صبح قزوین ؛____جابر خرمنیا.
یکی از مهمترین چالشهایی که الحمدالله مسئولان، دغدغهمندان انقلاب و مصلحان جامعه در جریان اغتشاشات کشور، متوجه آن شدند این بود که همه درک کردند ما امروز در فضای رسانهای ایران یک رسانه جامع، منصف، نافذ و اثرگذار نداریم.
این نوشتار ابداً معطوف صداوسیما نیست، رسانهای که نواقص آشکار و پنهان آن باعث میشود نتوانیم آن را در این بررسیها بگنجانیم و درنهایت مجبوریم آن را کنار بگذاریم. شاید امروز حتی یکی از مهمترین علتهای رجوع مردم به مراجع رسمی خبری بیگانه چه تصویری و چه مجازی همین نواقص متعدد صداوسیما باشد.
درهرحال وقتی یک یا چند کانال خبریِ تروریست در حوادث اخیر کشور موجسواری میکنند، روان مردم را به هم میریزند و موجب آشوب میگردند، این نشان میدهد که مرجع رسمی خبری در کشور ما اساساً شکل نگرفته، اعتماد خبری به منابع داخلی صورت کاملی ندارد، روش عمل و اقدام رسانهها نهتنها پاسخگوی نیازهای جامعه نیست، بلکه کهنه و نارساست، مسئولان شبکههای دارای میدانِ کار را فیلتر کردهاند و دست شبکههای مخربتر باز است، هنوز در ذهن مدیران رسانهای کشور ما تفکر «سانسورِ خبر» بر تفکر «مدیریتِ خبر و اطلاعرسانی» ارجحیت دارد و قس علیهذا.
حالا باید پرسید چرا رسانهها نتوانستهاند به یک مرجع رسمی و قابلاعتماد خبری تمامعیار برای مردم تبدیل شوند؟ شخصاً بر این باور هستم که رسانههای موردنظر ما، با مردم فاصلهدارند. این را بدون تعارف میگویم و میتوان نشانههای آشکار آن را دید. در درجه اول شاید انتظار برای جلب افکار عمومی و اثرگذاری بر مردم از رسانههایی همچون «ایسنا» یا «تسنیم» و رسانههای عمومیترِ مشابه وجود داشت.
اما هرگز این رسانهها نتوانستند آنگونه که باید به مرجع خبری مردم تبدیل شوند. تا جایی که سایتها و یا حتی کانالهای خبرخوان در شبکههای اجتماعی که اصولاً تولیدکننده نبودند و از حاصل اخبار این رسانهها استفاده میکردند توانستند با گزینشگری اخبار به شکل بهتری از
خبرگزاری های اصلی، با مردم ارتباط برقرار کنند. بهنحویکه اثرگذاری و رجوع به کانال تگرامی «اخبار فوری» بیش از این دو
خبرگزاری بود.
اما پرواضح است، زمانی که بررسی صفحات
خبرگزاری های داخلی هنوز حکایت از شکل سنتی دستهبندی اخبار دارد، هنوز هم صفحات به ترتیب دستهبندیهای سرویس سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و غیره چیده میشوند از سبدهای رنگارنگ خبر در آنها چیزی وجود ندارد، زمانی که بالا و پایین کردن اخبار روزانه ایسنا و تسنیم و فارس و خبر آنلاین و غیره اخبار کاربردی و مورد دغدغه مردم را کمتر به خود اختصاص میدهد و رسانهها بیشتر درگیر دعواهای چالشانگیز جناحی و سیاسی هستند، زمانی که رسانهها نیاموختهاند تولید پیام کوتاه داشته باشند، زمانی که مدیران رسانهای در برخورد با وقایع و رخدادها مدتها طول میکشید که شرایط را تحلیل کنند و بعد تصمیم بگیرند که اخبار را چگونه منعکس کنند و زمانی که در بحرانیترین مواقع سکوت رسانههای کشور را فرامیگیرد و همینطور علل دیگر، نباید هم انتظار داشت که مردم یک رسانه را بهعنوان مرجع رسمی کسب خبر خود قرار دهند.
اقتصاد رسانه فلج است
علاوه بر آن شاید یک مشکل از نهاد مدیریت رسانهای ایران هم باشد. درواقع در ایران رسانهها به نحوی یا وابسته به نهادهای حاکمیتی یا عمومی غیردولتی هستند و یا اگر مالکیت آنها در اختیار بخش خصوصی است بهشدت وابسته به یارانه دولتی هستند.
در این شرایط اقتصاد رسانه در ایران فلج و یا ناقص است و هیچ رسانهای نمیتواند روی پای خود بایستد. علاوه بر آن نهادهای مدنی و احزاب و تشکلها در ایران هنوز مفهوم کارکردی خود را ندارند؛ چراکه این نهادها میتوانستند بهترین مالکان برای رسانهها باشند. در این وضعیت رسانه بهسادگی هم نمیتواند در مسیر اهداف خودش حرکت کند و مدام نگرانیها و چالشهای مالی رسانه را در ایران تهدید میکند و هرگز این رسانه نخواهد توانست موفقیت کاملی کسب کند.
مدیران رسانهای مقصرند
البته همه این موارد بهنوعی بهانه نیز هست. نگارنده در ذهن خود هنوز درست عمل نکردن رسانههایی که از آنها انتظار میرفت را قصور و سوءمدیریت رسانهای میداند. درواقع وقتی یک رسانه میتواند نیازهای ذهنی و خبری مخاطبان ایرانی را درک کند و این نیازها را با پوشش اخبار دروغین، یا تحلیل مغرضانه اخبار و حتی در بسیاری از موارد با شایعهپراکنی ارضا کند، از ضعف رسانههای داخلی بهره برده است تا به ذهن مخاطب ایرانی شلیک کند. یعنی نهتنها این رسانهها نتوانستهاند نیازهای ذهنی مخاطبان ایرانی را درک و کشف کنند، بلکه نحوه و نوع تولید خبر آنها هم مطلوب نبوده است و این یعنی رسانهها نهتنها پویا نبودهاند، بلکه تصور میکردند که دچار نوعی از پویایی هستند. برای شخص بنده خیلی مهم است که بدانم ایسنا، تسنیم، فارس، خبر آنلاین و امثالهم چه پاسخی دارند و تعریفشان از جذب افکار عمومی چه بوده؟
بررسی وضعیت و شکل تولید محتوا در رسانههای ما و دیگر رسانههای جهان نشان میدهد که تا چه اندازه از فنهای نوین جهانی دور هستیم. درحالیکه هنوز مفاهیم خبرنگاری میدان و خبرنگاری پژوهشگری در ایران جایی پیدا نکرده، دنیا وارد دوره جنگ خبری پیام کوتاه شده است و رسانههای ما هنوز درگیر تیتر زدن و نوشتن بر اساس شکل هرم وارونهاند. اگر نخواهیم به دنبال مقصر هم باشیم باید بگوییم مدیران رسانهای و نیز نهادهای مسئول آموزش و تربیت نیروی خبرنگار و تولیدکننده محتوا خوب عملنکردهاند.
هرچند باید از سماجت و اصرار برخی رسانهها بر روشها مندرس و کهنه و پوسیده خبری و رسانهای هم اظهار تعجب کرد.
درهرحال، اتفاقی که در ارتباط با چند رسانه مخرب رخ داد و آنها در موجسواری و اغتشاشات کشور نقش خود را ایفا کردند، اگر باعث بیداری رسانهها و مدیران رسانهای و آغازگر تحول بنیادین در تاکتیک و فن رسانههای داخل ایران شود، به فرصتی بزرگ بدل خواهد شد. اما اگر قرار باشد که همچنان رسانههای کشور به همین روش خود ادامه دهند، باید گفت آینده خوبی در انتظار رسانهها نیست.
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها