به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر
صبح قزوین؛ "چهارشنبه سوری" از دیرباز در ایران، رسمی برای تجدید دیدارها، احترام به بزرگترها، دستگیری از نیازمندان و دور ریختن غمها و کینهها بود.
چون در آن شب اعضای خانوادهها به دیدار بزرگ ترهای فامیل میرفتند و در عین احترام به آنان با یکدیگر نیز دیدار میکردند و برنامهریزی سال جدید را با همدیگر انجام میدادند.
دستگیری از نیازمنداندر گذشته در این شب رسمی به نام قاشق زنی وجود داشت که در آن، افراد با چهرههای پوشیده و بدون سخن گفتن، به در خانه همدیگر میرفتند و صاحبخانه به آنان شیرینی و گردو و پول و... میداد.
در این رسم، همه از غنی و فقیر شرکت میکردند تا فقرایی که در آستانه سال نو، نیازمند اندکی آذوقه و شیرینی و پول بودند شرمسار نباشند.
ایرانیان، آش چهارشنبه سوری میپختند و آجیل چهارشنبه سوری تهیه کرده و آن را بین مردم و به ویژه فقرا توزیع میکردند.
نکته ظریف این کمک رسانی به فقرا در این بود که هیچ کدام از این امدادها، صرفاً برای فقرا تعریف نشده بود، بلکه به همه، اعم از فقیر و غنی میدادند و البته هوای فقرا را بیشتر داشتند تا کسی حس نکند به او ترحم می شود و شرمسار نشود.
دور ریختن غمها و کینهها بود، چون آتش میافروختند و از روی آن میپریدند و شادمانه می خواندند:
زردی من از تو، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا
تا بدین سان هرچه بدی و پلیدی و ناامیدی و کینه و بیماری است را در آتش بسوزانند و انرژی مثبت آتش را برگیرند.
همه اینها دست به دست هم داده بودند تا چهارشنبه سوری به عنوان یکی از آیینهای بسیار زیبا و انسانی در طول قرون متمادی زنده بماند و به بخشی از از فرهنگ ایران تبدیل شود.
برخی آیینهای سوری
حاجت خواهی از توپ مروارید
توپ مروارید، یک توپ نظامی بزرگی واقع در میدان ارگ تهران قدیم، روبروی نقارهخانه قدیم.
وجه تسمیه این توپ معلوم نیست اما برخی (کتیرائی، ۱۳۷۸) علت نامگذاری را چند رشته مروارید ذکر کردهاند که به دهانه توپ آویزان بودهاست.
نوشته حک شده روی توپ نام سازنده آن را اسماعیل اصفهانی و سال ساخت آنرا ۱۲۳۳ (به امرفتحعلی شاه قاجار (حکومت: ۱۲۱۲-۱۲۵۰)) ذکر کردهاست.
این توپ هم اکنون در مدخل ساختمان شماره هفت وزارت امور خارجه قرار دارد.
این توپ در فرهنگ عامه حائز اهمیت بوده است به نحوی که در دوران قاجار خرافات بسیاری پیرامون آن شکل گرفت و مردم برای گرفتن حاجتهای خود به آن توسل میجستند.
رواج خرافاتی از این قبیل، باعث شده بود عدهای از زنان و دختران، به نیت حاجت روایی و بخت گشایی به دورش جمع شوند و به آن دخیل ببندند، بخصوص در شبهای بیست وهفتم ماه رمضان و شبهای قدر.
در شب چهارشنبه سوری نیز زنان و دختران پول و شیرینی و کله قند به نگهبانان توپ میدادند تا در اجرای مراسمشان آزاد باشند.
فالگوشی و گرهگشایی
یکی از رسمهای چهارشنبهسوری است که در آن دختران جوان نیت میکنند، پشت دیواری میایستند و به سخن رهگذران گوش فرامیدهند و سپس با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را میگیرند.
آجیل مشگلگشای، چهارشنبه سوری
در گذشته پس از پایان آتشافروزی، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم میآمدند و آخرین دانههای نباتی مانند: تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقی مانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک میکردند و میخوردند.
آنان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربانتر شده و کینه و رشک از وی دور میگردد.
امروزه اصطلاح نمکگیرشدن و نان و نمک کسی را خوردن و در حق وی خیانت نورزیدن، از همین باور سرچشمه گرفتهاست.
قاشقزنی
در این رسم دختران و پسران جوان، چادری بر سر و روی خود میکشند تا شناخته نشوند و به در خانه دوستان و همسایگان خود میروند.
صاحبخانه از صدای قاشقهایی که به کاسهها میخورد به در خانه آمده و به کاسههای آنان آجیل چهارشنبهسوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول میریزد، دختران نیز امیدوارند زودتر به خانه بخت بروند.
اینک اما آیین ایرانی چهارشنبه سوری با دو "برانداز" مواجه شده است:
گروه اول کسانی هستند که کمر همت بستهاند به براندازی هر چه آیین ایرانی است آنها حتی نوروز را نیز بر نمیتابند و شب یلدا را نکوهش می کنند و سیزده به در را نیز همین طور!
حساب اینان معلوم است و ناکامی شان نیز قابل پیش بینی.
خطر اصلی اما از جانب گروه دوم است، کسانی که میخواهند چهارشنیه سوری را پاس بدارند اما ره به خطا میروند و به جای سنتهای زیبای آن، دست به دامن بمب دست ساز و ترقه و نظایر این میشوند .
آسیب به خانهها و خودروهای مردم، بستن راهها، قطع انگشتان، بیرون زدن چشمها از حدقهها، سقط جنین زنان باردار، وحشت کودکان خردسال، آزار بیمارانی که نیازمند آرامش اند و ...، هیچ کدام ربطی به چهارشنبه سوری ما ایرانیان ندارد ولی متأسفانه سالهاست که به لطف وسایل آتش زای چینی و دست سازهای مرگبار وطنی، "چهارشنبه سوری" را اشغال کرده و چهرهای از آن به نمایش گذاشتهاند که در درازای تاریخ، سابقه نداشته است.
انگشتانی که در چهارشنبه سوری قطع می شوند
در واقع، چهارشنبه سوری ما، "اشغال شده" است و باید برای آزاد سازی آن قیام کنیم.
نمیتوان دست بر روی دست گذاشت و دید که یک عده - و اکثراً از روی ناآگاهی و هیجان - آیین و سنت قدیمی کشور را به فنا میدهد.
اگر چهارشنبه سوری در سالهای نه چندان دور، فرصتی بود تا خانوادهها در کنار یکدیگر، مقابل در خانهها و پشت بامهایشان جمع شوند و آتشی درست کنند و گل بگویند و گل بشنوند و بعد، آتش را خاموش کنند و به ضیافت شبانه بپردازند، اینک به دلیلی برای فرار خانوادهها از کوچه و خیابان شده است زیرا هیچ کس نمیتواند تضمین دهد که ترقه ای و ترکشی به او آسیب نخواهد رساند.
اگر تا دیروز، ایرانیان دست فرزندان خود را میگرفتند و با همدیگر به شعلههای آتش مینگریستند و یا از روی آن میپریدند، امروز کودکان خود را از از رفتن به بیرون از خانه برحذر میدارند و حق هم دارند و همه اینها، یعنی مرگ تدریجی یک سنت و جایگزینی یک شب مرگبار و رقت انگیز به جای آن.
چه میتوان کرد؟
قطعاً دست روی دست گذاشتن دردی را دوا نخواهد کرد.
اول آنکه خودمان وارد بازی تحریف چهارشنبه سوری نشویم.
دوم اینکه رسوم کهن چهارشنبه سوری را به طور فردی احیا کنیم (مانند قاشق زنی،بسنده کردن به آتش روشن کردن، توزیع آش و آجیل چهارشنبه سوری.)
سومین کار روشنگری برای افراد مختلف است.
باید با منطق در ستایش چهارشنبه سوری واقعی و نکوهش کارهای غیرانسانی که هم اکنون انجام میشود سخن گفت.
انتظار نداریم بلایی که بر سر فرهنگ قدیمی چهارشنبه سوزی آمده، یک شبه و یک ساله بر طرف شود اما هر کدام از ما میتوانیم با آگاهسازی آرام آرام، جامعه را به چهارشنبه سوری های مهربان و دوست داشتنی تاریخی بازگردانیم.
اگر هر کدام از ما به عنوان یک ایرانی، از فرهنگ ایرانی مان مراقبت نکنیم، چه کسی این کار را خواهد کرد؟
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها