۲۱/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۱۱ سه شنبه

صبح قزوین با هر وسیله‌ ممکن، به یاری اسلام عزیز برخیزید
کد خبر: ۱۴۶۴۹۸ تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۲/۱۵ ساعت: ۱۵:۱۰ ↗ لینک کوتاه

هر روز، یک شهید، یک زندگی...

با هر وسیله‌ ممکن، به یاری اسلام عزیز برخیزید

با هر وسیله‌ی ممکن، به یاری اسلام عزیز برخیزید؛ زیرا به فرموده‌ی رهبر داغدارمان، «اسلام در خطر است. اسلام را دریابید و به داد اسلام برسید.»

 با هر وسیله‌ ممکن، به یاری اسلام عزیز برخیزید

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر صبح قزوین، 
من، نمی شناسمت. باور کن! بهانه نیست. حرف، حرف دل است. شاید از دلی غافل. گاهی، آن هم به بهانهای، نامت را شنیده ام. سوسو زنان به هر سو، چشم دوختم تا نوری از وجودت را دریابم، تا چشمانم بیدار شود. میگویند: شجاعت، شرمنده شمایل شما بوده. مروت، درمانده مردانگی هاتان و «خوبیها» وامدار خوبیهاتان. کجا رفته اید؟! خوبان خدادوست کجا رفته اید؟! غریبان شهر! 

شهید بزرگوار محرمعلی محبی تبار

تاریخ تولد: ۱۳۴۳/۰۲/۰۶
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۵
محل شهادت: بصره

مزار شهید: قزوین - آبیک - مزار شهدای قشلاق

 زندگینامه

شهید محرمعلی محبی تبار ششم اردیبهشت ۱۳۴۳، در روستای قشلاق از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش هیبت‌الله، کشاورزی می‌کرد و مادرش گلابتون نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. فروشنده بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. پانزدهم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش و عوارض ناشی از مصدومیت شیمیایی به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش رحمت‌الله نیز به شهادت رسیده است.

وصیتنامه


بسم الله الرحمن الرحیم. با درود و سلام به منجی عالم بشریت، مهدی موعود (عج) و نایب بر حقش امام خمینی (س) و با درود و سلام به روان پاک شهیدان گلگون کفن. خدمت خانواده‌ی عزیزم سلام و پس از عرض سلام، سلامتی شما را از در گاه خداوند متعال خواهانم.
امیدوارم که همیشه خوش و خرم بوده و در زیر سایه‌ی اسلام و رهبری امام عزیز، زندگی خوبی داشته باشید. باری! اگر از احوالات این‌جانب فرزند حقیرتان خواسته باشید، به شکر خدا سلامتی حاصل است و به دعاگویی رزمندگان و جهاد در راه خدا مشغول هستم.


از قول من به همه‌ی برادرانم سلام برسانید و بگویید رزمندگان اسلام و امام عزیز را که در دل شب بیدار می‌شوند و در نمازهای شبانه‌ی ما را دعا می‌کنند، دعا کنید. پدر عزیز! از این‌ که هنگام خداحافظی شما را ندیدم، مرا ببخشید. من به داشتن پدری همانند شما افتخار می‌کنم. شمایی که همچون کوهی استوار ایستاده‌ و برای یاری اسلام به جبهه آمده‌اید.
من به حال شما غبطه می‌خورم و از این کار خداپسندانه‌ی شما که باعث خشنودی قلب امام عزیز شده است، کمال تشکر را دارم. خداوند جزای خیر به شما عنایت بفرماید. (ان شاء الله)



سلام من به تو ای مادر؛ ای مادر مهربان و دلسوزم، که از گهواره تا ۲۰ سالگی شبانه‌روز برایم زحمت کشیدی. من از شما بسیار حلالیت می‌طلبم.
شمایی که در صبر و استقامت، زینب صفت هستید و همچون لیلا، فرزند دلبند خود را با عشق و ایمان و در لبیک به فرمان رهبر عزیز، به جهاد و مبارزه با کفار فرستادید. از یک یک برادران و خواهرانم ـ با عرض معذرت ـ حلالیت می‌طلبم.
شما به جای گریه و ناله، رزمندگان را دعا کنید. امام را دعا کنید؛ زیرا گریه به حال کسی باید کرد که روز قیامت از روسیاهی و عصیان در آتش دوزخ فریاد می‌زند؛ نه برای رزمنده‌ای که در راه خدا، با ایمان و اخلاص در مقابل دشمنان اسلام ایستاده است.
از شما می‌خواهم هر کسی را که می‌شناسید و می‌دانید اذیت و آزارم به او رسیده، طلب مغفرت نمایید؛ چون ما رزمندگان در این مکان مقدس شور و حال دیگری یافته‌ایم و همه در جوش و خروش هستیم و شاید دیدارمان تازه نگردد. همه در حال آماده شدن هستند و خود را برای حمله‌ای که در پیش است مهیا می‌کنند. پوتین‌ها پوشیده می‌شوند. کمربندها محکم می‌گردند.
لبخند بر لب‌ها و اشک در چشم‌ها حلقه می‌زند. گویا به میهمانی بزرگی دعوت شده‌اند. من هم اکنون در گوشه‌ی سنگر نشسته‌ام و این نامه را برای‌تان می‌نویسم.

اسلام در خطر است، اسلام را دریابید



شاید فرصتی نباشد تا وصیت‌نامه‌ای جداگانه بنویسم؛ اما در هر صورت، وصیت من به عنوان یک برادر کوچک به همه‌ی عزیزان، دوستان و آشنایان این است که: با هر وسیله‌ی ممکن، به یاری اسلام عزیز برخیزید؛ زیرا به فرموده‌ی رهبر داغدارمان، «اسلام در خطر است. اسلام را دریابید و به داد اسلام برسید.» آنان که می‌توانند، لبیک‌گویان به صحنه‌های جنگ در جبهه‌ها بشتابند و آنان که استطاعت جنگیدن ندارند، در پشت جبهه انجام وظیفه نمایند و بار دیگر توصیه می‌نمایم که در خط ولایت فقیه باشید و امام را تنها نگذارید و این تنها امید محرومین و مسلمین را دعا کنید.
ما رزمندگان می‌رویم تا به یاری الله و به فرماندهی آقا امام زمان (عج) و به رهبری امام امت، ریشه‌ی طاغوت را برکنیم و ان شاء الله این حمله زمینه‌ساز آزادی راه کربلا و قدس گردد. من به عنوان یک سرباز بسیجی، با آگاهی کامل و اختیار، ابتدا با هدف پیروزی و بعد از آن اگر خدا قابل بداند و شهادت را نصیبم فرماید، قدم در راه خدا نهاده‌ام.


خدا می‌داند در طول مدت عمرم و از زمانی که خودم و خدایم را شناختم، شهادت در راه او و رسیدن به لقای حق، تنها آرزویی است که بر دل داشته‌ام و این بار امید فراوان دارم تا آرزویم برآورده گردد. و تو ای مادرم! اطمینان کامل دارم هم اکنون که این نامه را برایت می‌خوانند، نه در ظاهر، بلکه در قلب مهربان و در دل دریایی خود، آهسته آهسته می‌گریی و با ایمانی قوی برایم دعا می‌کنی و زیر لب نام مبارک حسین (علیه السلام) و زینب و فاطمه (سلام الله علیها) را زمزمه می‌کنی.
و تو مادر خوبم! بدان و افتخار کن که شهادت بالاترین سعادت و مردن و جان دادن در راه خدا بهترین نوع موت است که نصیب انسان‌های آزاده می‌شود و بگو که فرزندم در راه خدا و برای خدا رفت، تا با خون ناقابل خویش درخت اسلام را آبیاری کند. من در پایان بار دیگر از زحمات و رنج‌هایی که برایم کشیده‌اید، تشکر و قدردانی می‌نمایم. امیدوارم که این دم آخر مرا حلال نمایید. دیگر عرضی ندارم و شما را به خدای بزرگ می‌سپارم. خدا یار و نگه‌دارتان باد. والسلام.
1363/10/22. محرمعلی محبی‌تبار

انتهای پیام/ 1404

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان