صبح قزوین ؛ ضدفرهنگ حرف مقابل فرهنگ نقد
یکی از پدیدههای نادر کشوری که همواره به مناسبتهای مختلف در استان قزوین روی میدهد، چهره غالب مسئولان استان در مواقعی است که قصد تشریح اقدامات انجام شده و برنامههای آتی را دارند.
تسلط صددرصدی بر امور،کسب موفقیتهای قاطع در انجام تمامی وظایف محوله و غیرمحوله و در مجموع اعتماد به نفس خیره کنندهای در حد برترین مسئولان رده بالای ملی و حتی بین المللی.
اما آنچه که در عمل روی میدهد چیزی غیر از گزارشات یکطرفه مسئولین قزوینی است.
به عنوان مثال این توصیف خلاف واقع و البته توأمان با اعتماد به نفس یکی از مسئولان استان پیش از وقوع تندبادی است که ابتدای سال جاری در استان به وقوع پیوست:
«امروز به حدی بر شرایط استان در حوادث مترقبه مسلط هستیم که میتوانم قاطعانه بگویم استان قزوین از جمله امنترین و قدرتمندترین استانهای کشور در مواجه با مخاطرات طبیعی و مقابله با پیامدهای آن است».
اما چندی پس از این عرایض که مشابه آن را بارها از مسئولان قزوین در ردهها و جایگاههای مختلف شنیدهایم بادی با سرعت 80 کیلومتر در ساعت در استان وزیدن گرفت تا در نتیجه آن کیان زندگی مردم در بسیاری از شهرها و روستاهای این استان «امن» و «قدرتمند» بر باد رود.
با این حال پس از این حادثه هیچ یک از مسئولان استان از جمله مسئولی که قول او ذکر شد کمترین توضیحی در رابطه با سخنان و ادعاها خود مطرح نکردند و جالب تر آنکه رسانههای استان نیز در این مورد هیچ نقدی ارائه نکردند و جزء موارد معدودی همگی به توصیف خسارات واقعه آنهم از زبان روبط عمومیها! پرداختند.
این سطح از شیوع فرهنگ حرف، مدعی بودن و دوری از نقد در استان قزوین بی سابقه است به گونه ای که قزوینی ورای قزوین کنونی و از نوعی دیگر در ذهن بسیاری از مسئولان استان وجود دارد که هیچگونه تناسب و سنخیتی با واقعیت ندارد.
اما در این میان آنچه که این فاصله را مرتفع میکند فضای نقد و نقادیهای منصفانه است که متاسفانه فقدان آن در فضای رسانهای استان و روحیات مسئولین کاملا محسوس است.
نقد چه فوایدی برای قزوین، شهروندان و مسئولانش دارد؟
نقد رسانهها در استان قزوین به منزله چشم و گوش مسئولان و رمز دوام موفقیتهای آنها محسوب میشود چرا که انجام هر برنامه ای و کنترل هر مشکلی نیاز به اشراف به همه جوانب امور و کیفیت آنها دارد و در این میان «همه چیز را همه کس داند» که این اشراف جامع از طریق رسانهها و نقد آنها محقق میشود.
در این میان برنامههای اجتماعی، فرهنگی، هنری و سیاسی بیش از برنامههای عمرانی و فنی نیاز به نقدرسانه ای دارد چرا که حیطه تخصصیتر اصحاب رسانه را در برمیگیرد.
از سویی نیز شناخت معضلات و نقاط ضعف استان نیز از طریق نقد محقق میشود و چه بسا که در این زمینه نقد رسانهها بسیار بهتر و موثرتر از جلسات مسئولین در شناسایی معضلات موثر باشد. نمونه این حکم نیز تخلفات برخی از پزشکان، اصناف و شرایطی اجتماعی و امنیتی حاکم بر پارکهای شهر است.
پس زدن نقد توسط مسئولین چه پیامدهایی دارد؟
گفتیم که کارکرد نقد و نقادی رسانهها برای مسئولان به مثابه چشم و گوش جامعه است ولی در بسیاری از مواقع مسئولان این چشم و گوش را کور و کر میخواهند اما در نهایت این میل به کجا خواهد انجامید؟
در حال حاضر نه تنها آستانه تحملی در برابر نقدها وجود ندارد بلکه به تعداد مسئولین قزوین خطوط قرمز، حریم قدس و اسرار مگو وجود دارد تا جایی که در بسیاری از موارد به نقد کشیدن مسئولان تهرانی و ملی بسیار راحتتر و ایمنتر از مسئولان قزوین است و این موضوع به هیچ وجه فضای سازنده ای را برای استان رقم نخواهد زد.
سیاست زدگی به جای سیاسی بودن، سبک زندگی برخی از مسئولان قزوین که با نوعی بدبینی مزمن کمترین نوع انتقاد را هم برنمیتابند، ثبات نداشتن مسئولیتها، قاعدههای مخربی که پس از استان شدن قزوین در این سامان وضع شد و در نهایت سوء استفاده برخی جریانات از نقدها در جهت تخریب اشخاص از مهمترین دلایل غیبت نقد در رسانهها و سلوک مسئولان استان است.
نقد بحران ایجاد نمیکند
در میان همه دلایل پس زدن نقد در استان از سوی مسئولین یک مورد محل تامل بسیار دارد چنانکه براساس همین یک مورد بسیاری از مسئولان استان طرح نقد را در رسانهها عاملی برای ایجاد بحران تلقی میکنند.
حال آنکه نقد به خودی خود بحران ایجاد نمیکند بلکه بحران پیشتراز طرح و نقد در رسانهها، در جایی دیگر غیر از نشریات و سایتها و پایگاههای خبری و عمدتا توسط کاهلی و سستی مسئولی ایجاد شده است و نقد علی الخصوص از نوع رسانهای آن اذهان را متوجه این بحران و حل آن میسازد.
به عبارتی دیگر اگر قاعده معروف: «اولین راه حل یک مسئله، پذیرفتن صورت مسئله است» را پذیرفته باشیم نقد رسانهای اذهان و ارادهها را به سوی به رسمیت شناختن صورت مسئله که به نوعی حل آن نیز محسوب میشود،متوجه میسازند.
در این بین از آنجا که روحیه نقادی در هر دو طرف نقد و بیشتر در جانب مسئولان استان وجود ندارد شاهدیم که معضلات مشابه در استان قزوین تکرار میشوند و این خود یکی از نشانههای اصلی توجه نکردن به نقد در استان قزوین است.
در نهایت ممکن است شرایط نقادی به عنوان عاملی بحران زا هیچ گاه از سوی برخی از مسئولان قزوینی به رسمیت شناخته نشود و در آینده نیز در بر روی همان پاشنه قدیم بچرخد اما باید دانست که از رویه همه متضرر خواهند شد.
چنانکه اگر مسئولی نقد شرایط نامناسب زنان در پارکها و بیماران در بیمارستانها را بحران زایی فرض کند و با استفاده از قدرت اجرایی خود چشمها و گوشهای نقد را کور و کر سازد اما روزی که فرزندان خود آنها در پارکهای ناامن و بیمارستانهای ناامن تر گرفتار شدند آن زمان قدر چشم و گوشی را خواهند دانست که زمانی آنها را کور و کر ساختند.
از منظر نگارنده نکته قابل توجه دیگر که معمولا مسئولین استان آن را حق خود میپندارند بایکوت کردن رسانههایی است که در راستای روشنگری پای در میدان نقد عملکرد مدیران میگذارند. این رسانهها قربانی میشوند تا مبادا میز ریاست این مسئولین جابجا شود و در این میان آنچه نادیده گرفته میشود اهداف رشد و تعالی استان در ورای توجه به نقدهاست.
"علی تقوایی"
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها