۲۳/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۱۳ پنجشنبه

صبح قزوین محافظی که آرمان‌هایش را برباد رفته می‌بیند
کد خبر: ۲۱۶۹۲۶ نویسنده: فرزاد کشاورز تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۸/۲۷ ساعت: ۷:۲۸ ↗ لینک کوتاه

به بهانه عرضه فیلم "بادیگار" در شبکه نمایش خانگی؛

محافظی که آرمان‌هایش را برباد رفته می‌بیند

قهرمان فیلم آرمان‌هایش را بر باد رفته می‌بیند و از این شک دچار بیداری عذاب آوری شده است حال دیگر حتی خواب راحت هم ندارد؛ اما پس ملاقات با دانشمند جوانی که باید چند روز آخر خدمتش را محافظ او باشد جانی دوباره می‌گیرد.

محافظی که آرمان‌هایش را برباد رفته می‌بیند
صبح قزوین ؛____ فرزاد کشاورز.

تسلط ابراهیم حاتمی کیا در حوزه تکنیک سینما بر کسی پوشیده نیست و بدون شک او از معدود فیلمسازان مولف کشورمان به شمار می‌رود که بسیاری از مردم با گرایش فکری و سیاسی مختلف منتظر کار جدیدش هستند.

او به عنوان فیلمسازی صاحب سبک هرچه پیش آمده باورش به آرمان‌های انقلاب اسلامی را حرفه‌ای تر و صریح تر روایت کرده است.

اگر در اولین فیلم جدی اش یعنی "مهاجر" با روایتی شاعرانه و استعاری از رزمنده در خط مقدم روبرو هستیم. در فیلم‌های متاخرش شاهد نقد سیاسی و اجتماعی کارگردانی هستیم که هنگام دریافت جایزه‌ برای فیلم به رنگ ارغوان در جشنواره فجر عنوان کرد؛ به ما اعتماد کنید ما شاخک‌های تیزی داریم که جامعه را با آن می‌بینیم.

آخرین ساخته ابراهیم حاتمی داستان حیدر ذبیحی است که وظیفه حفاظت از مسئولان بلندپایه کشور را برعهده دارد که این نقش را پرویز پرستویی بازی می‌کند. حیدر شخصیت آرمانگرایی است که با دیدن مسائلی در کارش دچار تضاد، شک و تردید شده است.

حیدر دچار تردید شده است چراکه سیستم دیگر او را به عنوان محافظ نمی‌خواهد بلکه باید بادیگارد شود. قهرمان با حضور در کنار سیاسیون دریافته که کار از دست خارج شده و برخی از مسئولین اگرچه خوب و پاک هستند اما توسط مشاوران فاسد دوره شده اند و دور نیست که آنها نیز در فساد غرق شوند. او نشان داده حاضر نیست جان خود را سپر سیاسیون کند به درخواست خود می‌خواهد چند روز باقی مانده از خدمتش را بی سر وصدا تا بازنشستگی سپری کند.

قهرمان فیلم آرمان‌هایش را بر باد رفته می‌بیند و از این شک دچار بیداری عذاب آوری شده است حال دیگر حتی خواب راحت هم ندارد؛ اما پس ملاقات با دانشمند جوانی که باید چند روز آخر خدمتش را محافظ او باشد جانی دوباره می‌گیرد. جوانی که فرزند دوست شهیدش است و با وجود همه سماجتی که دارد یادآور روح آرمانخواهانه خود اوست.

او می‌تواند کماکان محافظ باشد و با علاقه به کارش ادامه دهد. حتی پس از تعلیق و گرفتن سلاح از حیدر به علت کوتاهی در حفظ جان معاون رئیس جمهور توسط بازرسی که یادآور سعید حجاریان است. او به کارش که باورش ادامه می‌دهد حتی بدون بنز شیشه دودی و سلاح.

با همین رویکرد است که در آخرین سکانس فیلم حیدر ذبیحی این بار در بنز ساده خود در کنار همسرش و در فضای حسی به دنبال دانشمند جوانی است که دشمنان آرمان‌هایش به دنبال ترورش هستند و نهایتا شهادت که گویی هدیه ای است برای جسمش تا آرام بخوابد و روحش در نمای پایانی از تونل تنگ وتاریک به سمت نور پرواز کند.

اما نکته ای که در فیلم قابل تامل است تنهایی قهرمان فیلم است او نه در جامعه جایی دارد نه با سیستم می‌تواند تعامل داشته و آن را اصلاح کند.

به نظر می‌رسد اگرچه این انزوا یا تضاد در درآماتیزه کردن فیلم خیلی به کمک می‌آید اما اگر بخواهیم آن را پیشنهادی از جانب فیلمساز بدانیم چنگی به دل نمی‌زند. امیدواریم حاتمی کیا که نشان داده می‌تواند قهرمان‌های بیادماندنی برای مردم کشورش خلق کند در کارهای بعدی اش به دنبال قهرمانی مردمی برود.

در انتها به نظرم مرور بر دیالوگ‌های سکانس افتتاحیه فیلم برای درک بهتر فضای ذهنی کارگردان می‌تواند راهگشا باشد.

پزشک چشم/ مغز و اعصاب (با صدای ابراهیم حاتمی): چند وقته؟

حیدر: نزدیک دو هفته می‌شه
دکتر: چرا زودتر نیامدی؟
حیدر: درگیر کار بودم
دکتر: شبا کار می‌کنی
حیدر: کارمون شب و روز نداره
دکتر: شغلت چیه
حیدر تو حفاظتم
دکتر: پس نگهبانی
حیدر محافظم
دکتر: بادیگارد
حیدر: نه محافظ ... دکتر کی می‌تونم بخوابم؟
انتهای پیام/2002

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان