به گزارش خبرنگار
صبح قزوین، در ایام مبارک دهه فجر که جشن 35 سالگی انقلاب خود را برگزار میکنیم چه زیباست سراغ رزمندگانی برویم که کوله بار شهادت شان را با حاضر شدن در تظاهرات علیه شاه ملعون بستند.
شهید روحانی محمدحسین ابراهیم زاده خلیلی، متولد 1344 در تهران بود و تا 12 سالگی- به خاطر شغل پدر- در تهران زندگی کرد.
این شهید بزرگوار در ایام قبل از پیروزی انقلاب اسلامی همواره به همراه مادرش در سخنرانی های مرحوم کافی شرکت میکرد.
وی علاوه بر دروس حوزوی در دبیرستان هم مشغول تحصیل بود و با سیل خروشانی که ندای انقلاب را با خود بههمراه داشت هم مسیر بود؛ تا لبیک گویان خود را برای حاضر شدن در صحنه های بعدی حق علیه باطل آماده سازد.
شهید روحانی محمدحسین ابراهیم زاده خلیلی در سال 1366 در عملیات کربلای 8 در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش بعد از 8 سال، در سال 1374 نزد خانواده و مردم شهیدپرور قزوین برگشت و در گلزار شهدای امامزاده حسین(ع) قزوین به خاک سپرده شد.
گفتوگویی با خانواده شهید روحانی محمدحسین ابراهیم زاده خلیلی انجام داده ایم که در زیر خواهید خواند:
• شهید چه خصوصیات اخلاقی داشت؟
مادر شهید گفت: خیلی مظلوم و معصوم بود و نماز جمعه اش ترک نمیشد، شوخ طبع بود بچه ها را خیلی دوست داشت و قناعت کار بود، نمیگذاشت مدیون و بدهکار کسی باقی بماند.
مادر این شهید روحانی به بیان دیگر جنبه هاي اخلاقي پسرش پرداخت و افزود: روحیه اش با اسراف مخالف بود، به مال دنیا علاقه نداشت، اهل کمک و یاری رساندن به اطرافیانش بود، به شرکت در مجالس دعا خیلی علاقه داشت و سیدها را دوست داشت و به آنها احترام میگذاشت و اهل رفاقت با هر کسی نبود.
پدر شهید تاکید کرد: اهل نماز شب و پسری نمونه در اخلاق و عمل به دستورات دینی بود.
• چطور طلبه شد؟
مادر شهید اظهار داشت: از بچگی علاقه زیادی به روحانی شدن و طلبگی داشت. اجازه پوشیدن لباس روحانیت را گرفته بود ولی نپوشید، گفت اگر شهید شدم لباس را به کس دیگری بدهید و اگر شهید نشدم و برگشتم خودم خواهم پوشید.
• چرا جبهه رفت؟
مادر شهید خلیلی زاده خاطرنشان کرد:برای خدا و حفظ اسلام رفت، وظیفه خود میدانست به جبهه رفته و از فرمایش امام خمینی(ره) پیروی کند، چون جزء طلاب و مبلغان دینی بود برای تبلیغ هم میرفت.
• در دوران انقلاب هم فعالیت داشت؟
این مادر شهید یادآور شد: با وجود سن کمش در زمان انقلاب فعال بود و در راهپیمایی ها شرکت میکرد، یکبار مامورین دنبالش کردند، ولی موفق به دستگیریش نشدند با توجه به شلوغیهای آن روزها و ظلمی که ارتش شاهنشاهی داشت فکر میکردیم شهید خواهد شد.
• خاطره از شهید:
مادر شهید خلیلی زاده تعریف کرد: به قصد خرید عید به پسرم گفتیم همراهمان بیاید اما شهید گفت، عید برای بچه هاست تا وقتی جنگ هست ما عید نداریم، وقتی در جنگ پیروز شویم آن روز عید خواهد بود؛ از بچگی به همه میگفت برای امام و رزمنده ها دعا کنید.
آن که خدا را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
وی به بیان خاطره دیگری پرداخت و اظهار داشت: یا کریمی به خانه ی ما آمده بود، هر کاری میکردیم نمیرفت، آن روزی که پسرم شهید شد یاکریم هم رفت...
این مادر شهید در ادامه ابراز داشت: پسرم در عملیاتی زخمی و مدتی در بیمارستان اهواز بستری بود وقتی به قزوین برگشت هنوز کاملا خوب نشده بود بهخاطر اینکه نگران نشوم به خانه نیامد و به مسجد صالحیه رفت.
وی اضافه کرد: روزی دوستش به خانهی ما آمد و سراغش را گرفت، گفتم هنوز از جبهه نیامده ولی دوستش گفت ما با هم برگشتیم، وقتی فهمید دوستش به ما خبر داده زود به خانه آمد.
• گزیده ای از وصیت نامه شهید:
غفورا؛ حال که غفران کار توست و گناه کار من، به رحمانیتت قسم بر عبد عاصی خود رحم کن.
معبودا؛ ایمانی عطا کن که هنگام امتحانت پایم نلرزد.
انتهای پیام/2002/ح
دیدگاه ها