به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «صبح قزوین»، از شیب تند و پر پیچ و خم جاده پیش رفتیم، این بار مقصدمان روستایی بود که اهالی میگویند: در بلند ترین نقطه الموت واقع شده است، هلالآباد در بخش الموت غربی و ۶۲ کیلومتری قزوین واقع شده که روستایی زیبا با مردمان تات زبان است.
این روستا حدود ۳۵ خانوار جمعیت دارد، فعالیت اصلی مردم در زمینه باغداری است، هلالآباد متاسفانه به دلیل کمبود شدید آب، فاقد زمین زراعی و دام سبک و سنگین است.
به گفته مردم نام این روستا را از این رو هلالآباد میگویند که طبق محاسبه حروف ابجد روزهای اول تا سوم ماه شوال زمانی که در بلندترین نقطه روستا در ارتفاع ۱۱۲۰ متری از سطح دریا بر بلندای کوه و روی سنگی به نام «کله سنگ» بایستید، در شرایط مناسب جوی با چشم غیرمسلح به راحتی ماه رویت میشود.
درختی در محاصره دیوار!؟
از کوچه باغهای روستا عبور کردم، چون روستا کوهستانی است باید در شیب تند تردد کرد، نوع معماری خانهها و شاخههای درختانی که روی دیوارها جا خوش کرده بودند، به زیبایی آن افزوده بود.
از خم یک کوچه که گذشتم با صحنه تکراری روبرو شدم، دیوار خانه متاسفانه درخت تنومندی را در محاصره سیمان و آجر محصور کرده بود!؟ البته این صحنه را در سالها سفر به روستاها زیاد دیدهام، باز خدا را شکر به خاطر چند سانت مساحت بیشتر زمین درخت را که نفس روستاست قطع نکرده بودند.
جلوتر رفتم، آقای لطفی از بیآبی روستای هلالآباد شکایت داشت، او میگفت پنج سال زحمت کشیده ولی باغ ۸ هکتاریاش به خاطر کمبود آب خشک شده است!؟
در حالی که استخر هم زده است ولی به دلیل ارتفاع و بالا نیامدن آب همه تلاشها بیثمرمانده است.
روی بلندی کوه درخت شاه توتی بود که علیرغم کمآبی میوه خوشمزهاش را با سخاوت تقدیم ما کرد.
صنایع دستی و زن روستایی
در آهنی را آرام باز کردم و قدم در حیاط خانهای گذاشتم که زنی هنرمند و کدبانو و پر تلاش در آن زندگی میکند .
همسر آقای زارعی با سرانگشتان هنرمندش آثار زیبا و کاربردی صنایع دستی از جمله چادر شب خوش رنگ، سبدها و آبکشهای چوبی بزرگ و کوچک و دست بافتهای متنوعش را آماده کرده بود.
زیر درخت توت کهنسال حیاط سایهای گسترده شده بود که تماشای این آثار هنری را برای من بسیار لذت بخش کرده بود، این بانوی هنرمند زیر سایه خنک درخت گفت: این هنر را از مادر و مادرشوهرم یاد گرفتم و تاکنون برای عروسها و دخترهای زیادی درست کردم.
زن پر تلاش روستای هلالآباد در کنار حیاط اتاقی که سقفش فروریخته بود را تبدیل به باغچه برای کاشت انواع صیفیجات کرده بود .
من از در وارد که شدم اگر چه سرم را خم کردم ولی باز هم تیرهای چوبی خوابیده از سقف پذیراییام کردند؟!
زن روستایی با لبخند گفت :من بارها سرم به این چوبها خورده است، روزی چندین بار برای آب دادن میآیم، روستای ما کم آب است!؟ به زحمت آب میآورم تا این صیفیجات خشک نشوند.
مردم تات زبان هلالآباد
آوازهای محلی جریان زیبای زندگی در روستا را بازگو میکنند، مردم تات زبان روستای هلالآباد نیز در زمانها و مناسبتهای مختلف با سر دادن این اشعار پر محتوی محلی پاسداری از فرهنگ و آداب و رسوم محلی خود را به شکلی نشان میدهند .
با تعدادی از ساکنان محلی روستا در باره شیوه صحبت کردن زبان تاتی گفتگو کردم، واقعاً صحبت کردن مردان و زنان با زبان تاتی و به سبک روستای هلالآباد در مواقع خاص قشنگ است.
اهالی روستا وقتی برای آبیاری باغها میروند و یا در شبنشینیها کنار هم حضور دارند، زمانی که دختری را نشان میکنند و قصد خواستگاری دارند و نیز میخواهند به کمک یکدیگر بروند.
برای برداشت محصول در هر موقعیتی عبارتها و اصطلاحات زیبای تاتی را بکار میبرند که یکی از یکی شنیدنیتر است، حفظ زبانها و گویشهای محلی در جوامع کوچک روستایی بسیار اهمیت دارد.
جوانترین فردی که در روستا ازدواج کرد
گنبد طلایی مسجد از فاصله دور خودنمایی میکرد، در سایه دیوار مسجد روستا تعدادی از خانمها نشسته بودند، از کنار آنها گذشتم و وارد خانهای شدم وجود درختان میوه در این خانهها حال و هوایی خاص دارد.
به سراغ فردی رفتم که میگویند: جوانترین فردی است که در روستای هلالآباد ازدواج کرده است.
آقای زارعی متولد ۱۳۴۵ است و در ۱۳ سالگی ازدواج کرده است، وقت ناهار بود و سفره را گسترده بودند، همسر آقای زارعی گفت: ما در روستای هلالآباد،غذاهای متنوعی همچون فسنجان، قیمه نثار، آش ترش، قورمه سبزی و... میپزیم .
سپس آقای زارعی یکی از آن اشعار عاشقانه محلی را خواند.
هلال آباد روستای مردمان با صفا
از دالان زیبایی عبور کردم، سقف چوبی بود و دیوارهایش را با سنگ درست کرده بودند.
در بالای این دالان نیز اتاقی قرار داشت، انتهای دالان به کوچه باغی منتهی میشد که در ادامه آن به خانههای اهالی روستای هلال آباد میرسید .
مردم باصفا و مهماننواز روستا به گرمی از ما استقبال کردند.
بزرگترین مشکل روستا کمبود آب است، حتی وقتی از زیبایی روستای با آنها صحبت میکنم، میگویند: کدام زیبایی و قشنگی !؟شما به عنوان زبان مردم از مشکل کمبود آب در روستای هلال آباد بگو .
جوان روستایی ظرفهای آب را زمین گذاشت و گفت: پیرمرد و پیرزنی که ساکن دائمی هستند باید از مسافتها دور آب را از چشمه بیاورند!؟
از کوچه عبور کردم و در خانهای روستایی پای لالاییهای مادری نشستم که چندی قبل خودرویی به فرزندش میزند و راننده فرار کرده و پسرش متاسفانه فوت میکند! مادر با بغضی در گلو و اشکی در چشم این لالایی را خواند: «لالا لالا گل پونه، بابات میاد زودی خونه... لالا لالا گل نعنا، فدای اون قد رعنا...»
سفر سرشار از خاطره است، در عین حال سختیهای خود را دارد، در گشت و گذار در روستای هلالآباد برای گفتگو با مردم مهربان و پرتلاش روستا مجبور بودیم که از کوه و تپهها بالا برویم تا به نزدیک آنها برسیم .
هوا گرم بود، نوشیدن آب خنک از کوزه بسیار لذتبخش بود، یکی از ویژگیهای روستای هلالآباد در بین ۱۰۲ روستای الموت غربی به گفته آقای لطفی: دور بودن مردم به ویژه جوانان از استعمال موادمخدر و دخانیات است.
بزرگترین باغ گیلاس تشنه است !؟
شیب تند باغ را به سمت پایین رفتم تا بیشتر وضعیت باغ آقای کاظمی را تماشا کنم، به گفته او و بسیاری از اهالی روستا این بزرگترین باغ گیلاس روستای هلالآباد است .
به علت کمبود شدید آب، بسیاری از درختان قدیمی گیلاس خشک شدند!؟. جلوتر که رفتیم، باغبان روستا گفت: اگر ۱۰ سال قبل اینجا میآمدی من را در لابهلای انبوه درختانی که شاخههای آنها روی زمین خوابیده بود پیدا نمیکردی.
به خاطر خشک شدن مجبور شدم امسال تا الان دو نیسان وانت چوبِ بریده شده درختان را از باغ خارج کنم .
آقای کاظمی با ناراحتی گفت: من یک زمانی از این باغ نزدیک به یک میلیون و۳۰۰ عدد سبد گیلاس برداشت میکردم.
امسال متاسفانه ۱۲۰ عدد سبد حدود چهار کیلویی را به سختی پر کردم، اگر از میدان ترهبار تهران سوال کنید متوجه میشوید که گیلاس باغ کاظمی چه کیفیتی دارد.
این باغ از نظر موقعیت مکانی و مرغوبیت خاک از بهترینِ روستای هلالآباد است.
به خاطر کمبود آب مجبور شدم از فاصله دور مقداری آب را هدایت کنم و بعد از ذخیرهسازی در زمان معین استفاده میکنم.
باغهایی در شیب تند کوهستان
نفس، نفسزنان شیب تند کوهستان را بالا رفتم، میخواستم به سراغ باغدارانی بروم که هر روز و در چهار فصل سال این مسیر سخت را طی میکنند.
در روستای هلال آباد این مردم پرتلاش به امید برداشت محصول میروند تا بتوانند بخشی از درآمد زندگیشان را تامین کنند، اما به دلیل کمبود شدید آب ضمن خشک شدن درختان، متاسفانه میزان برداشت محصول نیز به شدت کاهش یافته است؟!
آقای زارعی میگفت: قبلاً بیش از دو تن میوه از باغ وارد بازار میکردم، میشود فهمید که باید تا زمان نگذشته است به فکر نجات باغهای روستای هلالآباد بود!؟
باغداری دیگر وقتی با بیل مسیر اندک سهمیه آب باغاش را همواره می کرد، شروع کردن به خواندن آواز زیبای محلی، میگفت: این شعرهای محلی را میخوانم تا ناراحتی کمبود زیاد آب را فراموش کنم!؟
قبر سید جلال تقیزاده وزیر رضا شاه
قبرستانها یکی از مکانهایی است که میتوان به واسطه آن قدمت یک شهر و یا روستا را تخمین زد.
وقتی از کنار باغها گذشتیم به نقطه رسیدم که گفتند: اینجا قبرستان قدیمی روستای هلالآباد است.
وقتی تکههایی از استخوان جمجمه انسان که در اثر تخریب قبرستان بیرون از خاک افتاده بود را دیدم، به گفته یکی از اهالی، سابقه قبرستان را میشد بین ۱۲۰ تا ۳۰۰ سال برآورد کرد.
جلوتر که رفتیم، در لابهلای علفهای خشک شده قبری را به من نشان دادند که روی سنگ آن با میلههای آهنی پوشیده شده بود.
نوشته روی سنگ به نام مرحوم سید جلال تقیزاده بود که در سال 1347 فوت کرده بود.
آقای لطفی ضمن اشاره به وجود چهار قبرستان در روستای هلال آباد گفت: سید جلال تقی زاده از وزرای دوره رضا شاه بوده و به دلیل ارتباط نزدیک با ارباب و سران روستا بعد از بازنشستگی به این روستا آمد و چند سالی دفتر ازدواج و طلاق دایر کرد.
پس از فوت اولین غریبه است که در قبرستان روستا دفن کردند.
باغداری که آهنگر شد
در گوشهای از باغ تانکر ذخیره آب را قرار داده بود، به دلیل کمبود آب نتوانسته زمینهای زراعی خود را زیر کشت ببرد !؟
آقای ارسلان زارعی به خاطر کمبود آب سالهاست از روستا مهاجرت کرده است!؟ بیش از ۳۰ سال است که در فرحزاد تهران آهنگری میکند و هشت نفر از جوانان روستا را در کارگاه خود مشغول کار کرده است.
او معتقد است اگر دولت همکاری کند و همین آب اندک روستا را به گونهای ذخیرهسازی کند، جوانان به روستای هلالآباد باز خواهند گشت.
در روستای هلال آباد در الموت غربی حدود ۳۵ هکتار باغ وجود دارد که عمدهترین محصول روستا گیلاس است البته میوههای دیگری از جمله آلو، گردو و شاهتوت نیز در این روستا وجود دارد.
انتهای خبر/2001
روایتی از مهدی توکلی
دیدگاه ها