صبح قزوین ؛____جابر خرم نیا.
ماجراهای زیادی از جنگ و پس از جنگ شنیدهام و هرچقدر توانستم تاریخ انقلاب خواندم و میخوانم؛ همیشه سعی میکنم تکلیفگرا باشم و نتیجهی آنچه تکلیف من است فرع ماجرا باشد و این موضوع را هم خیلی زمزمه میکنم که ما در جنگ حتی برای یکلحظه پشیمان از عملکرد خود نیستیم، چون اینیک باور محض است، امروز هم درگیر جنگ هستیم، جنگی که به گفتهی رهبر فرزانهی انقلاب سلاح آن کم از شیمیایی ندارد. امروز که درگیر جنگ هستیم چرا باید تجربههای جنگ را کنار بگذاریم؟ چرا باید از الگوی اعتماد به جوانان عدول کنیم؟
امروز ما در جنگ نرم با جوانانمان چه میکنیم؟ خبرنگاران جوان ما در رسانهها چهکار میکنند؟ درد معیشت و زندگی و صنف یکطرف ماجرا، جایگاه و اعتماد به آنان چه شده است؟
روی سخنم با کسانی نیست که مدعی مکتبداری و صاحب سبکی هستند و یا تصور میکنند همه چیزدانند و کارشناس دخالت یا اظهارنظر در همهی امور و حضور جوانان را به شکل مضحکی خطری برای خود یا جایگاهشان تلقی میکنند.
روی سخنم با کسانی نیست که تمام ذهنشان تقسیم غنائم جنگهای سیاسی و حزبی و جناحی است و کودکانه در فضای مجازی یارکشی راه میاندازند و تمام عشقشان کپیبرداری مریدومراد بازی سیاسیون در رسانه است.
روی سخنم با مفهوم عمومی «ما» در رسانه است و پرسشهای متعددی دارم که پاسخشان نزد خودمان راهگشا خواهد بود.
ما با جوانانمان چه میکنیم؟ مشعل به دست میگیریم و به بهانهی پرسشگریشان بالهایشان را میسوزانیم، به بهانهی برخورد با پرسشگری و نقد چماق دست میگیریم و جوانانمان را مینوازیم، گاهی فکر کنیم؛ این بهای کدام ماجرا است و آخرتمان را برای دنیای چه کسی خراب میکنیم؟
قبلاً، زمانی که مدیر یکی از رسانههای دولتی تغییر کرده بود و به سبب آن برخی آتش بیار معرکهای شده بودند که چرا فلانی آمد و چرا فلانی رفت، یکی از دوستان هم گرفتار ماجرا شد و سخنها گفته بود.
عرض کردم مدیر جدید را میشناسی؟ گفت نه، گفتم قبلی را چطور؟ گفت بله. گفتم از کجا مطمئنی ظلمی شده یا مدیر جدید کمتوانتر از قبلی است؟ گفت فلان استاد اینجور گفته! همین.
همهی ما چقدر برای اجرای قانون منع بهکارگیری بازنشستگان خبر خواندیم و نوشتیم و دنبال کردیم تا مهلت به جوانان برسد، حالا چطور در عرصهی رسانه نمیخواهیم اجازه دهیم جوانانمان بال و پر بگیرند.
چه کسی میخواهد جایگاه و شأن پیشکسوتان را بگیرد؟ پیشکسوت محترم است و اگر جایگاهی لازم بوده تاکنون کسب کرده است، آیا قرار است مجال اظهارنظر، نقد، پویایی و حتی آموزش در انحصار پیشکسوتان باقی بماند؟
اگر خودکارشناس پنداری در همهی امور خوب است برای پیر و جوان خوب است و اگر بد است برای پیر و جوان بد است!
اگر قرار است مکتب خبرنگاری قزوین (که وجود خارجی هم ندارد) به نام کسی سند بخورد، اگر قرار است ادعا شود که فلانی استاد اعظم این شهر است و بس و اگر قرار است دیواری بلند بسازیم که هیچکس نتواند از آن بالا برود، باور کنید پرسشگری یک جوان نمیتواند آمال و آرزویتان را در تابوسازی و شخصیتسازی از بین ببرد.
اگر آنچه مدعی آن هستیم واقعی است، با پرسشی ساده نابود نمیشود و اگر دیواری که ساختهایم سست است، با بادی هم فرو خواهد ریخت.
عادت کردهایم به اینکه یکطرفه به قاضی برویم و بیانیه صادر کنیم، یکبار هم به خود بیاییم و تاریخ را حتی از صدر اسلام مرور کنیم.
هنگامیکه رسول خدا بسیاری از اصحاب و السابقون را به اطاعت از فرمان جوانی ۱۹ ساله امر فرمودند، برخی همین گمان را داشتند که ما پیشکسوت بودیم، استاد بودیم و از اطاعت سرباز زدند، غرور خیلی جاها کار دست آدمیزاد میدهد.
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها