صبح قزوین ؛____عباس مهدوی.
صادق زیباکلام دیگر به حمایتهای آشکار خود از «رضاخان» - و یا به تعبیر خودش «رضاشاه»- بسنده نمیکند و حالا آن انقلابی سابق؛ به آتش کشیدن پرچم امریکا را «مسئله ای غیراخلاقی» قلمداد میکند و از سویی نیز سالهاست که صراحتاً اعلام میکند: «وقتی سازمان ملل کشوری به نام اسرائیل را به رسمیت میشناسد من هم این کشور را به رسمیت میشناسم» و حتی در برابر مشی مبارزه با نژادپرستی این رژیم میگوید: «آیا اتحادیۀ عرب گفته است جمهوری اسلامی من عرضه ندارم تو بیا برای ما اسرائیل را نابود کن؟ آیا در داخل کشور رفراندمی برگزار شده که نابودی اسرائیل در رأس برنامههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی قرار گرفته است».
همه این شواهد حاکی از این است که زیباکلام به نظام اخلاقی تازه ای دست یافته است. نظامی که مرجع افعالی آن تایید و تکذیب سازمان ملل است که برهمین اساس چون این نهاد بین المللی اسرائیل را به رسمیت شناخته و کشتار مردم صبرا و شتیلا، کشتار مسلمان الجزایر به دست فرانسویها، کشتار مسلمانان نیجریه به دست انگلیسیها و یا کشتار مردم کشمیر به دست دولت وقت هند را به رسمیت نشناخته است او نیز براساس تصمیمات سازمان ملل این نسل کشیها را به رسمیت نمیشناسد.
اما وقوع نسل کشیهای فوق، امروز نه تنها در میان نخبگان علوم سیاسی – رشتۀ تخصصی صادق زیباکلام- بلکه در میان عامه مردم نیز حقیقتی غیرقابل کتمان و بدیهی است اما چه میشود کرد که سازمان ملل متحد هرگز این نسل کشیها را تایید نکرد و به رسمیت نشناخت و دردآورتر آنجا که همین سازمان ملل که موجودیت رژیم اسرائیل را به رسمیت شناخت، هرگز حاضر نشد دولتهای آلمان و هلند را به سبب اهدای سلاحهای شیمیایی به صدام در جنگ 8 ساله محکوم کند. بنابراین زیبا کلام از اساس باید منکر وجود بیش از 100 هزار جانباز شیمیایی در ایران باشد.
عبرتهای انتخاب ترامپ برای زیباکلام
زیباکلام استاد علم سیاست در دانشگاه تهران و یکی از اساتید باسابقه و تا حدودی مورد اعتماد نظام در دانشگاه است با این حال بخش قابل توجهی از حضور اجتماعی و رسانه ای او با چهرۀ علمی و وجۀ سیاسی یک استاد دانشگاه متمایز است.
در این زمینه موافقان و مخالفان او توافق نظر دارند که زیباکلام یک شومن واقعی است، خوب میخنداند و خیلی خوب جو میدهد. چنانکه یکی از جدیدترین اجراهای آقای شومن مربوط به پرشهای متعددی او میشود از روی پرچمهای امریکا و رژیم اسرائیل.
استدلال زیبا کلام این شومن بزرگ برای پرشهای متعددش این است که پرچم یک کشور متعلق به مردم آن کشور و سوزاندن پرچم یک کشور نه مخالفت با دولت که توهین به کل آن ملت و ساختار حاکم بر آن است.
البته استدلال زیباکلام، صحیح و عقلانی و بر این اصل موضوعه نظام جمهوری اسلامی استوار است، اصلی که به ما می گوید: «حساب هر ملتی از حساب دولتی که بر او حکومت میکند جداست». (صحیفه امام خمینی؛ جلد دوم). مطابق با فرمایشات امام و اصول اخلاقی انسانها به طور مثال ما نمیتوانیم با وجود همه مخالفتهایی که با دولت عربستان داریم پرچم این کشور را به آتش بکشیم چرا که پرچم این کشور -گذشته از شمول آن بر نمادهای اسلامی- پرچم شیعیان و انسانهای آزاده ای نیز هست که با وجود عربستانی بودن به شدت با سیاستهای آل سعود مخالفت دارند، همینگونه است کشورهایی چون مصر، اردن و حتی خود عراق در زمان حکومت صدام حسین.
با این حال مورد امریکا یک مورد استثناست و در این زمینه نیز خود امام راحل صراحتا در رأس این استثنا قرار داشتند و بر تکرار آن تاکید میورزیدند؛ چرا که سالهاست که در امریکا ساختار حاکم بر روح آن ملت و دستگاه حاکمه یکی شده اند و این دو قابل تفکیک از یکدیگر نیست تا جایی که انتخاب ناباورانه و شوکه کننده شخصیتی بسیار خطرناک به نام ترامپ به خوبی نشان داد که این حکم درست است.
ترامپ آشکارا یک نژادپرست است، صراحتا خود را در قامت یک جنگجوی صلیبی میبیند و از سویی نیز او تنها رئیس جمهور جنسیت ستیز تاریخ معاصر است.
اما سیستم حاکم بر ملت امریکا با وجود اینکه او میگوید مسلمانان خوب و بد نداریم همه تروریست هستند، ترامپ را یک نژادپرست نمیداند، سیستم حاکم بر ملت امریکا با وجود اینکه شاکیان تجاوزات او را میشناسد و مفتضحانه ترین ویدئوهای جنسی وی را میبینید، اما او را یک زن ستیز قلمداد نمیکند و شعارهای او را در ستیز با مهاجران و پیروان سایر ادیان تلاش برای بازسازی اقتدار ملی قلمداد میکند!
اکنون جای این پرسش مطرح است که با وجود فعالیت این همه سازمان و اشخاص صلح طلب، ضد نژادپرستی و زن ستیزی در امریکا؛ این چه ملتی است که در آن یک نژادپرستِ زن ستیز ِ جنگ طلب میتواند نه یک نماینده مجلس و یا سناتور که رئیس جمهور شود؟ آیا غیر از این است که رای به ترامپ رای به نژادپرستی، جنسیت ستیزی و جنگ طلبی بوده است و این یعنی ابتذال حاکمیت و اراده ملی یک کشور و آیا با این وصف به آتش کشیدن پرچمی که نمایندۀ این نظم و سیستم مبتذل است نیاز به دلسوزی دارد؟
نکتۀ دومی که این سالها به کرات در مصاحبههای آقای زیباکلام شنیده میشود این که «... اگر قرار است پرچم امریکا را به خاطر جنایت کاری به آتش کشید خب باید پرچم ایران را هم به خاطر جنایت های نادرشاه در هند به آتش کشید».
اما باز هم باید گفت این مسئله از مغالطههای همیشگی زیباکلام است چرا که کوروش و خشایارشاه، نادرشاه و آقامحمدخان قاجار اساسا نمایندگان ملت ایران نبودند که بخواهیم ایرانیان را به سبب غارت بین النهرین، یونان، مصر، هند و گرجستان سرزنش کنیم.
همه این شخصیتها اشخاصی بودند که چند صباحی به زور بر ملت ایران حکومت کردند و پس از آن چند صباح، دوران حکمرانی آنها به اتمام رسید اما این سیستم حاکم بر امریکا بود که ترامپ، بوش، کندی و کارتر و ریگان را برسر کار آورد و از شعارها و اقدامات جنگ طلبانه آنها حمایت کرد و حالا چیزی تغییر نکرده، دوباره همان سیستم یک نژادپرستِ زن ستیزِ جنگ طلب را روی کار آورده است و تنها تفاوت در این است که این بار نمایندۀ برخواسته از این نظم، تندی و ساختارشکنی بیشتری دارد.
آیا پرچمی که نمایندۀ این طرز تلقی از انسانها، جنسیت و آزادی آنهاست آتش زدن ندارد؟
زیباکلام و پرشهای وی از روی پرچم امریکا؛
گذشته از همه موارد فوق قرار است بزودی دانشگاه آزاد قزوین میزبان صادق زیبا کلام باشد. نشستی که موضوع آن تحلیل انتخابات آمریکا و تاثیر پذیری معادلات بین المللی از آن است. موضوعی کاملا جدی و البته تخصصی که برگزاری آن در دانشگاهی با رویکرد رشتههای فنی جای بسی تامل دارد ضمن اینکه سخن گفتن پیرامون این موضوع اساساً تخصص زیباکلام نیست با این همه مسئولین و انجمن اسلامی این دانشگاه ترجیح داده اند برای این موضوع از فردی که سابقۀ خوشحال کردن رژیم نژادپرست و کودک کش اسرائیل را دارد، استفاده کنند.
نوع انتخاب این موضوع برای دانشگاهی با رویکرد رشتههای فنی و انتخاب فردی غیرمتخصص برای سخنرانی در یک موضوع تخصصی، همه نظرها را به دانشگاه آزاد ومسئولین آن می گرداند و البته سخنانی که بزودی در این دانشگاه طرح خواهد شد و باید نه زیباکلام که مسئولین این دانشگاه مسئولیت آن را عهده دار شوند.
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها