به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر
صبح قزوین ، شهید سلطانعلی علوی از پاسداران شهیدی است که در عملیات خیبر سال 62 به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از 32 سال با تشخیص DNA تعیین هویت و به زادگاهش استان قزوین بازگشت.
به مناسبت "روز پدر" به سراغ فرزند مهدی علوی، فرزند شهید علوی رفتیم تا از حس و حال خود در نبود پدرش برایمان بگوید.
صبح قزوین : پدر شما چه زمانی مفقود شد؟مهدی علوی: پدرم شهید علی علوی در سال 62 در عملیات خیبر در جزیره مجنون مفقودالاثر شد. در آن ایام هیچ کدام از همرزمان پدر متوجه شهادت وی نشده و تنها زخمی شدنش را دیده بودند.
پس از اتمام عملیات زمانی برای برگرداندن شهدا و زخمیهای عملیات خیبر نبوده است و پدرم به همراه دیگر شهدا در این منطقه مانده بود.
از همان سال مفقود شدن پدرم هیچ احتمالی برای اسیر شدن وی وجود نداشت و ما بطور قطع میدانستیم که پدرم مفقود است.
صبح قزوین : چه زمانی پیکر پدرتان شناسایی شد؟
مهدی علوی: از سال 62 تا 90 ما اطلاعات جدیدی از وضعیت پدرم نداشتیم تا اینکه در سال 91 پیکر شهید علوی به همراه دیگر شهدا در تفحص پیدا میشود البته به صورت گمنام.
در همان سال با هماهنگی مسئولین ستاد شهدای کشور آزمایش دی ان اِی دادیم؛ البته فقط خودم از این موضوع مطلع بودم و مادرم را به بهانه آزمایش قند و چربی بردم و سه سال بعد یعنی در سال 94 به ما اطلاع دادند که جواب آزمایش با این شهید مطابقت دارد.
صبح قزوین : از انتظار 32 ساله خود بگویید.
مهدی علوی: پیش از سال 91 که پیکر مطهر شهدا پیدا شد خودم همیشه از طریق دوستان کمیته تفحص در تهران و سپاه استان قزوین پیگیری میکردم.
اما از این سال به بعد با دادن آزمایش، پیگیریهایم افزایش پیدا کرد و در سال 94 بعد از گذشت 32 سال پدرم به دیار خود برگشت.
حس آن ایام ما قابل توصیف نیست چون هر زمانی که اعلام میشد در استان شهید تشییع میشود ما منتظر بودیم و این انتظار 32 ساله واقعا برای ما دردآور بود و آمدن پدرم مرهمی بر دلهای ناآرام ما شد.
صبح قزوین : وقتی پیکر پدرتان را دیدید چه احساسی داشتید؟
مهدی علوی: البته در سه روزی که پیکر پدرم در کنار ما بود آرامشی داشتم که در هیچ دورهای از زندگیم آن را تجربه نکرده بودم؛ اما دوباره با تدفین وی در مزار شهدای قزوین دلتنگیهای ما شروع شد.
پیش از پیدا شدن پیکر مطهر پدرم یک سنگ یادبودی برایشان درست کرده بودیم که حرفایمان را آنجا با پدر درمیان میگذاشتیم؛ اما امروز میدانیم همین چند تکه استخوان که در نگاه عدهای بیارزش است زندگی ما را دگرگون کرده است.
امسال تحویل سال یک تجربه متفاوت از سالهای گذشته داشتم و در کنار مزار پدرم سال جدید را آغاز کردم زیرا میدانستم پدرم واقعا اینجاست.
صبح قزوین : شب دیدار با پیکر پدرتان چه درد دلی کردید؟
مهدی علوی: شبی که با خانوادهام در آبیک کنار پیکر پدرم بودیم با بازکردن کفن شهید، استخوانهایش را در آغوش گرفتم، زبانم قفل شده بود و با بغض هیچ کلامی بر زبانم جاری نشد و دوست نداشتم از پدرم جدا شوم.
صبح قزوین : زمان مفقود شدن پدرتان چه سنی داشتید؟
مهدی علوی: در زمان مفقود شدن پدرم دوساله بودم و از همان ایام که عقلم رسید جای خالی پدر را حس میکردم.
منزل اقوام میرفتیم و پسرعموها و پسرداییهای خود و رابطه آنها را با پدرانشان را میدیدیم احساس کمبود میکردیم و این احساس خلاء چیزی نبود که در یک سن خاص پُر شود و ما آن را حس نکنیم.
صبح قزوین : از کمبودهای حضور پدر برای یک فرزند شهید بگویید.
مهدی علوی: پدر یک پشتیبان اساسی و اصلی در زندگی برای فرزندان یک خانواده است و در همه این 34 سالی که از خدای خود عمر گرفتهام در تمام لحظات جای خالی پدرم را به خوبی احساس کردم.
در ایام تحصیل با اینکه در مدرسه شاهد درس میخواندیم اما دانش آموزانی بودند که به همراه پدرشان میآمدند و ما حسرت حضور و دستان گرم پدر را داشتیم.
من یک خواهر و یک برادرم دارم و برای ما سختترین لحظه زندگیمان که بدون حضور پدر گذشت زمان ازدواج بود که در شب عروسی با چشمانی گریان به خانه بخت رفتیم.
با اینکه زمان عروسی برای هر دختر و پسری شیرینترین لحظات زندگیشان است اما برای ما دردناکترین لحظات بود که با هیچ چیز قابل جبران هم نبود و هیچوقت هم از یادمان نمیرود.
صبح قزوین : این دوران روز پدر را چگونه گذراندید؟
مهدی علوی: جشن پدران آسمانی که 12 سال درحال برگزاری است و ما با حضور در این مراسم و مزار شهدا سعی کردیم دلمان را آرام کنیم.
این یک احساس مشترک بین همه فرزندان شهداست که روز پدر برایشان سخت میشود یعنی از اول ماه رجب تا چهاردهم برای فرزندان شهدا یک دوره زمانی سخت و ناراحت کننده است و با نزدیک شدن به روز پدر احساس دلتنگی ما بیشتر شده و گویی قلب ما از جا کنده میشود.
یک دوره ای فکر میکردم به سن جوانی که دبرسم یا زمانی که خودم صاحب فرزند شوم احساس کمبود مهر و محبت پدرم برایم عادی تر شده و با آن کنار میآیم اما با افزایش سنم دلتنگیها بیشتر شد.
صبح قزوین : خودتان فرزند دارید؟ از احساس پدرانه خود به فرزندتان بگویید.
مهدی علوی: خودم صاحب دو فرزند هستم زمانی که آنها مرا پدر صدا میکنند حال من منقلب میشود و هیچ زمانی این شرایط برای فرزندان شهدا تغییر نمیکند و با هیچ چیزی جایگزین هم نمیشود.
امسال پسرم را کلاس ورزشی ثبت نام کردهام هرزمانی که فرزندم را به کلاس میبرم، دلم میگیرد و یاد ایام کودکی خود میافتم که فقط با مادرم همه جا رفتم و تجربهای از حضور پدر در کنارم ندارم.
صبح قزوین : برجسته ترین توصیه پدر در وصیتنامه چه بود؟
مهدی علوی: توصیه پدرم مثل تاکید اکثر شهدا پشتیبانی از ولایت فقیه و حمایت از انقلاب است، روی سنگ مزار شهید یک جمله از وصیتنامهاش نوشته شده که به همه مردم توصیه کردهاند که در برابر ظلم و ستم ایستادگی کنید تا هیچ ظالمی در دنیا نباشد.
صبح قزوین : خواستههای خود را با پدر در میان میگذارید؟
مهدی علوی: همیشه مثل یک پدر زنده خواستههای خود را از پدرمان خواستیم و جاحتهای خود را گرفتم و تا امروز تصوری از این نداشتهام که بتوانم حضوری با پدر خود مطرح کنم.
صبح قزوین : حرف آخر؟
مهدی علوی: هیچ زمانی از اینکه پدرم این مسیر را انتخاب و از انقلاب دفاع کرد، پشیمان نشدم زیرا حمایت پدرم را در همه لحظات عمرم حس کردم و خود را یک فرد موفق میبینم.
حرف فرزندان شهدا این است که مسئولین و مردم به گونهای عمل نکنند که از راه شهدا منحرف شوند و آرمانهای شهدا بر زمین بماند.
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها