صبح قزوین ؛---- علی تقوایی.
ورود ماجرای کنسرتها به فاز پوچ
دلسوزان هنر و مذهب این استان در ادامه نگرانیها و دغدغههای خود از تهدیدات اجتماعی و فرهنگی، این بار از نحوه برگزاری کنسرت «بنیامین بهادری» در قزوین انتقاد و نکات مهمی را پیرامون آن مطرح کردند.
با این حال امروز فضای لج بازی در استان قزوین به مرز بسیار پوچی رسیده است. بگونهای که از طیف مقابل که پیوسته رسالت خود میداند با این نگرانیها و دغدغهها لجاجت کند – بی آنکه واقعاً بدانند دلسوزان چه میگویند- هیچ واکنشی جز تمسخر و تأکید بر تکرار اشتباهات گذشته مشاهده نمیشود.
اما ماجرا روشن است. دعوای کنسرتها در قزوین به شرایط بسیار پوچی رسیده، شرایطی که یقیناً قربانی آن تنها هنرمندان واقعی استان هستند و لاغیر.
سیاست بازان و تاجران سخنگوی هنر استان
امروز یقیناً افرادی که باید سخنگویان هنر در قزوین باشند، تنها خود هنرمندان و دلسوزان هنر هستند نه وابستگان به جناحهای سیاسی یا تاجران کنسرتها که تنها در پی این هستند که ماهی خود را از این آب گل آلود بگیرند.
در عوض سیاست بازها و تاجران کنسرت میتوانند به جای هزینه کردن از هنرمندان، خود پاسخگوی هم قطاران خود باشند و از تظاهر پشت لقاب هنردوستی و قزوین دوستی پرهیز کنند.
مثلاً خیلی راحت بگویند: میخواهند پول دربیاورند، لطفاً همکاری کنید و یا بگویند: گروه رقیب لطفاً حذف شوید. اما هنر قزوین و شادی قزوین را مصادره نکنند که عملی است بس قبیح و خنده دار.
فرضا اگر طی سال مجوز برگزاری یک کنسرتی در قزوین لغو شود در طی همین بازه زمانی دهها اجرای نمایش تئاتر، تغزیه، نمایشگاه خوشنویسی، نقاشی، عکاسی و گرافیک نیز در این استان به دلیل نبود پول و فقر هنرمندان لغو میشود. اما چرا هیچ کس سخنگوی این هنرمندان قزوینی نمیشود و فریاد «وا هنرا» و «وا قزوینا» سرنمیدهد؟
آیا مثلا برخی خوانندگان کشورمان هنرمندتر از گرافیستها، تعزیه خوانان و سینماگران قزوینی هستند؟
مردم دردآفرینان را با طبیبان اشتباه نخواهند گرفت
باید از برخی طرفداران شادی و نشاط مردم پرسید مگر قرآن و رسول خدا(ص) تأکید ندارند که «نزول خوری اعلام جنگ با خداوند عالم است». آیا حمایت از کنسرت الویت اول مردم است یا جلوگیری از نزول خوری بانکها؟!
آیا آیت الله جوادی آملی یک ماه پیش در اوج رشادت حقوق کارمندان بانکهای ربوی را حرام اعلام نکردند؟ شما باید به طرفداری از مردم انعکاس دهنده درد دل مردم میشدید و صحنه به آتش کشیدن متقاضی وام در جلوی یکی از بانکهای قزوین را جهت مردم دوستی انتشار میدادید و فریاد «وا نشاطا » سر میدادید؟ آیا دست فروشی زنان در خیابانهای شهر فریاد «وا مصیباتا» ندارد؟ و آیا زندگی مرگ گونه کودکان کار در همین شهر قزوین فریاد «وا دردا» ندارد؟
یک دسته از فرصت طلبان منصوب به اصلاحات هستند که در تمام سال هرگز نمیتوانند بفهمند یک فیلمساز جوان شهرستانی چگونه میتواند با یک دوربین قرضی و 400 هزار تومان حاتم بخشی اداره ارشاد! فیلم بسازد و یا یک نقاش شهرستانی چگونه برای برگزاری یک نمایشگاه و فروش تابلوهایش باید پولِ رنگ، بوم و آتلیه را تهیه کند؟
همین دست از مدعیان درست برای برگزار نشدن کنسرتها رگ غیرت و فرهنگ دوستی شان متورم میشود و نهایت تلاش خود را برای دفاع از هنر مظلوم انجام میدهند! که واقعاً جای تاسف دارد!
بله یقیناً میتوان از «فلینی» و «بِکت» لاف زد و خود را نگران و ناجی هنر نشان داد، اما هنرمند و مسلمان واقعی آن کسی است که با 400 هزار تومان حاتم بخشی ارشاد و 10 میلیون تومان قرض، فیلم میسازد، با دست تنها به نزول خوری بانکها اعتراض میکند و ادعای نجات اسلام و مسلمین؛ هنر و هنرمندان را هم ندارد.
آیا میشود این سئوال را از دوستان اصلاح طلب طرفدار کنسرت پرسید، در مطبوعات زنجیرهای و متنعم از الطاف سرمایه داری چقدر آسیب شناسی کرده و مبدع غم و غصه مردم را پیدا کردهاید؟ یا چقدر در پی درمان درد مردم غمدیده فریاد زدهاید!
چقدر کارخانههای به رکود رفته در اثر سیاست خصوصی سازی دولت تکنوکرات هاشمی را از رکود خارج و نان به سر سفره کارگران بیچاره آورده و در نشاط و شادی آنها سهیم بودهاید؟ چقدر در جلسات دور میز جماران با مدعیان امام دوست ( سران فتنه) به شیوه حضرت امام نوکری مردم را کردهاید؟
چقدر در جلسات انتخاباتی به دنبال منافع مردم رفته و افراد توانمند به پارلمان معرفی کردهاید؟
چقدر در ستون معرفی ستارگان سینمایی مطبوعه خویش بجای ترویج گناه و نمایش چهرههای مبتذل و ضد هنر هالیودی مانند لی ان رایمز، اشتون کوچر و جی لنو از هنر اصیل و خالق فیلمهای مانند محمد رسول الله و یوسف پیامبر و یا فیلمهای حاتمی کیا حمایت کردهاید؟
چقدر برای کارگران کورههای آجرپزی بویین زهرا و کارگران قراردادهای سفید امضاء علیه تشکیلات هاشمی ساز موضع گرفتهاید و یا مطلب نوشتهاید؟ این مردم درد آفرینان را با طبیبان اشتباه نخواهند گرفت هر چند اگر ماکس تزویز چهره شما را پوشانده باشد.
پاپ فارسی سخیفترین و بی ارزشترین نوع پاپ در جهان
اکنون میخواهیم کمی از فضای جدالهای سیاسی فاصله بگیریم و نفس موسیقی پاپِ فارسی را کمی مورد مداقه، قضاوت فنی و جامعه شناسانه قرار دهیم. قضاوتی که البته مرجع تخصصی آن خواننده، شاعر و موزیسینی به نام «محسن نامجو» و دیگری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران «یوسف اباذری» است.
برهمین اساس باید صراحتاً گفت آنچه که با نام موسیقی پاپ در ایران شناخته میشود حتی با در نظر گرفتن خوانندههای ارزشی کشورمان باز هم در قیاس با موسیقی پاپ در سطح جهان در مبتذل ترین و بی ارزشترین نوع موسیقی قرار دارد.
صدای و موسیقی فالش، شعر بی ارزش، خوانندههای مردی که تعمداً دوست دارند صاحب صدا و اداهای زنانه باشند، موسیقی افکتی، ترنسهای افراطی و سایر مواردی از این دست شاهکار و ثمره موسیقی پاپ فارسی است.
اکنون چگونه میتوان تمام هنر و فرهنگ ایران و قزوین را در این مبتذل ترین و بی ارزشترین نوع شبه موسیقی خلاصه کرد؟
چنانکه پرداختن به آن یعنی هنر قزوین زنده است و نپرداختن به آن یعنی هنر قزوین مرده است! و آیا جداً هنر گرافیک، تعزیه، عکاسی، نقاشی، معماری، شعر و سینما در قزوین مرده است؟ که انتقاد از نحوه برگزاری کنسرتی فاقد ارزش هنری، یعنی ضربه زدن به هنر این مرز و بوم؟
خطر تاجران کنسرت در قزوین
تاجران کنسرتها و برخی از عوامل منصوب به جریان اصلاحات در استان قزوین که صاحب نشریه و رسانه نیز هستند؛ اگر واقعاً دلشان برای فرهنگ و شادی مردم میسوزد چرا اکنون که بر مسند قدرت سوارند برای حمایت از هنر و ایجاد شادابی در شهری به تعبیر خودشان افسرده، سینما ملت را بازسازی نمیکنند؟ تالار شهر را تکمیل نمیکنند و بجای ارتباط با دلالان کنسرتها، از فیلمسازان جوان حمایت نمیکنند؟
اکنون جا دارد مجدداً این بحث طرح شود؛ برفرض که عدهای بدون دلیل نمیخواهند کنسرتی در قزوین برگزار شود اما چرا عدهای دیگر به نام دفاع از هنر بگونهای از موسیقی مطلقاً فاقد ارزش هنری دفاع میکنند که اگر کنسرت «پینک فلوید» در امریکا لغو شده بود خود امریکاییهایِ صاحب موسیقی اینگونه از این کنسرت دفاع نمیکردند.
آیا کاسهای زیر نیم کاسه است و یا اینکه برخی اسیر لج بازی هستند در حالی که نزد خود فکر میکنند: نخبه اند، باسوادند و هنردوست؟!
نکته آخر اینکه عرضه و اشاعه هنر ضرورت جامعه است چه عدهای بپسندند و چه عدهای نپسندند از این گذشته حتی همان موسیقی به لحاظ فنی مبتذل و بی مقدار هم حق عرضه شدن به مخاطبان خود را دارد. اما باید مرز میان ابتذال و هنجار شکنی و ارزشهای دینی و عرفی جامعه روشن شود.
علمای دین نه تنها مخالف هنر نیستند بلکه خود مدافع هنر و در زمینه هنر اسلامی صاحب نظریه هستند و مرزبندی آنها با سیاست زدگان و افراطیونی که اصلاً هنر را قبول ندارند، کاملاً مشخص است.
با این حال تأکید این دلسوزان این است که هنر مقدس و امری است قدسی، پس نباید آنرا با ابتذال و توهین به ارزشهای دینی این جامعه دینی اشتباه گرفت و دیگر آنکه نباید هنر استان در دستان کاسبان کنسرت و لجبازان خودهنردوست پندار اداره و خط دهی شود.
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها