صبح قزوین؛____ ندا حبیبی.
با بررسی تاریخ سینمای ایران به روزهایی میرسیم که شاید کمتر کسی به یاد نیاورد، سینمای ایران با فیلم فارسیهایی آغاز شد که غالبا با محتوی ابتذال به مخاطب معرفی میشدند و نگاه مخاطب را به ماجراها و سوژههای سطح پایین عادت میداد و اجازه رشد فکری را از مخاطب میگرفتند.
در سینمای قبل از انقلاب بی تعصب میتوان گفت آثار فاخر انگشت شمار است و البته این تعداد اندک قابل دفاع هستند و از این آثار فاخر هنوز هم به خوبی یاد میشود.
آثاری که در آن نام کارگردانهایی همچون داریوش مهرجویی، علی حاتمی و مسعود کیمیایی به چشم میخورد.
کارگردانیهایی که بعد از انقلاب نیز آثار برجستهای به سینمای ایران هدیه کردند و تغییر شرایط را سکوی پرتابی برای تولید آثار فاخر دانستند.
سینمای ایران بعد از انقلاب با ورود به شرایط جدید در اواخر دهه پنجاه با ماجرایهای افراطی مواجه شد و تقریبا فعالیتش متوقف شد.
به آتش کشیدن و بستن درهای سینما به بهانه ابتذال از جمله اتفاقاتی بود که با واکنش منفی برخی از سیاسیون در اوایل دهه شصت به پایان رسید و سینمای ایران را وارد مرحله جدیدی کرد.
از آثار فاخر اوایل دهه شصت میتوان به اجاره نشینها، عقابها، تاراج، هامون اشاره کرد؛ این آثار غالبا نسبت به بقیهی فیلمهای تولید شده در این بازه زمانی فروش بیشتری داشتند.
اواخر این دهه و اوایل دهه هفتاد را میتوان جزو یکی از به یاد ماندنیترین و پختهترین دههها در سینمای ایران دانست.
سینمای ایران در دههی شصت با حملهی عراق به ایران، ژانر جدیدی را به دیگر ژانرهایش اضافه کرد و در اواخر این دهه با تولید آثار دفاع مقدس دریچهی جدیدی را در نگاه مخاطب به روی دنیا باز کرد.
نگاهی که با تولید آثاری همچون "هویت" اولین ساخته ابراهیم حاتمیکیا، "پرواز در شب" ساختهی رسول ملاقلی پور، "افق"، "دیده بان"، "آخرین پرواز" و "عروس" و "حلبچه" به اوج خود رسید.
کیفیت آثار دهه هفتاد به ورود کارگردانی خبرهای همچون حاتمیکیا و بازگشت کارگردانهایی همچون مسعود کمیایی به بهترین وضعیت ممکن رسید.
جنگ بهانهای شده بود تا دو تفکر متفاوت ضدجنگ و دفاع مقدسی روبروی هم قرار بگیرند و برای انتقال تفکرشان رقابت کنند.
با پایان جنگ در اواخر دهه شصت دست و پای کارگردانان ارزشی در دهه هفتاد باز شد و تولید آثار دفاع مقدس به اوج خود رسید.
از جمله این آثار "سفر به چزابه"، "بوی پیراهن یوسف"، "آژانس شیشهای"، "از کرخه تا راین"، "خسوف" و "هیوا" است.
این آثار غالبا با استقبال زیادی مواجه میشد و در جشنوارهی فجر به عنوان بهترینها شناخته شد.
در دههی هفتاد در کنار چنین آثاری، کمتر به آثار کمدی و طنز پرداخته میشد، اما این تعداد محدود به خوبی به دل مخاطب آن دهه مینشیند.
زیرا فیلمهای کمدی آن دهه فارغ از تمام شوخیهای نامطلوب جنسی میتوانست مخاطب را به خنده وادارد و از فضای- فکری سخت و سنگین دور کند.
دهه هفتاد را همچنین میتوان دوره شکوفایی کار کودک دانست، در آن سالها رقابت بر سر آن بود که کدام از فیلمسازان میتواند نگاه متفاوتتری به کودک داشته باشد و مخاطب خود را جذب کند.
در بین کارهای سینمایی ساخته شده در این زمینه میتوان به آثاری همچون "دزد عروسکها" و "کلاهقرمزی و پسرخاله" اشاره کرد که از این میان "کلاه قرمزی و پسرخاله" به عنوان پرفروشترینها شناخته شد.
محصولی که همچنان مورد استقبال دو گروه کودک و بزرگسال قرار میگیرد و او را سرگرم میکند.
با آغاز دههی هشتاد و در اواخر دهه هفتاد رویکرد سینما اندکی متفاوت شد و به نوعی ابتذالهای پنهان در فیلمهای مختلف خودنمایی کرد.
ابتذالهایی که غالبا در فیلمهای به اصطلاح کمدی وجود داشت و حتی در کارهای کودک نیز رخنه کرد.
سینمای دهه هشتاد با تغییرات ناگهانی اندکی از فضای اجتماعی دور شد و فضا را برای ورود فیلمهایی با محتوی نه چندان خوب و کارگردانهایی باسابقهای نه چندان زیاد آزاد کرد.
البته در میان این کمدیهای نه چندان خوب، کارگردانی همچون داریوش مهرجویی به ورود به فضای داستانی، فیلم "مهمان مامان" را در سال 82 به روی پرده بود که آبروی سینمای طنز در دهه 80 شد.
در اواخر این دهه همچنین اصغر فرهادی به عنوان فیلمساز قصه پرداز سبک جدیدی را وارد سینما کرد و توانست با محتوی متفاوت مسیر سینما را با فیلمهای "درباره الی" و "جدایی نادر از سیمین" تغییر دهد.
دهه هشتاد سال ظهور فیلمسازی خاص اصغر فرهادی بود که حاشیههای فراوانی را به دنبال داشت و به عنوان پر حاشیهترین کارگردان در کنار ابراهیم حاتمی کیا قرار گرفت.
حاتمیکیا در نوع خاص فیلمسازی خود با ساخت "به نام پدر" در دهه هشتاد تغییراتی را اعمال میکند که نشانگر جهت دهی فکری اوست و این جهتدهی نه تنها برای خودش خوشایند به نظر نمیآید بلکه برای مخاطب نیز قابل درک نیست.
در فیلم جدید حاتمیکیا نسلی مورد بازخواست قرارمیگیرد که تا دیروز قهرمان اصلی فیلمهایش بود.
فیلم "دعوت" که در سال 1387 ساخته شد مورد انتقاد بسیاری از منتقدین و دلسوزان قرار گرفت.
آنها معتقد بودند که حاتمیکیا برای چنین فیلمهای ساخته نشده و بهتر است به روزگار اوج خود بازگردد.
با آغاز دهه نود رقابت بین دو تفکر روشنفکر و مذهبی به اوج خود رسید و کارگردانهایی با تفکرهای متفاوت در سینما فرصت رقابت پیدا کردند.
اصغر فرهادی با رویکردی جدید در مقابل بسیاری از دغدغههای قشر مذهبی قرار میگیرد و مسیر خود را از سینمای ایران جدا میکند و ترجیح میدهد با تفکری نه چندان درست در جامعه جهانی حضور پیدا کند.
در ادامه چنین تفکری فیلمهایی ساخته شد که آغازگر جریانی خاص در سینمای ایران بود.
جریانی که مهدویان را بهوجود آورد و سبک جدید او و دغدغههای اجتماعی و فرهنگیاش را در مقابل فیلم "فروشنده" اصغر فرهادی قرار داد.
سبک جدیدی که در ابتدا با فیلم "ایستاده در غبار" آغاز شد و با "ماجرای نیمروز" ادامه پیدا کرد و عم اکنون با "لاتاری" به اوج خود رسید.
این نوع نگاه با تولید آثار دیگر اجتماعی ادامه پیدا کرد و هرچه بیشتر نگاه متفاوت اصغرفرهادی را کمرنگ کرد.
در این دهه با آغاز جنگ سوریه و ظهور داعش ژانر دفاع مقدس به نوعی تغییر پیدا کرد و با طلوع دوباره حاتمی کیا و ساخت فیلم "بادیگار" مقاومت درسینمای ایران معنای تازهای به خود گرفت.
این روند هرچند ظهور دوبارهی فیلمهای کمدی با محتوای شوخیهای جنسی که قصد دارند فضای طنز سینمای ایران را به فیلم فارسیهای قبل از انقلاب بازگردانند، اما بالا رفتن سطح فکری مخاطب و استقبال از فیلمهایی بامحتوای مناسب و همچنین بازگشت قشر مذهبی به سالن سینماها موفقیتی بینظیر در این دهه به حساب میآید.
انتهای پیام/2004
دیدگاه ها