۲۷/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۱۷ دوشنبه

صبح قزوین مادرانه‌های ننه الیاس+فیلم
کد خبر: ۳۶۶۶۰۴ تاریخ انتشار: ۱۴۰۲/۱۰/۱۳ ساعت: ۱۳:۴۲ ↗ لینک کوتاه

صبح قزوین روایت می‌کند؛

مادرانه‌های ننه الیاس+فیلم

ننه الیاس با همان زبان شیرین محلی ترکی از عزیمت پسرش برای دفاع از حرم می‌گوید و از آخرین خداحافظی و آخرین کلام...

مادرانه‌های ننه الیاس+فیلم

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر پایگاه خبری تحلیلی «صبح قزوین»، شهید الیاس چگینی شهید مدافع حرم استان قزوین که هشت سال پیکرش بی‌نام نشان بود سرانجام در آذرماه سال 1402 پیکرش تفحص و به وطن بازگشت.

شهید الیاس چگینی از همسر و دو فرزند خردسالش و جان شیرینش گذشت تا به هدفی والاتر برسد؛ مقصد او شهادت بود و این دنیا ظرف کوچکی برای روح بزرگ او بود تا به پرواز درآید.

بدون شک این بالندگی و روح بلندی که در شهید چگینی پرورش یافته بود نتیجه پرورش در دامن مادری مومنه است که فرزندش را با صفای دل و عشق به اهل بیت‌ (ع) بزرگ کرده تا به بزرگ‌مرد امروز تبدیل شده است.

چندی پیش در حاشیه استقبال از پیکر شهید الیاس چگینی گفتگویی کوتاه با «فاطمه فدایی» مادر شهید چگینی داشتیم.

ننه الیاس با همان زبان شیرین محلی ترکی از عزیمت پسرش برای دفاع از حرم می‌گوید و از آخرین خداحافظی و آخرین کلام...


او می‌گوید: الیاس عاشق این راه بود؛ یک روز که مسجد بودیم بعد از نماز گفت: مادر برویم منزل ما. گفتم: من تازه منزل شما بودم... گفت: نه مادر من می‌خواهم بروم سوریه. گفتم: بگذار اول برویم کربلا که ثبت‌نام کردیم بعد برو سوریه. گفت مادر نه. چند باری رفتیم کربلا این بار می‌خواهم بروم سوریه که اگر لیاقت داشته باشم به عنوان قربانی بی‌بی پذیرفته می‌شوم.

ننه الیاس ادامه می‌دهد: رفتیم خانه الیاس. همه فامیل و همسایه‌ها را دعوت کرده بود برای خداحافظی و از همه حلالیت طلبید. دوباره به او گفتم بگذار برویم کربلا برگردیم بعد برو سوریه، گفت: نه اگر لیاقت داشته باشم دیگر برنمی‌گردم.

وی بیان می‌کند: شب را منزل الیاس ماندیم و صبح او را با آب و قرآن راهی کردیم.همسرش آب را پشت سرش ریخت چند قدی رفت اما دوباره برگشت و با اینکه فرزندانش را بوسیده و خداحافظی کرده بود دوباره آنها را بوسید و خداحافظی کرد. وقتی این رفتار الیاس را دیدم با خودم گفتم «او دیگر برنمی‌گردد».

ننه الیاس می‌گوید: سه روز از رفتن الیاس گذشته بود و داشتیم آش پشت پا برایش می‌پختیم که زنگ زد. گوشی را برداشتم و الیاس گفت: مادر در حرم به نیابت از شما نماز خواندم و زیارت کردم، گوشی را نگه می‌دارم به بی‌بی سلام بده. این جمله را سه بار تکرار کرد و من از پشت گوشی به خانم سلام دادم.


وی ابراز می‌کند: 20 روز از رفتن الیاس نگذشته بود که در هیات بودم و زنگ زد و گفت: «مادر من رفتم حلالم کن». این آخرین جمله الیاس به من بود.

ننه الیاس بیان می‌کند: الیاس عاشق این راه بود و همیشه می‌گفت چه زمانی برسد که من قربانی راه حضرت زینب (س) شوم.

وی یادآور می‌شود: الیاس همیشه شب که از سر کار می‌آمد تا به مسجد نمی‌رفت شام نمی‌خورد و به دوستانش هم می‌گفت که اگر نماز نخوانید و روزه نگیرید من با شما رفاقت نمی‌کنم.

آخرین جمله ننه الیاس این است که «پسرم با نیت خالص خودش رفت».

انتهای خبر/ 1300

 

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان