۲۰/ذو الحجة/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۴/۰۶ چهارشنبه

صبح قزوین تئاتر خیابانی در دانشگاه پیام نور قزوین برگزار شد
کد خبر: ۲۲۲۸ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

صبح امروز؛

تئاتر خیابانی در دانشگاه پیام نور قزوین برگزار شد

اجرای تئاتر خیابانی در حیاط دانشگاه پیام نور، معرکه ای از شهید و شهادت به راه انداخت.

 تئاتر خیابانی در دانشگاه پیام نور قزوین برگزار شد
به گزارش صبح قزوین، این تئاتر خیابانی صبح امروز در محوطه دانشگاه پیام نور قزوین، با حضور جمعی از دانشجویان و کارمندان و به همت بسیج دانشجویی دانشگاه برگزار شد.
تئاتر با رجز خوانی شروع شد، صحنه ای که بیننده را به یاد معرکه های خیابانی می انداخت.
کل صحنه این تئاتر دو میل زورخانه ای بود و یک عصا و جعبه و مردی با سیبیل های پشت لب چرخیده! مرد جعبه اش را در وسط گذاشته و با عصا به آن می زد و از مار ریز و تیزی می گفت که در آن جاش خوش کرده است.
جمعیت کم، کم جمع می شد، عده ای تعجب می کردند و انگار با نگاهشان می گفتند دانشگاه که چاله میدان نیست، عده ای هم سعی می کردند که جلوتر نیایند و از شر مار در امان باشند.
مرد جمعیت را صدا می زد که جلوتر بیایند و مار را از نزدیک ببینند و کم، کم دست می برد که مار را بیرون بیاورد و ناگهان فشنگی را از درون جعبه بیرون کشید و گفت: این مار نیست ولی بدتر از مار است.
از گوشه و کنار جمعیت می شد، تعجب کردن را دید و شنید.
مرد، از جوان هایی می گفت که برای حفظ ناموس و وطن جنگیدند و با همین گلوله ها به شهادت رسیدند.
بازیگر تئاتر عکس شهیدی را از داخل وسایلش بیرون کشید تا نگاه های هاج و واج جمعیت را پاسخ گوید، اسم آن شهید محمدرضا شفیعی بود.
شهیدی که بعد از گذشت 6 سال عراقی ها جنازه اش را سالم پیدا کردند.
چیزی که ترس در جان عراقی ها انداخت که مبادا دنیا بفهمد عراق با چه جماعتی طرف بوده است.
فرمانده عراقی دستور می دهد بدن محمدرضا شفیعی را عریان جلوی آفتاب بگذارند تا شاید از بین برود، ولی آفتاب هم کارساز نشد.
کار به استفاده از پودر تجزیه کننده هم رسید، ولی انگار بدن پاک شهید شفیعی یادگاری بود، که باید سالم به وطن بازمی گشت! عده ای از دانشجویان پس از پایان تئاتر و در پاسخ به این سؤال که نمایش چطور بود، اینطو پاسخ دادند: دیدن این برنامه در محیط دانشگاه برایمان قابل هضم نبود و هیچ دوست نداشتیم که فضای دانشگاه با این نمایش ها آمیخته شود.
با صحنه سازی و حرف هایی که زده شد، همه آماده بودیم که از جعبه مار بیرون بیاید، ولی با دیدن فشنگ، شوکه شدیم.
اصلأ انتظارش را نداشتیم و همین باعث تحت تأثیر قرار بگیریم.
انتهای پیام/3004/خ

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان