به گزارش حوزه فرهنگ و هنر پایگاه خبری تحلیلی «صبح قزوین»؛ «امروز ما در مرحلهای از مبارزه هستیم که به آموزش و پرورش و درک مفاهیم عالیه اسلامی نیاز شدیدی داریم.» این جملات بخشی از سخنرانی معلم مجاهد، مبارز و بصیر، شهید قدرتاله چگینی، تحت عنوان «مکتب ما» است که در سال 1357 و در روزهای منتهی به پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، در مسجدالنبی«ص» شهر قزوین، در میان مردمانی که به رهبری امام عزیزشان برای مبارزه با رژیم فاسد و پوسیده پهلوی به پا خاسته بودند، ایراد گردیده است.
نام این مرد، برای خیلیها، از جمله شاگردانش آشناست. شخصیتی که به دلیل تسلط بر مبانی اندیشه دینی صحیح و ناب و به دور از هرگونه التقاط، دست به پرورش انسانهایی زده بود که بعضی از آنها ردای زیبای شهادت را بر تن کردند. معلمی که مشی و مرامش را بر روال استاد شهیدش، مرتضی مطهری قرار داده بود. او با همین دیدگاه، انسانهایی را تربیت کرد و به میدان جامعه تازه انقلاب کرده آن روز فرستاد که تا سالهای سال منشأ اثر بودند.
قدرتاله چگینی، در کسوت یک معلم، بهترین راه مبارزه با جبهه غرب را تبیین و تشریح مبانی دینی میدانست. وی با همین نگاه یکی از مهمترین و اثرگذارترین افراد و عناصر انقلابی در قزوین بود. او به درستی فهمیده بود که اگر قرار است انقلاب سالهای متمادی به حکمرانی کامل و بلافصلش در سرتاسر عالم ادامه دهد، میبایست انسانهایی تربیت و روانه اجتماع شوند که در مکتب اسلام ناب و به دور از هرگونه افکار التقاطی باشند و این هدف و اندیشه و افکار، یعنی یک بینش درست در مسیر مبارزه.
شهید چگینی، با نگاهی تربیتی و انسانساز، برای بسط و گسترش اندیشه دینی، جلسات ریز و درشتی را در گوشه و کنار شهر سامان داد تا از دل آن افرادی را پرورش دهد که دارای اندیشه دینی صحیح هستند.
مطالعات بیوقفه و شبانهروزی در متن دین او را مسلح به سلاح بیبدیل «بصیرت» کرده بود. او با همین قطب نما و در بسیاری از فراز و نشیبهای مبارزه با سیستم 2500 ساله پادشاهی و حکومت دژخیم و فاسد پهلوی، دست به روشنگری و تبیین چهره بسیاری از گروهکها و افراد زد که به مرور زمان چهره خطرناک و منافق خود را نشان دادند.
سازمان مجاهدین خلق نمونهای از این ماجراست که سرانجام شکستهای پیدرپی خود در برابر تبیینهای روشنگرانه او را برنتافتند و با نشان دادن چهره خشن و جنایتکار خود، این معلم انسانساز را حذف کردند.
او به این نتیجه رسیده بود که در انقلاب برخاسته از اسلام، خیلیها از دین مبین اسلام فقط و فقط ظواهرش را خواهند داشت و در حد اسم، یک مسلمان شیعه هستند. در صورتی که اگر کسی دارای اندیشه دینی نباشد و در واقع دین خود را از منبع اصلیاش نگرفته باشد، مبدل به یک منافق تمام عیار خواهد شد و هرچه که بگوید ناشی از نگاه منافقانه است.
این معلم مربی، این مفهوم را اثبات کرد که برای کار در ساختار حکومت جمهوری اسلامی، اگر کسی دارای اندیشه دینی صحیح و به دور از التقاط نباشد، اگر صاحب تمام علوم عالم باشد، منشأ خیر و برکت نخواهد بود و هیچ دغدغهای برای خدمت به مردم و اسلام و انقلاب نخواهد داشت و هر آنچه که انجام بدهد، فقط به دنبال منافع شخصی و جناحی و سیاسی است و این اندیشه دقیقاً و به معنای واقعی کلمه، یعنی «لیبرالیسم».
اختلاسها و مفاسد اقتصادی، کوتاهیها و قصورهای برخی مسئولین در طول این سالها در انجام وظایف خود در اداره جامعه و رتق و فتق برخی امور، خصوصاً در حوزه اقتصاد که وضعیت امروز را به بار آورده است و علیرغم هشدارهای صریح «حضرت آقا» نشان از این دارد که متأسفانه مسئولین وقت و دستاندرکار، افرادی بودهاند که دارای افکار لیبرالی بودهاند که با مداقه در عملکرد آنها میتوان به خوبی این نکته را دریافت.
این مسئله به اصولگرا یا اصلاح طلب بودن هیچ ربطی ندارد و با اسم و نشان نمیتوان افراد را از یکدیگر جدا ساخت. بلکه افکار و عملکرد آنها نشان از رویکرد فضای فکریشان میدهد.
و کلام آخر اینکه، امروز و فرداهای دیگر و برای تحقق مدینه فاضله در جامعه اسلامی نیاز به افرادی همچون معلم شهید قدرتاله چگینی هست که به دور از دوندگیهای مرسوم سیاسیون و غیره برای کسب قدرت و تصاحب میزهای مسئولیت و نگاه غلط گروهها و ائتلافهایی که فقط شب انتخابات به فکر حل مشکلات و نقد به وضعیت جامعه و درد انقلاب و اسلام میافتند که در نهایت به تخریب و بیاخلاقیهای فراوان میانجامد و هیچ آورده پرسودی برای اسلام و انقلاب و مردم ندارد، در مسجد، این نماد اندیشه ناب دینی بنشینند و به تربیت افرادی همت بگمارند که در هر موقعیتی متعهد به اسلام، انقلاب و مردم باشند.
از برداشتن موانع ظهور پر خیر و برکت حضرت حجت«عج» تنها و تنها با این امر میسر است، زیرا آن افراد متعهد و مسلح به اندیشه ناب اسلامی با همت والا برای حل مشکلات مردم و جامعه، به بروز و ظهور فرهنگ دینی از خویش خواهند شد و اینگونه مردم نیز به دین گرایش بیشتری پیدا خواهند کرد.
اتفاقی که باعث جذب مردم به انقلاب اسلامی برای تحقق آن و در ادامه در دهه شصت و در کوران دفاع مقدس و اوایل دهه هفتاد شد ولی متأسفانه در ادامه با رویکردهای لیبرالی مسئولین پس از جنگ، این فرهنگ ناب، جای خود را به فرهنگ تجملگرایی و ویژه خواری و منفعت طلبی و در یک کلام فرهنگ لیبرالی داد و همگان را آلوده کرد، آنقدر که این تفکر خطرناک همچون ماری خزنده حتی به سبک زندگیهای مردم، حتی افراد حزباللهی و مذهبی نیز رسوخ کرد که سبک زندگیهای غلط رایج در دهه هشتاد و تا به حال، حاکی از این مسئله دارد که جای تأمل و تفکر و تغییر رویکرد جدی دارد.
دیدگاه ها