پژوهشگر و محقق فرهنگ عامهی استان قزوین گفت: مراسم ماه رمضان هدفهای معنوی و عقیدتی خاصی داشت که مردم در این مراسم در تلاش بودند تا با خوردن غذاهای مقوی مانند "حلوا ترک" و قصه و خاطرهگویی به روحیهی شاد و جسمی قوی به استقبال ماه مبارک بروند، چرا که معتقد بودند ماه رمضان مانند مسافر به سفر رفتهای است که بعد از یکسال برگشته و حالا باید با آغوش باز از آن استقبال کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگوهنر صبحقزوین؛ حلول ماه مبارک رمضان، این ماه بندگی و رحمت، خداوند هر انسان مومنی را پای سفرهی معنویت قرار میدهد و خداوند نیز در این ماه مبارک، تمام نعمات خود را ارزانی میکند تا نمود خالق و مخلوق بیشتر از گذشته جلوهی عاشق و معشوق پیدا کند.
انسان مومن بنا به نیاز و تلاش خود میتواند از برکات این ماه بهره ببرد و خود را بیش از پیش به معبود نزدیکتر کند اعمال بسیاری در این ایام برای تقرب الهی سفارش شده که انجام برخی از آنها یادگاری است که از گذشتههای دور برایمان به یادگار ماندهاست.
با توجه به تفاوت فرهنگها و قومیتهای مختلف ماه مبارک رمضان در هر منطقه و شهری به گونهی متفاوتی برگزار میشود اگر چه اصل و اصالت این ماجرا بوی بندگی میدهد، اما گویا هر قومیتی با انجام رسومات خاص خود در تلاش است تا خود را با توجه به آداب و رسوم ویژهای به خدا نزدیکتر کند.
در همین راستا تصمیم گرفتیم به گذشتههای استان قزوین سفر کنیم و از آداب و رسوم اصیلی که مردم قزوین برای مهمانی خدا انجام میدادند مطلع شویم. برای آغاز سفر خود اینبار هم پای صحبت پژوهشگر فرهنگ عامهی استان قزوین نشستیم.
علیاصغر یوسف گمرکچی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگوهنر صبحقزوین؛ دربارهی آداب و رسوم فراموش شدهی استان قزوین در ماه مبارک رمضان اظهار میکند: مردم استان قزوین که در گذشته فرهنگدار آداب و رسوم خاص مذهبی بودند برای شروع ماه مبارک رمضان نیز مراسم خاصی را جهت استقبال از ماه مبارک انجام میدادند.
وی اضافه میکند: مردم در گذشته معتقد بودند که برای شروع ماه مبارک رمضان باید با روح و جسم قوی به استقبال این ماه عزیز بروند، برای همین مراسم خاصی مانندکلوخ اندازان را جهت استقبال از ماه مبارک برگزار میکردند. البته مراسم کلوخ اندازان مختص استانهای فارسی زبان کشور مانند همدان و قزوین بود و سایر استانها این مراسم را با عنوان کلوخندان برگزار میکردند.
مراسم کلوخ اندازان که موجب تقویت روح و جسم روزهداران میشد
پژوهشگر فرهنگ عامهی استان قزوین اذعان میکند: مراسم کلوخ اندازان یک مراسم استقبالگونهی ماه مبارک بود که در آن برنامههای خاصی برای تقویت قوای روحی و جسمی مردم، در آخرین جمعهی ماه شعبان یا چند روز پیش شروع از ماه رمضان انجام میشد.
وی میگوید: این مراسم هدفهای معنوی و عقیدتی خاصی داشت که مردم در این مراسم در تلاش بودند تا با خوردن غذاهای مقوی مانند "حلوا ترک" و قصه و خاطرهگویی به روحیهی شاد و جسمی قوی به استقبال ماه مبارک بروند. چرا که معتقد بودند ماه رمضان مانند مسافر به سفر رفتهای است که بعد از یکسال برگشته و حالا باید با آغوش باز از آن استقبال کرد.
این محقق قزوینی اذعان میکند: برای برگزاری مراسکلوخ اندازان یک نفر به عنوان بانی انتخاب میشد و مردم را برای شرکت در مراسم دعوت میکرد، این مراسم بسته به شرایط آب و هوا در منزل یکی از بزرگان شهر یا در باغهای سنتی استان قزوین برگزار میشد.
حلوا ترک ضامن سلامت روزهداران قزوینی
وی ادامه میدهد: برنامههای زیادی برای اجرای این مراسم وجود داشت و غذاهای متنوعی برای این مراسم طبخ میشد، اما مهمترین این غذاها "حلوا ترک" بود این غذا با آردگندم، شیرهی انگور چفده، و روغن حیوانی یا به اصطلاح (روغن کرمانشاهی) تهیه میشد.
این پژوهشگر فرهنگ عامه ابراز میکند: برای تهیهی حلوا ترک ابتدا آرد تفت داده میشد سپس روغن و شیرهی انگور به تناسب سلیقهی کم یا شیرین بودن به آن اضافه میشد و تفاوت آن با سایر حلواها این بود که این حلوا کمی شُلتر بود و میتوان گفت حلوا ترک مرزی بین کاچی و حلوا بود اما چون خاصیت فراوانی داشت به عنوان غذای مقوی در این روز استفاده میشد.
وی دربارهی برنامههای روز کلوخ اندازان بیان میکند: در گذشته ابزاری مانند رادیو و تلویزیون برای اذان گفتن و مناجات خواندن وجود نداشت و زمان اذان با استفاده از صدای خروس و حالت ستارهها مشخص میشد که در مراسم گلخدانی افراد با تجربه را برای تعیین زمان اذان و افراد خوش صدا را برای خواندن مناجات انتخاب میکردند که البته این افراد به صورت داوطلبانه انتخاب میشدند.
این محقق فرهنگ عامه میگوید: از دیگر برنامههای لازم این مراسم آشنایی روزه اولیها و نوجوانان با اعمال و حلال و حرامهای این ماه بود که در این خصوص بزرگترها به نوجوانان قول میدادند که اگر آنها بتوانند اعمال را به درستی انجام دهند برایشان جایزه بخرند و البته که اینکار را میکردند، حتی اگر لازم بود برای تهیهی جایزه هزینه جایزه را قرض بگیرند.
وی اضافه میکند: مراسم اهدای جایزه نوجوان، روز عید فطر بود که بزرگترها برای دخترها روسری، چادر و لباس میگرفتند و برای پسرها بَره، گوسفند، جوجه، خروس و یا مرغ میخریدند.
گمرکچی میگوید: البته روز عیدفطر تنها نوجوانان نبودند که جایزه میگرفتند بلکه جوانانی که در ایام ماه مبارک به دنبال فراگیری مناجات رفته بودند توسط پدربزرگها تقدیر میشدند که البته این جایزهها بیشتر حالت معنوی داشت و جوانان را شگفتزده میکرد، در این مراسم پدربزرگ به رسم یادگاری تسبیح و یا انگشتر خود را که قدمت آن گاها به چند نسل گذشته میرسید به نوهی خود اهدا میکرد.
وی با اشاره به مواد غذایی مصرفی در ماه مبارک رمضان ادامه میدهد: مردم استان قزوین برای سحری از غذاهای سنگین و مقوی مانند آبگوشت استفاده میکردند و در زمان افطار بیشتر غذاهای سبک مانند سوپ و آش شیربرنج و یا نان و پنیر میخوردند، البته اعتقاد داشتند که حتما باید پیش از خوردن افطاری در ابتدا مقداری آبجوش بخورند و سپس افطاری سبک میل کنند. اما دلیل خوردن افطاری سبک این بود که بتوانند تغذیههای مکمل مانند کشمش و انواع مغزها را به عنوان "شبچره" بعد از افطار استفاده کنند.
پژوهشگر فرهنگ عامهی استان قزوین تصریح میکند: در آداب و فرهنگ مردم قزوین مرسوم بود که مردم بعد از نیمهی ماه یعنی بعد از ولادت امام حسن(ع) همدیگر را به مهمانی افطاری یا به اصلاح "افطار واکنی" دعوت کنند.
سواد قرآنی خانمهای قزوینی در مراسم مقابله کارگشا میشد
وی دربارهی مراسم مقابله در ایام ماه مبارک رمضان عنوان میکند: مراسم مقابله نوعی مراسم ختم قرآن بود در این مراسم خانمها قبل ازظهرها در مکانی جمع شده و مشغول قرائت قرآن میشدند، دلیل اینکه این مراسم بیشتر در صبحها برگزار میشد این بود که مردم معتقدند بودند که زمان بعدازظهر باید صرف تهیه و آماده کردن افطار شود به همین علت صبحها بعد از انجام کارهای خانه در این مراسم شرکت میکردند.
این پژوهشگر ابراز میکند: در گذشته همهی افراد باسواد نبودند و تنها عدهی کمی میتوانستند بخوانند و بنویسند، اما در این میادن عدهای بودند که سواد قرآنی داشتند. یعنی میتوانستند بخوانند اما نمیتوانستند بنویسند که در مراسم مقابله افرادی که میتوانستند بخوانند قرآن به دست مقابل افرادی که سواد نداشتند قرار میگرفتند، به همین منظور به این مراسم مقابله میگفتند.
وی اضافه میکند: در مراسم مقابله افرادی که خواندن بلد بودند با وضو دست روی کلمات میگذاشتند و کلمات قرآنی را میخواندند تا افرادی که بلد نیستند با تکرار مکرر و دفعات متعدد، قرآن خواندن را یاد بگیرند به همین دلیل در گذشته افراد سواد خواندن داشتند ولی نمیتوانستن بنویسند.
محقق فرهنگ عامه بیان میکند: سایر مراسمات عزاداری و احیا در شبهای قدر همانند سایر استانها برگزار میشد، اما انجام مراسماتی که در روز ۲۷ ماه مبارک انجام میشد آداب و رسوم استان قزوین را از سایر استانها متمایز میکرد.
وی تاکید میکند: روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان که مصادف با هلاکشدن ابن ملجم بود، در استان قزوین مرسوم بود که مردم در آن شب برای افطار کلهپاچه بخورند و استخوانهای آن را کنار بگذارند و بعد آن را سرجالیزها یا به اصلاح قزوینیها "خیارلوق" بسوزانند و با این کار آفات جالیز را از بین ببرند.
پیراهن مرادی که بخت دختران قزوینی را باز میکرد
این پژوهشگر قزوینی دربارهی آیین بختگشایی دختران در روز بیست و هفتم عنوان میکند: از دیگر آیین روز بیستوهفتم ماه رمضان میتوان به آیین بختگشایی دختران اشاره کرد که در این آداب و رسوم برای دختران دمبخت پیراهنی با عنوان "پیراهن مراد" دوخته میشد.
وی ادامه میدهد: در این رسوم مرسوم بود که شخصی به نام فاطمه، که سادات هم بود از افرار پول جمع میکرد و صبح اول وقت به بازار و بزازی میرفت سپس بدون اینکه با فروشنده حرفی بزند پول را روی میز میگذاشت و سپس دستش را روی پارچهی مورد نظر میگذاشت، فروشنده هم که در جریان این آداب و رسوم بود یه قواره از پارچهی مورد نظر را برای خریدار برش میزد.
این محقق اضافه میکند: اگر اکنون به مغازهی پارچه فروشی بروید فروشنده زمانی که پارچه را برای شما برش میدهد به شما میگوید که مبارک باشد، اما در گذشته بزازها از جملهی "حاجتروا شوید" استفاده میکردند و پارچه را به دست خریدار میدادند اما زمانی که فروشنده این جمله را بیان میکرد یک تعهد اخلاقی به خانوادهی دختر واگذار میشد به گونهای که اگر بخت دختر بعد از پوشیدن لباس تا سال بعد باز میشد، بر خانوادهی عروس واجب بود که از این بزار تمام وسایل پارچهای جهزیه را خریداری کنند.
وی میگوید: آن شخص پس از خریداری پارچه به مسجد میرفت در این هنگام حدود ۱۰ نفر از خانمها که پول پارچه را دادهبودند با وسایل خیاطی و سوزن و نخ در مسجد منتظر این خانم نشسته بودند و بعد از رسیدن پارچه کار دوخت پیراهن را آغاز میکردند.
پژوهشگر فرهنگ عامهی استان قزوین در پایان ابراز میکند: مرسوم بود که تا پیش از اذان ظهر کار دوخت پیراهن تمام شود و تا اذان مغرب دختران دم بخت پیراهن مراد را به تن کنند، البته که این رسوم بسیار کار گشا بود و میدیدیم که دختران دمبخت بعد از آن مراسم و ظرف مدت یکسال به خانهی بخت میروند.
انتهای پیام/۳۰۰۳
دیدگاه ها