بنا بر آنچه گذشت روحانی را صرفنظر از هر نتیجهای که انتخابات ۲۹ اردیبهشت داشته باشد باید بهتماممعنا چهرهای تمامشده خواند.
با این فرض ضعیف که در پایان اردیبهشت، کلید پاستور همچنان در دستان رئیسجمهور فعلی بماند، اما انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران بازندهای چون حسن روحانی نخواهد داشت. بازندهای که برای سرپوش نهادن بر چهار سال بیتدبیری و معطل ساختن همه ظرفیتهای کشور پهناور و ثروتمندی چون ایران برای کسب نظر مثبت بیگانه، آشکارا به وارونه کردن حقایق غیرقابلانکار روی آورد و تحت تأثیر عصبانیت شدید ناشی از اقبال مردم به جبهه انقلاب اسلامی و نمایندگان آن و ترس از شکست در رقابتی سیاسی، همه پلهای پشت سرش را به وادی اخلاق و انقلاب منهدم کرد.
حسن روحانی حتی اگر به کمک پولپاشیهای بیحسابوکتاب و به مدد استفاده از ظرفیت دولت جمهوری اسلامی و دستگاههای اجرایی که بهعنوان رئیسجمهور مستقر در اختیار دارد، بتواند در جایگاه ریاست جمهوری ادامه کار دهد و بهظاهر در میدان سیاست و رقابت انتخابات به پیروزی احتمالی دست یابد، بیش از هر چیز مردود امتحان اخلاق است. چه در حوزه اخلاق فردی که آشکارا به خلافگویی درباره رقبایش روی آورد و چه در حوزه اخلاق اجتماعی که چشمانش را بست و دهان به تهمت و افترا علیه نظام و انقلاب گشود و این دره را تا انتها رفت.
درباره کسی که هر چه دارد از برکت انقلاب اسلامی است و بعد از عمری ارتزاق از سفره انقلاب میتوانست آیندهای مثبت و محترم داشته باشد، اکنون با چهرهای روبروییم که همه پلها به انقلاب اسلامی امام خمینی را پشت سرش خراب کرده است. کاری که حسن روحانی با میراث گرانقدر امام خمینی کرد، قند در دل منافقان آب کرد و به هنجارشکنیهای فتنه ۸۸ تنه زد و جایگاه او را تا سطح اپوزیسیون دولت خودش و نظام فرو کاسته است.
بدیهی است که در پاسخ به اینهمه منفیبافی و بداخلاقی، منتقدان آقای روحانی هم بیکار ننشستند و بسیاری مسائلی که میتوانست در پرده بماند، از پرده برون افتاد و از این ناحیه هم ضربه خورد که این نوشته سر تکرار و پرداختن به آنها را ندارد.
سلامت اقتصادی حسن روحانی به خاطر حمایتش از ویژه خواریهای اطرافیانش و به خاطر حقوق نجومی مدیرانش و به خاطر هر آنچه دربارهٔ خوی اشرافی او بر سر زبانها افتاده نیز صدمه دیده است. حالا دیگر برای مردمی که با بیکاری و فقر و نداری دستوپنجه نرم میکنند؛ برای مردمی که انقلاب اسلامی امام خمینی را انقلاب حامی محرومان و پابرهنگان میشناسند، حسن روحانی نمایندهای در تراز این حکومت شناخته نمیشود.
آقای روحانی ازنظر سیاسی روزگاری در جبهه اصولگرایی تعریف میشد و در یکی از معتبرترین تشکلهای سیاسی یعنی جامعه روحانیت مبارز عضویت داشت، اما کاری که او با خود کرد، او را تا سر حد تن دادن به جایگاه سخیف «رحم اجارهای» رقبای سیاسی دیروز تنزل داد و شخصیت سیاسی او را بهشدت مخدوش کرد. روحانی برای جذب آرای اصلاحطلبان در موضعگیریهای سیاسی، فرسنگها از مدعیان اصلاحطلبی جلو افتاد؛ او که زمانی در جایگاه دبیری شورای عالی امنیت ملی شدیدترین حملات را به فعالان فتنه کرده و پیش از آنهم حتی خواستار بردار کردن ضدانقلاب در مصلاهای نماز جمعه شده بود، حالا خیلی جلوتر از اصحاب فتنه اتهامات آنها را علیه نظام تکرار کرده است، اما زهی خیال باطل که با این تندروی و عوض کردن ریل سیاسی، کسی در اردوگاه اصلاحطلبان او را بهعنوان مهرهای خودی و اصلاحطلب بدانند؛ حتی اگر چهار سال دیگر هم از موقعیت او برای بالا رفتن از نردبان قدرت و سیاست سودجویند، بعدازآن با عنصری ازاینجا رانده و ازآنجا مانده روبرو خواهیم بود.
بنا بر آنچه گذشت روحانی را صرفنظر از هر نتیجهای که انتخابات ۲۹ اردیبهشت داشته باشد باید بهتماممعنا چهرهای تمامشده خواند؛ چه ازآنرو که اجازه داد عصبانیتش بر حلم و بردباری او غلبه کند و علیه رقیبان و منتقدان همه مرزها و ارزشهای اخلاقی را زیر پا گذاشت و چه ازآنرو که برای تزریق هیجان به جامعه و به میدان آوردن آرای منفی مخالفان انقلاب، خودش را به درودیوار کوبید و گفت آنچه شایسته نظام و حتی رقبا و منتقدانش نبود. روحانی فردی تمامشده است، ازنظر هزینههایی که شیوهٔ افراطی او و پاسخ متقابل منتقدان و بر او تحمیل کرد، و همه اینها زمانی سنگینتر میشود که لازم باشد با همهٔ این خسارتها، پیش از موعد دلخواهش با کرسی ریاست جمهوری خداحافظی کند.
آنچه بر حسن روحانی، این چهره انقلابی دیروز گذشت، نه باعث خوشحالی منتقدان اصولگرای او که اسباب تأسف است برای همه دلسوزان به نظام و انقلاب اسلامی، به خاطر پیوستن یکی از یاران انقلاب به اردوی مخالفان، و این خوندلی است که از قلم روان میشود، هرچند میتوان خود را تسلی داد که چهبسا افتادن پرده از چنین چهرههایی هر زمان رخ دهد، خوب است، مثل ماهی که هر زمان از آب بگیری، تازه است.
دیدگاه ها