وی بعد از چندی برای ادامه تحصیلات، راهی نجف شد و بیست و سه ساله بود که به درجهٔ اجتهاد نایل گردید. علامه در سال ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ ه.ش پس از یازده سال اقامت در نجف، به ایران بازگشت.
علامه جعفری که بود؟
این عالم شیعی در اواسط شهریور 1377 مبتلا به سرطان تشخیص داده شد و سرانجام پس از یک عمل جراحی، بر اثر سکته مغزی در تاریخ 25 آبان 1377 به دیدار محبوب شتافت.
یا علی گفت و علم و عمرش برکت گرفت
نمیشود از علامه محمدتقی جعفری گفت و خود را در حلاوت اتفاق عظیم و شیرین زندگی او شریک نکرد؛ اتفاقی که بدون شک نقطه عطف حیات سراسر برکت این عالم بزرگ بود. حُسن آغاز روایتگری شاگرد خاص استاد از سالهای پربرکت همنشینی با آن عالم فرزانه هم یادآوری دقایق شیرینی است که شنونده ماوقع آن لحظات نورانی از زبان شخص علامه جعفری بوده. زهره محمدعلی ما را هم با خود به آن شب سرنوشتساز در نجف اشرف میبرد و میگوید: «استاد تعریف میکردند: ما در مدرسه علمیهای درس میخواندیم که صاحبش یک فرد اصفهانی بود. آن روزها در نجف، طلبهها زندگی سختی داشتند. با این حال، شبهای ولادت یا شهادت ائمه اطهار (ع) که میرسید، پولهای ناچیزمان را روی هم میگذاشتیم و مقداری شیرینی یا خرما میخریدیم و بعد از نماز مغرب و عشاء دور هم جمع میشدیم و یک حالت شبنشینی داشتیم. در شبهای ولادت، در گفتوشنودهایمان شوخی هم میکردیم.
خاطره جالب علامه جعفری از یک دوست
خالص که باشی، خودشان به دیدارت میآیند
«در بعضی جاها نوشته شده که علامه جعفری به آن عکس نگاه نکردند، اما اینطور نیست. استاد به من گفتند: من نفر چهارم بودم. نوبت که به من رسید، یک لحظه به شکل گذرا به آن عکس نگاه کردم و بلافاصله به گوشهای پرتش کردم و گفتم: والله قسم که دیدن مشروط امیرالمؤمنین (ع) برای یک لحظه را به عمری زندگی با این زن ترجیح میدهم. دیگر حالم منقلب شد و بلند شدم و به طرف حجرهام رفتم. همانطور که نشسته و به درِ حجره تکیه دادهبودم، حس کردم وجودم سنگین شده و خواب دارد بر من غلبه میکند. در آن حال عجیب، یکدفعه در باز شد و فردی داخل شد؛ ازآنجاکه درِ حجره کوتاه بود، مجبور شد سرش را خم کند. سلام کردم و گفتم: شما که هستید؟ در جواب گفت: همان کسی که میخواستی ببینی. من، علیبنابیطالب (ع) هستم... نگاه کردم. همان مشخصاتی که در تمام کتابها از مولا (ع) نقل شدهبود را داشتند؛ قد میانه، درشتهیکل، تا حدی بطین (چاق)، پیشانی بلند و...»
شاگرد استاد لبخند برلب میگوید: «استاد میگفتند: یک آن به خودم آمدم و دیدم در حجره تنها هستم. حال غریبی داشتم. دوباره به سرداب و جمع طلبهها برگشتم. خانم محمدعلی! من نفر چهارم بودم و وقتی برگشتم، عکس به دست نفر پنجم یا ششم رسیدهبود. یعنی مدت زمانی که گذشتهبود، تا این حد کوتاه بود. دوستان تا مرا دیدند، گفتند: جعفری چه اتفاقی افتاده؟ چرا رنگت پریده؟ به آن طلبهای که عکس را آوردهبود، گفتم: بد آزمایشی از ما گرفتی... آنقدر اصرار کردند تا بالاخره ماجرا را برایشان تعریف کردم. همه منقلب شدند و به گریه افتادند...
استاد میگفتند: بعد از دیدار با امام علی(ع)، هر کتابی را باز میکردم، فکر میکردم اینها را من قبلاً خواندهام.»
دکتر محمدعلی مکثی میکند و ادامه میدهد: «حقیقت ماجرا همین است؛ امیرالمؤمنین (ع) و حضرت صاحب (عج) به جایی میآیند که اخلاص باشد، جایی که با همه وجود ایشان را بخواهند و بخوانند. حتماً شنیدهاید که حضرت صاحبالزمان (عج) به دیدار قفلساز فقیری در بازار رفتند، چون در کارش و در معامله با مردم تنگدست، انصاف داشت.»
مردی که اثبات کرد میتوان علیوار زندگی کرد
مرحوم علامه جعفری، یک پیرو واقعی و مدل کوچکی از شخصیت عظیم امیرالمؤمنین(ع) بودند و در طول عمر پربرکتشان نشان دادند الگوپذیری از ویژگیهای آن انسان بزرگ، امکانپذیر است. اولین شاهدم، سادهزیستی و زهد استاد بود. امروز اگر به کتابخانه و موسسه نشر آثار علامه در بزرگراه آیتالله کاشانی سر بزنید، محو سادگی موجود در آن میشوید. تصور نکنید حالا که این فضا به یک فضای عمومی تبدیل شده، به این شکل درآمده. همان موقع که اینجا خانه و محل زندگی استاد و خانوادهاش بود هم به همین شکل و در نهایت سادگی بود؛ و جالب است بدانید علامه، این خانه را هم با شراکت یک فرد دیگر خریدند، چون بهتنهایی توانایی مالی برای این کار نداشتند.»
شاگرد خاص علامه مکثی میکند و برای اینکه تصویر روشنتری از اولویتبندیهای زندگی آن بزرگمرد پیش چشمان مخاطب قرار دهد، میگوید: «استاد تعریف میکردند وقتی در جوانی برای تحصیل به نجف اشرف رفتهبودند، پس از رسیدن به درجه اجتهاد در ۲۳ سالگی، باتوجهبه نیاز روز، تصمیم گرفتند روی مکاتب غربی مطالعه و تحقیق کنند تا بتوانند با تحلیل آن مکاتب که در دهه ۴۰ در ایران هم طرفدار پیدا کردهبودند، اطلاعات درستی دراختیار جوانان جامعه قرار دهند. بارها پیش آمد که استاد به من گفتند: «من یک طلبه بودم و پول محدودی در اختیار داشتم. اوقاتی بود که سر دوراهی قرار میگرفتم؛ اینکه آن پول محدود را صرف خرید غذا برای رفع گرسنگی کنم یا با آن یکی از کتابهای مربوط به مکاتب غربی را بخرم؛ و من، خرید کتاب را انتخاب میکردم.» استاد با همین شیوه مطالعه و تحقیق، بر مکاتب غربی شناخت و تسلط پیدا کردند و به نقد آن پرداختند و حتی با بزرگترین اندیشمندان غربی مانند برتراند راسل به مکاتبه پرداختند.
با همه این اوصاف و با اینکه در ادامه، تنها منبع درآمد استاد و تأمین معاش خانوادهشان فروش کتابهایی بود که به رشته تحریر درمیآوردند، وقتی میدیدند یک دانشجو یا طلبه واقعاً به کتابی علاقهمند است، آن کتاب را به او اهدا میکردند.»
امیرالمؤمنین علی(ع) در کلام علامه جعفری
سفارش عجیب علامه جعفری به پسر آیت الله بهجت
روزی وارد خانه شدم و علامه جعفری را دیدم، سلام کردم و جواب سلامم را دادند، گفتند: "شما؟"، گفتم "علی هستم"، دست مرا گرفت و از خانه خارج شدیم و بعد گفت: "الآن چه میکنی؟"، من هم روند درسی و مطالعاتم را عرض کردم، بهشوخی گفتم "در خانه پدرم نان و پنیر هست، استاد هم مُفت و من هم بیکار، لذا رفتم درس بخوانم"، شروع کردند به خندیدن و بعد با آن لهجه قشنگ و دوستداشتنی گفتند "تمام کارهایت را رها کن و بهخدمت پدر روی آور، تو عقلت نمیرسد که ایشان چه موقعیتی دارد و فکر میکنی او هم مثل دیگران است. من ایشان را میشناسم، از جوانی ایشان را میشناختم، وقتی خدا او را از تو گرفت آن وقت او را میشناسی".
ایشان جملهای گفت که خیلی برایم جالب و عجیب بود، علامه جعفری با همان لهجه بهیادماندنیاش گفت: "اگر پدرت چَرند هم گفت بنویس و نگه دار و برای آینده امانتدار باش". بعد از اینکه ایشان رفت بهفکر فرو رفتم و به خود گفتم چرا ایشان این حرف را زد! اینکه "بیا درسَت را رها و به پدرت خدمت کن و حتی اگر چَرند هم گفت یادداشت کن"، اینها برای من عجیب بود.
قولی که علامه جعفری فراموش نکرد
برای سخنرانی به دانشگاه دعوتش كرده بودند. از راه رسيد و با صلوات جمعيت پشت تريبون رفت و بعد از بسم الله با لحني خسته و آرام گفت: من ساعتی پيش دخترم را از دست دادهام ولي چون به شما قول داده بودم هر طور بود خودم را به اين جلسه رساندم!
اکنون دخترم در حياط منزل است و خانواده منتظر اجازه و حضور من برای تغسيل و تكفين هستند، اگر اجازه بدهيد مرخص مي شوم و اگر دستور بدهيد مي مانم و سخنرانی میكنم!
ویژگیهای مرحوم علامه جعفری در بیان رهبر انقلاب
یکی از بارزترین خصوصیات مرحوم علامه جعفری «جامعیت» بود، یعنی ایشان در یک رشته خاص منحصر نشده بود و در فقه، فلسفه، تبلیغ و هنر برجسته و بسیار پر کار بود و هیچ بخشی از گسترهی عظیم علمی و فکری، ایشان را از بخش دیگر غافل نکرد.
حضرت آیت الله خامنهای با ابراز خرسندی از برگزاری همایش نکوداشت علامه جعفری و اقدام برای شناساندن ابعاد فکری ایشان، گفتند: امیدواریم این بزرگداشت موجب شود شخصیت مرحوم علامه جعفری و افکار ایشان از غربت خارج شود.
انتهای پیام/1404
دیدگاه ها