دیگر دوران تازهکاری کریمی در تیم ملی هم تمام شده بود و او برای خودش اسم و رسمی پیدا کرده بود. بماند که در تمام سالهای گذشته هیچوقت ارتباط او با علی دایی خوب نشد.
این اختلاف و دعوا مدتها در سایه بود. درست تا روزی که جادوی فوتبال علی کریمی چشم علی پروین را خیره کرد. آن روز پروین بازگشت دوبارهاش به پرسپولیس را جشن گرفته بود. در ورزشگاه کارگران و در طول تمرین کارهایی که علی کریمی در زمین انجام میداد و بیمحابا همه را دریبل میکرد توجه علی پروین را به شکلی ویژه جلب کرده بود. در نهایت سرمربی سرخپوشان به اطرافیانش و اعضای کادر فنی میگوید او را نگه دارید و با وجود او دیگر هیچ بازیکن دیگری را نمیخواهیم و این میشود نقطه آغاز شروع بازیکنی که سالها بعد به جادوگر و مارادونای فوتبال آسیا تبدیل شد. اما این اتفاق دومین تنش (اینبار غیر مستقیم) را بین او و دایی به وجود آورد، چرا که آن روزها پرسپولیس به علی دایی پیشنهاد داده بود تا جذب این تیم شود. اما بعدها اینطور به گوش دایی رساندند که «پرسپولیس یه مهاجم خوب گرفته و دیگه تو رو نمیخواد. » علی دایی به خاطر علی کریمی شانس حضور در پرسپولیس را از دست داد و انگار که این اتفاق هم با ناراحتی و دلخوری دایی همراه شد. اما هیچوقت اظهارنظری رسمی درباره آن نداشت.
بعدها در رسانهها نوشتند که نیمکت نشینی او بیارتباط به اختلافاتش با دایی که آن روزها بزرگتر تیم ملی بود، نیست. رسانهها مینوشتند جلال طالبی آنقدر از آقایگلش حرفشنوی دارد که به خواست او کریمی را نیمکت نشین کرده است. در چنین شرایطی زمان میگذشت و کریمی در فوتبال ایران بزرگ و بزرگتر میشد. تا جایی که به محبوبترین ملی پوش و اصلیترین بازیکن تیم ملی تبدیل شد. تا جایی که هیچ مربیای نمیتوانست تحت هیچ شرایط و فشاری از او استفاده نکند. دیگر دوران تازهکاری کریمی در تیم ملی هم تمام شده بود و او برای خودش اسم و رسمی پیدا کرده بود. بماند که در تمام سالهای گذشته هیچوقت ارتباط او با علی دایی خوب نشد. تا جایی که بعدها در یکی از مصاحبههای آتشین خود با رسانهها رسما تاکید کرد که دایی با جوانها و تازهواردهای تیم ملی بدرفتاری میکرد. واقعیت اما این است که انگار هیچوقت قرار نبود ارتباط بین این دو خوب شود. با این حال باز همزمان گذشت و اینبار در جام ملتهای ٢٠٠٤ زمزمههایی درباره دو دستگی در تیم ملی شنیده شد.
نخستین بار در حاشیه همین مسابقات بود که اخباری درباره پاس ندادن بازیکنان به دایی به گوش رسید. این ماجرا اما در جامجهانی ٢٠٠٦ آلمان به اوج خود رسید. اینبار علی دایی لب به گلایه باز کرد و انگشت اتهامش را به سوی کریمی و دو ملیپوش باتجربه دیگر نشانه رفت: «توی چشمم نگاه میکنند و به من پاس نمیدهند!» و این ماجرا دعوا را به اوج رساند. جامجهانی ٢٠٠٦ و اتفاقات تلخش پایان دوران با شکوه علی دایی در تیم ملی بود. اما حوادث جامجهانی سرآغاز تشدید درگیریها شد. خیلیها میگویند دو دستگی در اردوی تیم ملی در جامجهانی باعث شد که در سال ٢٠٠٦ یکی از بهترین تیمهای ملی تاریخ ایران نتواند نتایج قابل توجهی در جامجهانی آلمان کسب کند.
مدتی گذشت و دایی سرمربی تیم ملی ایران شد. تیمی که علی کریمی هیچوقت برایش بازی نکرد. خداداد عزیزی یک بار در این رابطه روایت جالبی داشت و گفت: « «این بحث به هفتههای پیش از بازی با عربستان برمیگردد. آن زمان بهزاد غلامپور مربی دروازه بانهای تیم ملی به من زنگ زد و صحبتهایی در این زمینه داشت. او میگفت مربیان تیم ملی خواهان حضور علی کریمی در تیم هستند اما نمیخواهند در صورت دعوت دوباره با کنارهگیری مجدد این بازیکن مواجه شوند. در نهایت بحث به اینجا رسید که من با علی کریمی صحبت کنم و او را برای حضور دوباره در تیم ملی راضی کنم. با علی کریمی صحبت کردم. او واقعا تصمیمش را گرفته بود و نمیخواست به تیم ملی برگردد. از او خواهش کردم در تصمیمش تجدیدنظر کند. او نیز لطف داشت و در نهایت پذیرفت که به تیم ملی برگردد. اما وقتی لیست تیم ملی از سوی علی دایی اعلام شد نشانهای از هیچ توافقی در آن دیده نمیشد. نمیدانم چه اتفاقی افتاد و چرا علی دایی تمام توافقات را به هم زد. در این قضیه تنها من شرمنده کریمی شدم» در آن مقطع حتی کار به جایی رسید که محمود احمدینژاد، رییس دولت وقت با حضور در اردوی تیم ملی از دایی میخواهد که کریمی را به اردو دعوت کند. اما دایی میگوید که تصمیمگیری فنی با خودش است و باز هم اختلافات باقی میماند.
شدت این حرفها در مصاحبههای هفته، ماه و سالهای بعد تندتر و تندتر شد. تا جایی که وقتی دایی موضوع پاس ندادن بازیکنان را دوباره مطرح کرد با واکنش کریمی مواجه شد. کریمی در جواب او ضمن تاکید روی این موضوع که هیچوقت ارتباط خوبی با دایی نداشته تاکید کرد که دایی با پاسهای او و سایر بازیکنان تیم ملی این همه گل در تیم ملی زده و هیچوقت نشده که خودش توپ بگیرد و یک بازیکن را دریبل بزند و گلزنی کند. از این دست مصاحبههای انتقادی در تمام سالهای گذشته بین این دو چهره دوست داشتنی فوتبال ایران زیاد رد وبدل شده است. این درگیری حالا ١٩ ساله شده است. حتی در آن آشتیکنان صوری و کاملا مصنوعی که در رختکن ورزشگاه آزادی برایشان ترتیب دادند هم اتفاقی نیفتاد. بعد از آن رفت و برگشتهای دایی و کریمی به پرسپولیس، همه در جهت مخالف هم بود. شرط اصلی این دو نفر نبودن دیگری در پرسپولیس و ندیدن یکدیگر بود! و این درگیری و دعوا هنوز ادامه دارد.
منبع: اعتماد
محمد / ۲۵ آبا ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۰
معلومه که مقصر دایی بوده و هیچ وقت چشم دیدن بهتر از خودش رو نداره و نداشتسهیل / ۰۹ آذر ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۰
هر دو مقصر بودند.مهران مهربان / ۰۴ مرد ۱۳۹۶ - ۱۹:۳۰
معلومه تقصیر دائیناشناس / ۲۰ مرد ۱۳۹۶ - ۱۹:۳۰
از وقتی که دائی از تیم ملی رفته انگار تیم مهاجم نداره .کی میگه کریمی بهتر بود ? حتی وقتی دائی به بازی نمیرسید با وجود کریمی تیم ملی نمیتونست گل بزنه ...الهام / ۰۵ اسف ۱۳۹۶ - ۲۰:۳۰
همش تقصیر منه...خودم گردن می گیرم ...خوب شد؟
دیدگاه ها