به گزارش حوزه معارف صبح قزوین؛___مجتبی فیضی کلاسی کارشناس علوم قرآن و حدیث
گوشی برای نشنیدن!
در فرهنگ قرآن ما افرادی را داریم که از «اُذُن» یا همان گوش به عنوان ابزار شنیدن برخوردار هستند ولی «لایسمعون»اند یعنی نمیشوند. [ ... وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا... (۱۷۹، اعراف) ؛ و گوشهایی که با آن نمیشنوند. ]. این مخصوص مشرکان عصر نزول نیست و هرگاه بستر لهوالحدیث در جامعهای فراهم باشد و فرد مشتری آن باشد چنین حالتی برای او رخ میدهد. در آیه ۶ سوره لقمان داریم [ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ ] در بیان خصوصیات مشتریان لهوالحدیث در آیه بعدش میفرماید [ وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّىٰ مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ] که از این چند مطلب قابل برداشت است:
۱. شنيدن سخنان لهو و باطل، آمادگى پذيرش حقّ را از انسان سلب مىكند. لَهْوَ الْحَدِيثِ ... وَلَّى مُسْتَكْبِراً
۲. در روانشناسی قرآنی، روحیه استکباری یا خود را داناتر دانستن و... مانع پذیرش حقیقت است. در جهاد تبیین باید این عامل را بشناسیم و با الگوی قرآنی آن را بر طرف کنیم.
۳. وقتی فرد مشتری هر شبکه و کانالی باشد و نسبت به ورودیهای خود دقت نکند، این بیاثر نیست بلکه موجب سنگینی و وقر گوش نسبت به پذیرش حرف حق [ كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا] و روحیه استکبار میشود. [ وَلَّىٰ مُسْتَكْبِرًا] پس اعمال قطعا آثار وضعی دارند.
چطور روحیه استکبار فرد مقابل را میتوان شکست تا آماده پذیرش حق شود؟ این هم الگوی قرآنی دارد که در ادامه بیان میکنیم.
به گوش مخاطبت برسان!
انسانها در خسران مطلق هستند [ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ] مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند [إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ] اما این به تنهایی کافی نیست. مومنین باید مارپیچ سکوت را بشکنند و تواصی به حق و صبر بکنند. [ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ] جریان تواصی بیشتر در لایه عمومی مردم و جریان ابلاغ بیشتر در لایه تاثیرگذاران جامعه رویکرد جریان ایمانی است. رسولان الهی مامور هستند که رسالت الهی را ابلاغ کنند.
[ الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا (۳۹، احزاب)؛ همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مىكنند و از او مىترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند. و خدا براى حسابرسى كفايت مىكند. ]
آن طور که در معجم مقاییس اللغه آمده است ماده بلغ در اصل به معنی وصول و رسیدن به چیزی است و عدهای معتقدند اساسا تفاوت اصلی این ماده با ماده «وصل» در این است که در «بلغ» باید به نهاییترین حد شیء برسد. بنابراین «ابلاغ» اقتضای شدیدتری برای «رسیدن» دارد؛ تا حدی که برخی گفتهاند ابلاغ همان مرحله نهایی رسیدن شیء به انتهاست.
پس در ابلاغ جهاد تبیین، باید مطلب را به خود مخاطب برسانیم نه اینکه صرفا رفع تکلیف کنیم و آن را در جامعه پرتاب کنیم. همان که در فروق الغه آمده است؛ تفاوت ابلاغ با ادا کردن هم در این است که در «ادا» کردن تاکید بر این است که مطلب آن گونه که سزاوار است برسد، اما در «ابلاغ» رساندن چیزی است که در آن نوعی فهماندن هم در کار باشد. این روزها ما شاهد تولیدات محتوایی خوبی هستیم که منتهی بین خود جامعه مذهبی و انقلابی دست به دست میشود و جوان یا خانوادهای که تنها منبع دریافتی اخبارش رسانههای معاند یا صفحات خاص در فضای مجازی است و در یک حباب خودخواسته محصور شده است، اصلا این مطالب به گوشش نمیرسد یا آن را نمیبیند. مسئله این است که برای ابلاغ چه قدر وقت میگذاریم؟ چه کارهایی می توان انجام داد و چگونه باب سمع را در مخاطب باز کنیم؟
قُلهای قرآنی در جهاد تبیین
یکی از حوزههای جهاد تبیین که باید به صورت تخصصی در قرآن بدان پرداخته شود، سیاقهای قل «بگو» در قرآن کریم است. بخشی از این سیاقها در مقابله با سیاقهای «یقولون» است. یعنی قرآن کریم به عنوان یک رسانه، مطالب و شبهات معاندین را پنهان یا سانسور نمیکند، بلکه خودش مطرح کرده و فعالانه وارد میدان پاسخ دهی به آنها میشود و الگوی مناظره رسانهای را به نمایش میگذارد و به پیامبر خودش امر میکند که این جوابها را به مردم برساند. حتی به عنوان یک الگوی رسانهای حرکات عاطفی و زبان بدن معاندین در نوع نگاه، حرکت سر و گردنشان به نشانه اعتراض، حالت چهره و... را در ادبیات نمایشی خود سانسور نمیکند. مثلا [... فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ...(۵۱، اسراء)؛ ...سرهاى خود را به طرف تو تكان مىدهند... ] ، [ ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ (۲۲، مدثر) ؛ سپس روى ترش كرد و پيشانى در هم كشيد.] و...
پس قرآن هم از ادبیات نمایشی تبیینی استفاده میکند و هم با شکلدهی الگوی رسانهای مناظره، مخاطب را هم درگیر فضای تبادل اطلاعات میکند.
بدون شک یکی از راههایی که میتواند دانستههای مخاطبان را محک بزند و سبب میشود که مطلب به گوش مخاطب برسد، مشارکت فعال در فضای مباحثه و مناظره با او خواهد بود. این رویکرد در مدارس، دانشگاه ها، رسانه ملی و... باید دنبال شود. البته مناظره تبیینی باید در فضای علمی، جدی، به دور از سیاسی کاری و سیاستزدگی، تخصصی و دقیق باشد. هرچند ممکن است در ابتدا چالش برانگیز باشد. مباحثی نظیر حجاب در جامعه اسلامی، احکام اعدام صادره، چرایی مبارزه چهل ساله با آمریکا که صرفا تولید محتوا تا زمانی که مخاطب با آن درگیر نشود کفایت نمیکند.
تشکیل کانالهای محلهمحور که در آن هم به مباحث محلات پرداخته میشود، هم مطالبهگری مشکلات مردم مطرح میشود و هم محتوای تبیینی در اختیار افراد محله قرار میگیرد و تبلیغات پیوند آن پشت شیشه مغازه کسبه یا اماکن پر تردد محل مثل نانوایی نصب شود. تجربهای که با موفقیت در بسیج محلات حوزه شهید بابایی قزوین اجرا شده است. بخشی از محتوای تبیینی در قالبهایی مثل پخش انیمیشن در مدارس یا پخش مستند و فیلم در مسجد میتواند دنبال شود که در آن یک شب در هفته برنامه سینما مسجد بعد از اقامه نماز دنبال شود و رویکرد بهرهمندی از هنر در جهاد تبیین مورد توجه قرار گیرد. رویکرد تبیینی دیگر قرآن سیر فیالارض است، برگزاری اردوهای موضوعی تبیینی به مناسبتهای مختلف برای دانشآموزان، دانشجویان، اهالی محلات و... رویکرد دیگر این حوزه است که میتوان در کنار اردوهای راهیان پیشرفت بدان پرداخت. تشکیل و تقویت هیئات دانش آموزی در مدارس و ایجاد پیوند آن با مساجد در محلات، گسترش ارتباط بسیج دانشجویی با محلات از دیگر ضرورتهای این عرصه است.
انتهای پیام/ 1300
دیدگاه ها