به گزارش خبرنگار اجتماعی
صبح قزوین، شاید برای کسانی که در عصر حاضر زندگی میکنند، کمی عجیب باشد که روزگاری بر جامعه ایرانی گذشته که دختران و زنانش بنا به شرایط ضدفرهنگی جامعه تنها دو مسیر برای گذران زندگی داشتند که یا پی بیحجابی و اباههگری را بر بدن مالیده و در اجتماع حضور پیدا کنند و یا از ترس گناه و معصیت در پستوی خانهها مانده و به امور خانه بپردازند.
با وجود اینکه همواره اکثریت جامعه ایرانی مذهبی و دیندار بودهاند، اما به ناچار بخشی از زنان و دختران ایرانی برای گذران زندگی و معیشت خود در آن شرایط متزلزل و منحط اجتماعی مجبور به حضور در اجتماع بودند و برخی با وجود استعداد فراوانی که در زمینه علمی، فرهنگی و ورزشی داشتند برای حفظ شان و هویت خود مجبور به خانهنشینی میشدند.
زمانهای که معیار انتخاب «دختران برای شایستگی» در رقابتهای «دختر شایسته» چیزی جز اشرافزادگی، برهنگی و غربزدگی نبود، در حالی که هزاران دختر شایسته علمی و ورزشی که تشنه آموزش و کسب مهارت بودند به جهت نگهداشت عفت و شان خود از حضور در این اجتماعات اجتناب میکرده و استعدادهای بینظیرشان در فضای مسموم جامعه نادیده گرفته میشد.
در شهر ما قزوین نیز متاثر از جامعه زمان خود؛ دختران و زنان عمدتا از تحصیل و کسب مهارت باز میماندند و تنها عده معدودی تن به حضور در اجتماع میدادند، فعالیتهایی که در پس اغواگری و جذابیتهای زنانگی به حاشیه میرفت.
قانون کشف حجاب، سدی بزرگ بر سر راه دختران قدیم
زهرا حسینی بانوی میانسالی که دوران تلخ پهلوی را درک کرده در گفتگو با خبرنگار
صبح قزوین اظهار کرد: در زمان کودکی ما به فرزندان و عمدتا دختران بها داده نمیشد، تمام فعالیتهای اجتماعی در قرق مردان و پسران بود.
وی افزود: دختران زمان ما در حسرت تحصیل علم و مهارت ماندند، من خودم عاشق نقاشی و هنر بودم اما والدینم اجازه حضور در کلاسها و گالریهای هنر و آموزشی را که آن روزها در اختیار اقشار غربزده و ضددین بود، نمیدادند، گاهی اوقات پنهانی در زیرزمین خانه مشغول به کشیدن نقاشی میشدم که هر زمان پدرم متوجه میشد کلی نقره داغم میکرد تا فکر و ذکر هنر را از سرم بیرون کنم.
این بانوی قزوینی بیان کرد: از طرفی به پدر و مادرم حق میدادم شرایط مسموم آن روزهای قزوین و ترس از مبتلا شدن به بلای بیعفتی برای خودم هم ترسناک بود اما گذشتن از علاقه و پشت پا زدن به استعدادهایم هم سخت بود، به ناچار حتی قید درس و مدرسه را زدم، چرا که برای ادامه تحصیل در دبیرستانهای دولتی باید بیحجاب در کلاس حاضر میشدم این درحالی بود که برخی از اعضای کادر مدرسه و معلمان را آقایان تشکیل میدادند.
مادران دخترزا ارج و قربی نداشتند
در نیمکت یکی از بوستانهای شهر به سراغ بانوی سالخوردهای رفتم که گّرد پیری به چهرهاش نشسته بود، از او در مورد دوران کودکیاش سوال کردم با لهجه شیرین قزوینی پاسخ داد: زمان ما زیاد به دخترها بها نمیدادند، کلا اگر عروس خانواده پسرزا بود ارج و قرب بیشتری داشت و صدر مجلس مینشست، یادم میآید خیلی از زندگیها سر همین دخترزا بودن دچار چالش میشد.
این شهروند قزوینی خاطرنشان کرد: یکی از همسایگان ما هرچه فرزند به دنیا میآورد دختر میشد، نام آخرین دخترش را «قزبس» گذاشتند که دیگر دختر نیاورد، برعکس حالا که همه برای آوردن فرزند دختر سر و دست میشکنند.
وی ادامه داد: دوران غریبی داشتیم، ما دختران قدیم در خانواده هم غریب بودیم و همه بهترینها نصیب نوههای پسری بود، بهترین خوراکیها، لباسها و خوشگذرانیها و ما باید در خانه کنار مادر مشغول پخت و پز و رفت و روب میشدیم.
سکینه خانم با لبخندی به لب گفت: به خاطر اهمیت بیشاز حد خانواده به پسرها همیشه دوست داشتم پسر باشم، کارهای پسرانه انجام میدادم از پخت و پز فراری بودم، خانوادهام همیشه من را به خاطر همین رفتارهایم تنبیه میکردند.
وی ادامه داد: خدا پدر و مادرم را رحمت کند! اقتضای زمان بود، مانند حالا نبود که بچهها آنقدر آزادی داشته باشند، کلاس زبان، ورزش، هنری و هرچه دلشان بخواهد شرکت کنند، ما اگر مدتها به پدر و مادرمان التماس میکردیم شاید موفق میشدیم تنها در کلاس خیاطی آن هم جهت بهرهوری برای آینده ثبتنام کنیم.
این مادربزرگ قزوینی گفت: من خودم هفت نوه دارم، چهارتا دختر و سه تا پسر؛ برای من جایگاه هیچکدام فرقی نمیکند، همه را با تمام وجود دوست دارم، اما چون در دوران کودکیام خیلی مورد توجه قرار نگرفتم برای دختران کمی بیشتر مایه میگذارم، چون عاطفیتر و مهربانتر هستند.
دختران امروز پلههای ترقی را طی کردهاند
خانم مومنی دیگر شهروند قزوینی پیرامون دوران کودکیاش به خبرنگار
صبح قزوین گفت: من در خانواده مذهبی بزرگ شدم، درس و تحصیل را بسیار دوست داشتم اما تا راهنمایی بیشتر نتوانستم درس بخوانم، چرا که مجوز ورود به دبیرستان دخترانه دولتی آن زمان «دبیرستان شاهدخت» همان «دبیرستان توحید» کنونی کشف حجاب بود که این موضوع برای من و خانوادهام بسیار سنگین بود، به ناچار عطای درس و مدرسه را به لقای آن بخشیدم و اما به مدد خداوند مسیری دیگر جلوی راهم باز شد و من با کلاسهای قرآنی آشنا شدم و وقت و انرژیام را صرف یادگیری قرآن و پس از آن آموزش قرآن به دیگران کردم.
وی تصریح کرد: از آن زمان تاکنون بیش از نیم قرن است که مشغول تدریس قرآن در تمام مقاطع سنی هستم و دروس آکادمیک را هم بعد از انقلاب همراه با فرزند دومم ادامه دادم تا دیپلم خود را با داشتن چهار فرزند قد و نیم قد دریافت کردم.
این بانوی قزوینی یادآور شد: زمان پهلوی بسیار از حقوق زن صحبت میشد، اما این حقوق چیزی جز حرف و شعار نبود، حق هر دختر ایرانی بود که بدون ترس و بیحاشیه به درس خود در مقاطع مختلف سنی ادامه دهد، به دانشگاه برود، از تخصص خود در فعالیتهای اجتماعی بهره ببرد و رشد کند، اما آن زمان اکثر دختران قزوین به خاطر قانون منع و کشف حجاب از ادامه تحصیل باز میماندند.
وی افزود: به گمانم در همین دبیرستان شاهدخت بین سالهای 1344-1343 تنها دو دختر با حجاب داشتیم: یکی از این دخترها دختر احمد شهاب که از علمای آن زمان بود و دیگری هم دختر اسماعیل توکلی از بازاریهای مبارز و متدین شهر بود، اکثر خانوادههای مذهبی دخترانشان را به دبیرستان نمیفرستادند.
خانم مومنی اظهار کرد: در قدیم کلا زیاد دختران را جدی نمیگرفتند، استعدادهای علمی، ورزشی، هنری دختران نادیده گرفته میشد، تعداد انگشت شماری به دانشگاه میرفتند، تقریبا هیچ دختر قزوینی در مسابقات ورزشی حضور نداشت، اما الان وضع خیلی فرق کرده است اکثر صندلی دانشگاهها و مراکز آموزشی در اختیار دختران است، بسیاری از بانوان توانمند قزوینی در رشتههای مختلف ورزشی و فرهنگی افتخارآفرینی کردهاند که روز به روز بر تعدادشان نیز افزوده میشود.
وی ادامه داد: شاید خیلی شعارگونه باشد، اما حقیقتا بعد از انقلاب جایگاه زنان و دختران نه تنها در اجتماع که حتی در بین خانوادهها و ارتباطات خانوادگی تغییر کرده، خانواده برای دختر خود شانیت قائل است، دختر اکرام میشود و این اتفاق بزرگی است.
آزادی پهلوی، آزادی از قید و بندهای مذهبی بود
به گزارش خبرنگار اجتماعی
صبح قزوین، آنچه مسلم است زنان و دختران به عنوان بخش اثرگذار جامعه همواره در طول تاریخ چالشهای فراوانی مواجه بودند، چه قبل از اسلام و در دوران جاهلیت که به بهانه بدیمنی زنده به گور میشدند که خدا در آیه 58 سوره نحل این عمل زشت را به شدت نهی میکند و چه در گذشته 2500 ساله پادشاهی ایران که همواره از دختر و زن به عنوان ابزاری برای رسیدن به خواستهای شهوانی شاهان استفاده میشد.
در دوران حکومت پهلوی هم اگرچه به بهانه تجددگرایی ظاهرآ به زنان آزادی داده شد، اما این آزادی تنها به معنای رهاشدن از قیدوبندهای مذهبی برای زنی بود که تا سال 42 حتی حق رای هم نداشت، در نظام طاغوت به جای نگاه به جایگاه والای انسانی دختران به آنان نگاه جنسیتی میشد و همچون کالایی ویژگیهای جسمانی آن مورد توجه و استفاده قرار میگرفت، زنی که تصویرش روی کالا، سر درب سینما و دکانها به فروش بیشتر آن کمک میکرد.
به گواهی تاریخ قبل از انقلاب ۹ مربی و 7 داور زن در کشور وجود داشت و هفت رشته با یک سالن ورزشی در حوزه زنان فعال بود؛ اما پس از پیروزی انقلاب و در زمان کنونی بیش از 40 رشته ورزشی فعال و بیش از دهها مجموعه ورزشی در حوزه زنان وجود دارد و بیش از دهها هزار مربی و داور زن در کشور فعالیت میکنند.
بانوان استان قزوین پیش از انقلاب تنها در 4 رشته ورزشی والیبال، بسکتبال، تنیس روی میز و دو ومیدانی فعالیت داشتند که آن هم متعلق به طبقه مرفه و بالای شهر بود، اما اکنون 51 هیئت ورزشی در استان بیش از 60 رشته ورزشی را ساماندهی میکنند و بانوان قزوینی هم در بیش از 40 رشته ورزشی فعالیت دارند.
پیشاز انقلاب در قزوین مدالآور خانم نداشتیم؛ بانوان ورزشکار استان اولین مدال پارآسیایی و اولین مدال آسیایی خود را بعد از انقلاب کسب و در 4 سال اخیر نیز موفق به کسب 372 مدال فراملی و 2 هزار 668 مدال کشوری شدند.
به لحاظ علمی امروز بیش از 35 هزار دانشجوی دختر در دانشگاههای قزوین تحصیل میکنند و قریب به ۴۰درصد کارمندان دولتی در قزوین را زنان و دختران تشکیل میدهند.
بانوان قزوینی در عرصه اقتصاد و صنعت نیز ورود جدی دارند به طوری که ۴۵ واحد صنعتی در استان توسط بانوان مدیریت میشود.
دختران قزوینی امروز در عرصه علم و فرهنگ گاهی بر مردان هم پیشی گرفته، همین امر سبب دوختن چشم طمع دشمنان قسمخورده به هویت و فرهنگ اصیل آنان شده است، در عصر کنونی که جاهلیّت با چهره جدید و مدرن خودنمایی کرده و کشورهای غربی که خود در اوج تحقیر و بهره کشی از زنان و دختران به سر میبرند؛ دایه مهربانتر از مادر شده و با درآویختن رنگ و لعاب به ضدارزشهای خود، به دنبال خوراندن آن به دختران و زنان عفیف ایرانی هستند، در این شرایط بحران عظیم فرهنگی توجّه به جایگاه دختران در سخن و سیره معصومان علیهم السلام تنها نسخه شفابخش روزگار ما خواهد بود.
انتهای پیام/2001
دیدگاه ها