به گزارش خبرنگار اجتماعی
صبح قزوین ؛ شور و هیجان وصف ناپذیری وجودم را فراگرفته بود، زمانی که موفقیتهایش را مقابل چشمهایم مجسم میکردم، وی را نه به عنوان یک معلول موفق بلکه به عنوان یک زن نمونه در عرصه اجتماعی و زندگی شخصیاش دیدم.
فاطمه کاظمی از معلولان توانمند شهر قزوین است که مدیر و مؤسس چندین انجمن معلولان توانای استان است.
در آغاز مصاحبه زمانی که قصد داشت از موفقیتهایش سخن بگوید مکث میکرد و نفسی گرفت، فکر میکردم بخاطر وضع جسمانیش ابتدا زبان به گلایه باز میکند، اما از همان آغاز رضایت خود را از وضع زندگیش اعلام کرد و شکرگذاری از خداوند را در تمام جملاتش حس کردم.
ابتدا از کودکی و شرایط درس خواندنش صحبت کرد؛ زمانی که اجازه ثبت نام در مدارس عادی را به او نمیدادند و مجبور بود تنها و بدون همکلاسی در گوشه ای از خانه درس بخواند.
خانم کاظمی با تمام شرایط سختی که برای درس خواندن داشت، خود را مانند هم سن و سالهایش به مقطع دیپلم رساند و بعد از آن از شهر تهران به قزوین مهاجرت کرد.
دلیل مهاجرتش را که پرسیدم، گفت: نتوانستم دوستان معلولم را در زادگاهم فراموش کنم. دوستانی که مانند من از شرایط جسمانی یکسان رنج میبردند و هویت خود را از دست داده و در خانههایشان حبس شده بودند؛ آنها توسط خانوادهایشان انکار میشدند و جرأت حضور در اجتماع را نداشتند.
این معلول توانمند قزوینی ادامه داد: پس از اخذ مدرک دیپلم و در سن 17 سالگی به زادگاهم برگشتم، برای تأمین مخارج زندگی آموزش دوره خیاطی را گذراندم و در خیاطی استاد شدم و کارگاه بزرگی را تاسیس کردم؛ سپس دوستانی که شرایط جسمانی شبیه به من داشتند برای تامین مالی به این کارگاه دعوت شدند.
وی ادامه داد: در دهه 70 که فعالیت خود را آغاز کردم، دوستان معلولم از نظر مالی در مضیقه بودند و برای اینکه آنها را از خانههایشان بیرون بیاورم به آنها آموزش خیاطی میدادم و در نهایت آنها را به عنوان خیاط در کارگاهم به کار میگرفتم و به این طریق مشکلات مالی شان تامین میشد.
کاظمی با اشاره به اینکه برکت این کارگاه خیاطی نه تنها خانه و زندگی من را دگرگون کرد، بلکه به خانههای معلولان شهر نیز رونق داد، اذعان کرد: زمانی که مخارج مالی معلولان در کارگاه خیاطی تامین شد، اعتماد آنها نیز به من افزایش پیدا کرد؛ زیرا توانسته بودم هویت از دست رفته آنها را برگردانم و جرأت حضور در اجتماع را یاد گرفتند.
وی اضافه کرد: پس از مدتی تعداد معلولانی که به انجمنهایم اعتماد کردند، بیشتر شد و مطالبه دوستان توانایم مسئولان را از خواب غفلت و بی توجهی بیدار کرد.
سر درد دل این بانوی توانمند که باز شد، از عدم اعتماد مسئولان بهزیستی نسبت به فعالیتهایش گلایه کرد و گفت: برایم عجیب بود که مسئولان بهزیستی بجای تشویق و حمایت از فعالیتهایم، آن را موازی کاری میدانستند؛ عدم حمایتهای مالی بهزیستی باعث شد، برای تأسیس انجمنهای معلولان از درآمد شخصی خود استفاده کنم.
یادآوری مشکلات، خاطرات دهه 70 را بار دیگر برای این معلول قزوینی زنده کرد و وی از تلاشهایش برای فرهنگ سازی خانوادهها نسبت به حضور معلولان در اجتماع گفت.
کاظمی یادآور شد: برای اینکه به مردم و مسئولان بگویم دختران معلول نیز، نیاز به ورزش و فعالیت جسمانی دارند، به درب خانههای آنها مراجعه میکردم و بعد از تعهد کتبی به خانواده هایشان آنها را به پارک میبردم، تا بتوانند در آنجا فعالیت بدنی انجام دهند.
وی ابراز کرد: جالب است بدانید، قسمتی از ورزشگاه شهید رجایی را با دستان خود کف پوش چسباندم تا بتوانم دختران معلول را به آنجا بیاورم.
این معلول قزوینی در پایان آشنایی با همسرش را که وضعیت مشابه جسمانی با او داشت بزرگترین اتفاق شیرین زندگیاش دانست و گفت: پس از سه سال زندگی مشترک در سن 43 سالگی کودکی 19 ماهه از پروشگاه به فرزندی قبول کردیم و اکنون از داشتن این دو نعمت با ارزش، خداوند را سپاس میگویم.
انتهای پیام/2004
دیدگاه ها