به گزارش خبرنگار سیاسی
صبح قزوین ؛ در مناظره دوم یک مغالطه بزرگ اتفاق افتاد. دکتر حسن روحانی، تلاش کرد به مردم بفهماند که اگر دوباره من را رئیس جمهور نکنید، کشور به هشت سال احمدی نژاد باز خواهد گشت؛ روحانی در طول مناظره، مدام خندید و گاهی هم به زور لبخند زد.
البته این بار دستهایش کمتر لرزید، اما باز حرف جدیدی برای گفتن نداشت. او در سرتاسر مناظره، از این تاکتیک غفلت نکرد که مردم را بر سر «دو راهی» قرار دهد؛ او سعی کرد جوری وانمود کند که پیشرفت و آبادانی ایران فقط در حالتی امکانپذیر است که صرفاً خودش رأی بیاورد و به مردم بقبولاند که هرکس غیر از او به پاستور برود، کشور را بدبخت، بیچاره و منزوی خواهد کرد!
جالب آنکه همکار پوششی او هم به صورت موازی، همین خط تبلیغی را تعقیب کرد. اسحاق جهانگیری، گرچه اینبار کم فروغ، خسته و دست بسته در مناظره حاضر شد، ولی باز همانند مناظره قبل، عموما به سؤالات جواب نداد و فقط بیانیه های از پیش نوشته شده را، با لحنی ضعیف در خوانش، دکلمه کرد.
او این بار در میانه صحبتهایش بغض نکرد، اما گاهی لحنش حالت التماس گونه ای پیدا کرد که تو را به خدا ما را انتخاب کنید! شاید روح حاکم بر حرفهای معاون اول، این گزارهها بود که آی مردم! در انتخابات خیلی دقت کنید، ممکلت را دست آدمهای جوان، خام، بی سواد، بی شناسنامه، هوچیگر، بی تجربه، بی برنامه و منتقد نسپارید.
او یکبار هم از احمدی نژاد نام نیاورد، اما زیر پوست همه بیانیههایش، به طرز مرموزی، ژن هراس از احمدی نژاد، تکثیر شده بود. صحبت در این نیست که دولت احمدی نژاد چقدر خوب بوده است یا چقدر بد؟ فاجعه بوده است یا افتخار ملی! تحلیل مشی و روش رئیس جمهور نهم و دهم، مجال دیگری میطلبد.
این یادداشت به دنبال لو دادن یک مغالطه ناجوانمردانه و تاکتیک رسانه ای غیرمنصفانه است که می تواند آراء مردم را دچار اختلال کند. دولت مستقر به کاپیتانی روحانی و پاسوری جهانگیری، در این مسابقه میکوشد با دوقطبی سازی انتخابات، همه غیر خودش را در جناحی دسته بندی کند که میخواهند ایران را بدبخت کنند.
شاید از نگاه روحانی همه آدمهایی که به او رأی نمیدهند، آدمهایی رادیکال و افراطی هستند که میخواهند با ترامپ سرشاخ شوند، برجام را زیرپا بگذارند، آتش جنگ جهانی را راه بیندازند، ایران را منزوی کنند، تحریم ها را بازگردانند، به سفارتخانهها حمله کنند، ربنای شجریان را از افطار مردم حذف، سینماها را تعطیل و هنرمندان را اسیر کنند.
سرمایههای خارجی را فراری داده و شرکت پژو را نقره داغ کنند که چرا با ایران خودرو وارد مشارکت 60 به 40 شده، از ایرباس انتقام بگیرند و یک سیلی محکم هم به گوش بوئینگ بکوبند.
خوب اگر این دوگانه ترسیمی روحانی درست باشد، هر انسان عاقل، قطعا و حتما باید به او رأی بدهد! اما این همه واقعیت نیست. این یک ترفند روانشناسانه غیرمنصفانه است.
ما در این انتخابات بر سر دو راهی قرار نداریم، ما بر سر سه راهی هستیم: یا حرکت به سمت سیاست ورزی غیر عقلانی و رادیکال، یا انتخاب وضع موجود که ضعفهای جدی آن بر عموم مردم آشکار و واضح است که اصلی ترین مسبب آن شخص رئیس جمهور و کابینه میان سال او است و یا انتخاب یک دولت انقلابی که میکوشد جنس جدیدی از عقلانیت سیاسی و انقلابی گری مصلحانه را پیاده سازی کند.
جنسی از سیاست ورزی متعهدانه که همزمان هم به دیپلماسی میاندیشد، هم به قدرتمندی نظامی؛ هم جانش را برای محرومین فدا میکند و هم توسعه اقتصادی و جذب سرمایههای سالم را در اولویت میگذارد؛ هم به معیشت مردم میاندیشد و هم از عزت آنان، چشم پوشی نمیکند؛ هم در برابر نظام سلطه میایستد؛ هم ارتباطاتش را با دنیا و همسایگان، هر روز قوی تر و فعالانه تر میکند.
«نه به روحانی» ضرورتا حرکت به سمت انزوای ایران نخواهد بود؛ «نه به دولت مستقر» میتواند حرکت جدیدی به سمت تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت باشد.
نویسنده:" سید مهدی سیدی"
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها