صبح قزوین؛
هزار توجیه و اما و اگر خوشبینانه و بدبینانه میتوان یافت در پاسخ به این سوال که چرا تولید محتوای ارزشی و متعهد و انقلابی در فضای مجازی و حتی در رسانههای غیراینترنتی آنچنان که مورد انتظار است جدی گرفته نمیشود. آیا ما از کمبود دغدغه رنج میبریم؟ آیا شرایطی که با آن مواجهیم حاصل در دسترس نبودن امکانات و شرایط مناسب است؟ آیا مشکل در تعداد نفرات و کمبود آدمهایی است که دلبسته ارزشها و تعهدهای انقلابی و ایمانی خود باشند؟ آیا به همان اندازه که در جبهه مخالف، وبلاگها و وبسایتهای فعال و خودجوش و حریف میبینیم، در این سو میتوانیم کسانی را نام ببریم که با اراده و انگیزه و تعهد شخصیشان مشغولاند و خوانده میشوند و تاثیرگذار هم هستند؟
واقعیتی به نام شیر خفته
واقعیت آن است که ما با یک شیر خفته مواجهیم؛ شیری که از قضا گوش سنگینی هم دارد و باید در کنارش توپ در کنند تا بیدار شد و بغرّد و احساس کند باید و باید بیدار باشد. شیری که تا خواب است، هیچ صدایی نمیشنود و هیچ کاری نمیکند، اما اگر بیدار شد، بیش از آنچه فکر میکنیم به حرکت در میآید.
در استعاره فرو نرویم. ابتدای دهه هشتاد که اینترنت در ایران تازه در حال عمومی شدن بود، فضای غالب بسیاری از سایتها و فرومها علیه اسلام، دینداری، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران بود. چند سالی طول کشید که با همت و انگیزه متعهدانه جوانانی که برای ارزشهای خود ارزش قائل بودند، توازنی ایجاد شود، و فضا از حالت غلبه مطلق خارج شود. این اتفاق بارها و بارها افتاد و همچنان در حال تکرار شدن است. دوستان ارزشی ما که اینترنت را جدی گرفتهاند و خطرات و مخاطرات و کاراییها و فواید آن را با تمام وجود میفهمند، اگر مدت زمانی بگذرد و خطر جدیای احساس نکنند، سرد میشود و با خودشان میگویند خبری هم نیست و ترجیح میدهند به کارهای «جدیتر» بپردازند.
غافل از آنکه فعالیت رسانهای در اینترنت، مانند همه رسانههای دیگر، نیازمند اعتمادسازی، استمرار و دغدغه جدی است. ما فراوان دیدهایم وبلاگها، سایتها، شبکههای اجتماعی و بسیاری از انواع دیگر قالبهای اینترنتی که در یک ماجرای پردغدغه راهاندازی شدهاند اما چند روز که گذشته، افول کرده و فروکش کردهاند. یک وبلاگ برای آنکه بتواند موفقیتی کسب کند، باید بتواند به طور مستمر به انتشار مطالب بپردازد تا علاوه بر پرداختن به محتوای ارزشی و تولید محتوای متعهد، مخاطبان را هم به خود بکشاند و اعتماد آنها را جلب کند. هنری که در بسیاری وبلاگها و سایتهای ارزشی و متعهد نمیتوان یافت.
یک وبلاگنویس متعهد و ارزشی، باید بتواند متناسب با شرایط روز فعالیت کند. وبلاگنویسی که تنها در شرایط حساس و احساسی و جنگآلود میتواند فعالیت کند، واضح است که نمیتواند رسانهای جدی و مستمر بسازد و اعتماد خوانندگانش را جلب کند؛ چرا که جنگها دیر یا زود فروکش میکنند. تنها کسانی میتوانند در شرایط بحرانی تاثیرگذار باشند و فضا را آرام کنند، که در شرایط غیربحرانی اعتماد خوانندگان بیشتری را جلب کرده باشند و آنها را به دنبال خود کشانده باشند.
شبکههای اجتماعی؛ ابزار پیشرفت یا عقبنشینی؟
یکی از کمبودهای جدی وبلاگها و سایتهای متعهد و ارزشی، عدم استفاده مناسب آنها از شبکههای اجتماعی است. بسیاری از وبلاگنویسها با تکیه بیش از اندازه بر شبکههای اجتماعی، از وبلاگهای خود غافل شده و دغدغهها و محتواهای ارزشمندی که میتواند در یک مطلب وبلاگی مفصل منتشر شود را در یک یا چند جمله کوتاه منتشر میکنند. در نتیجه آن دغدغه به درستی شنیده و دیده نمیشود و به خوبی مورد بحث و نقد هم قرار نمیگیرد. با نگاهی گذرا به شبکههای اجتماعی مانند «گوگلپلاس» درمییابیم که تنها کاربران محدودی هستند که به تولید محتوای جدی میپردازند و در این میان سهم تولید محتوای ارزشی و انقلابی بسیار پایین است.
وبلاگنویسان و کاربران ارزشی به جای آنکه مطالب خود را در وبلاگها و سایتها منتشر کنند و با حضور در شبکههای اجتماعی به تبلیغ و انتشار بیشتر دغدغههای خود و همچنین پاسخگویی به نقدها و نظرات بپردازند، دغدغههای خود را در چاهی میریزند که دسترسی به آنها ساعاتی پس از انتشار مشکل میشود. به جرأت میتوان گفت که بسیاری از مطالب منتشر شده در شبکههای اجتماعی یکبار مصرف هستند.
در این باره علاوه بر اینکه هیچ پیشرفتی صورت نگرفته است، با قاطعیت میتوان خبر از یک عقبگرد جدی و اساسی داد. چرا که وبلاگنویسان به جای آنکه مطالب وبلاگی را پلی برای حضور جدیتر در رسانههای آنلاین خبری و تحلیلی و یا حتی راهاندازی پایگاههایی که به جریانسازی، بازنشر و اطلاعرسانی درباره مطالب ارزشی و انقلابی وبلاگها کنند، از همین اندازه فعالیت جدی هم عقبنشینی کرده و سهولت حضور و فعالیت در شبکههای اجتماعی را به فعالیت جدی و اثرگذار وبلاگی ترجیح دادهاند.
افول استقلال رأی
وبلاگها وقتی متولد شدند، شخصیترین و آسانترین رسانه بودند. رسانههایی که صاحبانشان درباره هر مسئله و موضوعی که بخواهند، اظهارنظر میکنند. اما امروز شاهدیم که دستکم درباره انتشار محتوای ارزشی و انقلابی و متعهد، بسیار کم و اندکاند وبلاگهایی که حرف خودشان را بزنند و مسئولیت نوشتههایشان را به عهده بگیرند. بیشتر وبلاگها، به جای آنکه استقلال رأی و مسئولیتپذیری در قبال آن، ترجیح میدهند به جریانهای سیاسی تکیه کنند و به جای آنکه مروّج ارزشها و آرمانها باشند، پیرو گروهها و قبایل سیاسی باشند که به دنبال منافع خود هستند.
طرفداری وبلاگنویسان از یک گروه یا دسته سیاسی موجب شده تا اعتبار بسیاری از آنها فروکش کند و اعتمادی که توانسته بودند جلب کنند نیز از میان برود. در سالهای اخیر به وضوح شاهد وبلاگها و وبلاگنویسانی بودهایم که به جای آنکه دلبسته ارزشها باشند و کجروی و انحراف و ناراستی را در هر لباس و مرام و گروه سیاسیای نشانه بگیرند، هر کدام به طرفداری و هواداری از یک گروه پرداختند و علاوه بر فراموش شدن هدف اصلی، اعتبار خود را نیز به پای منافع سیاسی دیگران ریختند.
وبلاگنویسها باید به وبلاگهای خود بازگردند. محتوای ارزشی و متعهد و انقلابی جز با صبر، استمرار و اعتمادسازی مستمر تولید نمیشود و شنیده نمیشود. شیر خفته وب نویسی انقلابی باید بیدار شود.
نویسنده: حسن اجرایی
انتهای پیام/2004/خ
دیدگاه ها