دهند و آنرا دستمايه فريب بيماران و سبقت از قافله دكانداران و دنياپرستان نمايند، غافل از آنكه :
گيرم كه خلق را به فريبي فريفتي با دست انتقام طبيعت چه ميكني
وآنكه مُلاي روم مي گفت :
حكيمانِ فصيحيم كه شاگرد مسيحيم دو صد مرده گرفتيم و دراو روح دميديم
طبيبانِ اِلهيم ز كس مـــزد نخـواهيم كه مــا پـــاكروانيم، نـه طمّــاع و پليـديم
بگذاريم و بگذريم ، بنده به سهم خود و در حد بضاعت اندكم ضمن عرض ارادت به محضر اساتيد و سپاسگزاري از اطبايي كه عالمانه و حكيمانه با قلبي سرشار و دستي شفابخش همواره كاروان طب و طبابت را در جهتِ حكمت و رحمت هدايت نموده و هرگز فرصت خدمت را به بوي سود فرو نگذاشته اند، در انديشه هاي تنهايي خويش، ازبرخي نامردمي ها و بي مهري ها كه معدودي از همكاران در حق بيمارانِ از همه جا بي خبر روا ميدارند تا جيب شان را خالي و به زعم خويش بر مبلغ خود بيافزايند ! بشدت دلتنگم و نيك مي دانم كه « دلتنگي هاي آدمي را باد ترانه اي مي سازد و روياهايش را آسمان پر ستاره ناديده مي گيرد ، آنگاه كه هر دانه برفي به اشكي نريخته مي ماند » .
آشنايان ره عشــق در اين بحــر عميــق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
پاك و صافي شو و از چاه طبيعت بـدرآي كه صفــايي ندهــد آب تراب آلوده
منبع: سایت شورای هماهنگی پزشکان عمومی گیلان
انتهای پیام/3007/خ
دیدگاه ها