صبح قزوین : در دوران جنگ سرد یکی از نگرانی های آمریکا این بود که ایران تحت سلطه شوروی قرار نگیرد، برخی از ناظران معتقدند برخلاف لندن که دنبال منافع اقتصادی و سیاسی بود، امریکا در ابتدا چندان تمایلی برای عزل مصدق نداشت. اما نگرانی از افزایش نفوذ شوروی باعث شد که آمریکا در بازی قبیح بریتانیا بر علیه ایران شرکت کند.
در ابتدا برخی سیاستمداران من جمله مصدق، آمریکا را مثابه یک آلترناتیو جهت رهایی از سلطه روسیه و انگلستان می دیدند. اما مصدق اولین قربانی پروژه ای شد که بعد ها به عنوان دکترین نیکسون رواج یافت. بر طبق این متد، آمریکا جهت تأمین منافع خود در برخی از کشورهای آسیا، شرایط را برای ایجاد سلطه پایدار دیکتاتورها محیا می کرد، براساس این اصل دیکتاتورها می بایست هماره حامی منافع آمریکا در کشور زیر سلطه خود باشند. در اهمیت این دکترین همین بس که هنوز هم حکومت های به این شکل در بین کشورهای عربی وجود دارد.
مادلین آلبرایت: «آمريکا در سال (1332)1953 در ساماندهی براندازی نخست وزير محبوب مردم ايران، نقش چشمگيری بازی کرد. دولت آيزنهاور، به دلائل استراتژيک، اقدامات خود را موجه میدانست اما کودتا، برای توسعه سياسی در ايران، به روشنی يک پسگرد بود و اکنون به آسانی میتوان دريافت که چرا بسياری از ايرانيان، از اين مداخله آمريکا در امور داخلیشان، همچنان ناخشنودند».
این خود فریبی ست که بخواهیم واقعه 28 مرداد را نه یک کودتا توسط دولت بریتانیا و آمریکا بلکه ناشی از همگرایی منتقدان دکتر مصدق تلقی کنیم. چیزی که در سال های پس از کودتا در حکومت پهلوی از آن به عنوان " قیام شاه و ملت" یاد می شود.
دکتر برانت ویلبر، جاسوسی که به عنوان باستان شناس برای سیا کار می کرد، طی سندی ذیل عنوان سرنگون کردن مصدق نخست وزیر ایران به کالبد شکافی کودتای 28 مرداد پرداخته بود. هدف از تنظیم این سند راهنمایی و الگویی برای اجرای کودتاهای مشابه در جاهای دیگر بود.
این سند که به عنوان «سند ویلبر» شناخته می شود برای اولین بار در سال 2001 به صورت سانسور شده توسط "نیویورک تایمز" منتشر گردید. این مقطع درست مصادف با زمانی بود که دولت آمریکا شاخه زیتون به ایران نشان داد، چنان که در همان مقطع مادلین آلبرایت به صورت رسمی بابت کودتای 28 مرداد عذر خواهی کرد.
بر اساس سند اسامی روزنامه نگاران و سیاستمدارانی که در دوران کودتا از بریتانیا و آمریکا پول دریافت کرده بودند، آبراهامیان طی کتابی که اخیرا منتشر کرده توضیح داد که انتشار این سند در آن مقطع (سال 2001) به صورت عجله ای و شتاب زده نسخه ویرایش شده سند اصلی ویلبر است.
عباس میلانی پیش از انتشار کتاب "نگاهی به شاه" طی مقاله ای توضیح داد که چرا رضاخان جنم پادشاهی را در ولیعهد خود نمیدید و البته وقایع پس از شهریور 1320 تا بهمن 57 نشان داد که شاه هرگز به تنهایی توان حفظ تاج و تختش را ندارد، بعد از عزل رضاخان این فروغی بود که از پست ریاستجمهوری گذشت تا محمدرضای جوان جانشین پدر شود.
محمدرضا بر خلاف ادعاهای پوشالی اش، آدم ترسویی بود. این مسئله را حتی اطرافیان شاه هم اظهار میکنند. در 25 مرداد سال 1332 زمانی که شاه متوجه شد، تلاش اولیه حامیانش برای کودتا به جایی نرسید از همان کاخ محل اقامتش با یک جت شخصی از ایران ابتدا به بغداد و بعد به رم فرار کرد و منتظر ماند تا کرومیت روزولت و ریپورتر حکومتش را از مصدق پس بگیرند، تا بتواند در معیت یک قهرمان پوشالی به کشور بازگردد.
در سال در 26 تیر سال 1357 هم پادشاه با همین خیال خام از ایران متواری شد تا بلکه اربابش باز هم به دادش برسد، اما آیت الله خمینی هوشمندانهتر از مصدق عملکرد (چه قبل از دهه فجر و چه بعد از تشکیل دولت موقت).
برخی از مورخان محمدرضا شاه را در 10 سال اول سلطنتش پادشاهی دموکرات و پایبند به انقلاب مشروطه مینامند. با فرض باور به این جریان، باید قبول کنیم بعد از ترور مشکوک شاه در سال 1327 که به توده ای ها نسبت دادهشد، فرایند دیکتاتور شدن شاه جوان آغازگردید. اگرچه ترس جریان توده هرگز شاه را رها نکرد و در مقاطعی تلاش میکرد با بازی در زمین شوروی از آمریکا امتیاز بگیرد. اما در دوران منتهی به کودتای 28 مرداد دغدغه صدارت مصدق بیشتر از هرچیز شاه را نگران می کرد.
مدیریت منابع نفتی، کنترل منابع دولتی و کنترل ارتش و دربار و نگرانی از آزادیهای سیاسی دوران مصدق و ترس از بسط نفوذ شوروی (حزب توده) مهمترین محور اختلافات شاه و مصدق بود.
پادشاه هم مانند اغلب دیکتاتورها معتقد به تئوری توطئه بود، او می گفت مصدق توانایی مقابله با حزب توده را ندارد و مصدق، کاشانی و حزب توده را متهم به همکاری با شوروی میکرد. همچنان که در بهمن 1357 هم معتقد بود مردم ایران طرفدار وی هستند و این عوامل بیگانه هستند که دست به تحریک جامعه میزنند.
نفحات نفت
تاریخ خاورمیانه در یک قرن اخیر با این طلای سیاه گره خورده، شاید اگر مصدق بر سر ملی کردن صنعت نفت، منازعه با انگلستان را به دادگاه لاهه نمیکشاند، میتوانست قدرتی بیشتر از پادشاه داشته باشد. اگرچه حامیان مصدق ملی کردن صنعت نفت را به عنوان مهمترین افتخار دوران صدارت مصدق میدانند اما برخی معتقدند مصدق صنعت نفت را نه ملی بلکه دولتی کرد×. اجرای سیاست قطب های توسعه به دستور شخص شاه و مدیریت کلان درآمدهای نفتی توسط وی می تواند نشان و دلیلی بر این مدعا باشد.
بنده مستضحر به حمایت مردم هستم!
این جوابی بود که دکتر مصدق، به اظهار نگرانی آیت الله کاشانی داد. به باور برخی کارشناسان همراهی جریانهای مختلف سیاسی در قائله 30 تیر باعث ایجاد نوعی غرور در دکتر مصدق شد، غافل از آنکه استعفای قوام محصول همگرایی جریان های مختلف سیاسی منجمله مذهبیون طرفدار آیت الله کاشانی بود.
قطعا نمیتوان انکار کرد که اگر این همگرایی به واسطه سیاست انگلیسی «تفرقه بینداز و حکومت کن»، از بین نمی رفت دولت مصدق به این راحتی ساقط نمیشد. هرچند بعد از سقوط دولت قالب جریان های سیاسی تقصیر را به گردن یکدیگر میانداختند. اما آنچه بیش از هر چیز پس از کودتا بر تاریخ ایران تاثیرگذار شد باور به این واقعیت بود که « سلطنت پهلوی اصلاح پذیر نیست و باید آن را ساقط کرد». هرچند باید بپذیریم که اگر اراده آیت الله خمینی نبود رویای سقوط شاه هرگز به واقعیت تبدیل نمیشد.
نتیجه گیری
شاخص مهم را می توان به عنوان مهم ترین تبعات کودتای 28 مرداد برشمرد :
1- از دست رفتن تلاش دولت مصدق برای ملی کردن صنعت نفت
از تبعات کودتا این بود که شاه شخصا مدیریت کلان منابع نفتی را در دست گرفت و هرطور که میخواست عمل می کرد.
2- قلع و قمع فعالان سیاسی و آزادی خواه
3- سلب مشروعیت (تقریبا) دائمی از سلطنت خاندان پهلوی
بعد از کودتا ترس شاه سبب شد تا دیگر در اداره حکومت از سیاستمداران مردمی استفاده نکرده و اغلب سیاستمدارنی که انتخاب می کرد افراد بی ریشه ای بودند که نوکر بی چون و چرای اوامر شاه باشند. در نهایت مردم به این نتیجه رسیدند که حکومت پادشاهی اصلاح پذیر نبوده و پادشاه قصد انجام هیچ اقدامی جهت باز تولید مشروعیت پس از کودتا را ندارد و به خواست و سیاستمدارن مورد وثوق مردم نیز اهمیت نمی دهد، از آن زمان بود که مبارزه علیه سلطنت به صورت سازمان یافته، تشکیلاتی و مسلحانه شکل گرفت.
4- تاسیس سازمان مخوف اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)
تا قبل از کودتای 28 مرداد وظیفه اطلاعات و امنیت کشور بر عهده رکن 2 ارتش و پلیس سیاسی بود اما بعد از این کودتا بود که شاه به فکر تاسیس سازمان مخوف ساواک افتاد و افرادی از ارتش تحت آموزش ماموران سازمان سیا و موساد با اقصام شکنجه و راه های جاسوسی آشنا شدند و بدینترتیب ساواک شکلگرفت.
کارشناسان یکی از مهم ترین علل براندازی حکومت پهلوی را همین سازمان مخوف اطلاعات و امنیت کشور در آن زمان میدانند.
5- شکل گیری عناد با آمریکا به عنوان یک آرکیتایپ (الگوی ناخودآگاه جمعی)
پس از واقعه مرداد ماه سال 1332 مردم از آمریکا سلب اعتماد کردند و روابط بین ایران و آمریکا رو به کاستی نهاد و نهایتا به طور کلی قطع شد. از آن زمان بود که دشمنی بین ایران و آمریکا شکلگرفت و منجر به تسخیر سفارت آمریکا در ایران گردید.
پانوشت:
این موضوع در سال های اخیر بحثهای زیادی بین مورخان، اقتصاد دانان و حامیان مصدق ایجاد کردهاست.
حنانه تاج احمدی
انتهای پیام/8002/خ
دیدگاه ها