صبح قزوین ؛_____ ندا حبیبی.
سیزده روز عید را با سریالی گذراندیم که تریبون سیاسیون هنرمند شده بود و سیروس مقدم را با تب سیاسی محسن تنابنده، تبدیل به یک مبلغ سیاسی کرده بود!
محسن تنابنده با توجه به هوش هنری اش و استعدادی که بیش از بازیگری در کارگردانی و سناریونویسی دارد، هیچوقت نام خود را در فیلمهای سیاسی اش مطرح نمیکند و شاید شخصیت آغاسی و هوش و ذکاوتش برگرفته از بخش واقعی شخصیت محسن تنابنده باشد و تفاوت در کیفیت سریال سازی سیروس مقدم در حضور و عدم حضور محسن تنابنده گواه بر این ادعاست.
با این حال با بررسی تمام زوایای فیلم میتوان ضعف فیلم اخیر محسن تنابنده بیشتر آشکار میشود.
از ضعفهای این سریال میتوان از عدم داستان سرایی مناسب و به قول معروف آب بستنهای بی مورد اشاره کرد و قسمتهای ابتدایی فیلم بی جهت و بدون در نظر گرفتن روال اصلی داستان ضبط شده است و بدون در نظر گرفتن تمام اتفاقات و حذف شخصیتها اضافه میتوان سریال را به یک تله فیلم نه چندان مناسب تبدیل کرد.
از ابتدای قسمت اول سریال به روی روال طبیعی خود نمیافتاد و نویسندگان فیلم، خط اصلی داستان را درون حوادث بی دلیل گم کرده اند و با حوادث خارج از روال طبیعی داستان، مخاطب را گیج میکنند.
مخاطبینی که با توجه به سابقه اخیر سیروس مقدم، وی را در سریال سازی یک سرو گردن از کارگردانان دیگر بالاتر میدانند، حالا با یک آش شله قلمکار ی مواجه میشوند، که نه قهرمان اصلی آن مشخص است و نه از یک روال عادی پیروی میکند!
قهرمان اصلی که با توجه به نام فیلم قرار است علی البدل داستان باشد تغییر پیدا کرده است و محوریت داستان را بروی شخصیتی به نام آغاسی میگرداند.
آغاسی قهرمان اصلی داستان است، که با گریم مشخص، مهر تایید سیاسی بودن فیلم را از ابتدا بر آن میزند و با رفتارهای منفور و غیر اخلاقی اش جهت دهی سیاسی خود را بر مخاطب تیز هوش عیان میکند.
کار به همین جا تمام نمیشود و سیاست زدگی سریال به جایی میرسد، که مخاطبین را درگیر جناح بندی سیاسی راست و چپی خانها و بی کفایتی اعضای شورا میکند.
طعنههای زیر پوستی به مردم که از طرفداران واقعی جناح بندیهای سیاسی هستند، بر مخاطب تیز هوش پنهان نمیمانند و سرزنش مردم در این علاقه مندی در دیالوگهای بیش و کم سریال دیده میشود.
آنجایی که خانها به عدم سازش خرهایشان اشاره میکنند و با خوش و بشی دوستانه راه خود را یکی میکنند از نمونه دیالوگهایی است که با توجه فضای سیاسی سریال بی جهت نمیباشد.
این فضای سیاسی تنها با اتفاقات خرد و کوچک و دیالوگهای مسموم انجام نمیگیرد و نور پردازیها با رنگهای مخصوص به هر شخصیت و ماجرا بر ضمیر ناخودآگاه مخاطب تاثیر میگذارد. بازی با رنگها از ویژگیهای آشکار فیلمهای سیروس مقدم است و همین ویژگی در سریال سازی ایران کافی است تا وی را از دیگر سریال سازهای ایرانی جدا کند.
اما مشکل زمانی پیش میآید که این استعداد با سیاست زدگی یک ماه مانده به انتخابات عجین میشود و موجب دلزدگی مخاطب عام و خاص میشود.
وقتی مخاطبین پایتخت یک دلبسته به فضای خانوادگی آن سریال میشوند و طی چندین سال با شخصیتهای داستان زندگی میکنند، این تمایل تنابنده بر تبلیغ جناح خاص سیاسی خود، موجب بی اعتمادی مخاطبین میشود و تصور آنها را نسبت به محیط گرم خانوادگی سریالهای سیروس مقدم خراب میکند.
این فضای سیاسی حاکم بر فیلم سیروس مقدم در ابتدا برای مخاطبینی که آشنا به تفکر محسن تنابنده نیستند، فقط یک فیلم سیاسی است و عوامل فیلم جهت دهی سیاسی خود را پشت بازی خوب بازیگران و طراحی صحنه و بازی با رنگها و زوایای تصویر برداری فوق العاده خود پنهان میکنند.
اما قسمتهای اخیر سریال که داستان اصلی فیلم بر روی روال عادی میافتد جهت دهی سیاسی فیلم به خوبی دیده میشود و طرفداریهای سریال از جناح مورد علاقه نویسنده با دیالوگهای واضح، بر سر مخاطب هوار میشود و بزرگ نماییهایی سریال در تقدیر از جناح سیاسی خود بر همگان آشکار میشود.
این سوءاستفاده سیاسی از هنرمندان کشور و رسانه ملی به نفع آنها تمام نمیشود و دیر یا زود مخاطبین صادقی را که قرار است چندین ساعت بدون تنش را سپری کنند از دست خواهند داد.
انتهای پیام/2004
دیدگاه ها