به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «صبح قزوین»، محمدمهدی توکل، مجری رادیو و تلویزیون قزوین، در سفرنامه خود به روستای «خِنداب» نوشت، خِنداب روستایی از توابع ضیاءآباد در شهرستان تاکستان و در ۱۰۰ کیلومتری قزوین واقع شده است.
روستایی که اکثر اهالی آن از سادات خضری بوده و حدود ۱۵۰ نفر جمعیت دارد. این روستا در دهستان دودانگه علیا قرار داشته و دارای یک امامزاده به نام میر خضر است که ساداتِ خضری همگی از نوادگان این امامزاده هستند.
مسیر جاده را طی کردم تا به روستایی رسیدم که به گفته مردمان آن در قدیم چشمههای زیادی داشته است. جوشیدن آب از این چشمهها در آن روزها بیشتر شباهت به خندیدن داشته است، از این رو به آن «خِنداب» میگویند.
مردم ترکزبان این روستا به کار زراعت، دامداری و باغداری مشغول هستند، در مورد دلیل نامگذاری روستا میگویند؛ گلهداران بویراحمدی که گوسفندان خود را در مراتع روستا برای چرا آورده بودند، این نام را بر زبان آوردند.
پایین تپه مرتفع ایستاده بودم، وقتی بالا را نگاه کردم گلههای گوسفند در یک ردیف طولانی پشت سرهم قرار گرفته بودند. پیوند رویایی صخرهها وآسمان آبی و توده ابرهای سفید صحنه قشنگی را رسم کرده بود.
با اشتیاق و نفسزنان خودم را به بالای تپه رساندم، چوپان جوان تکیه بر چوب زده بود و گله را نگاه میکرد، گوسفندان هم بیوقفه در لابهلای سنگها به دنبال گیاهان خوش طعم وعطر کوهی بودند، هرچه بیشتر تماشا کردم همه زیبایی بود.
به گفته آقای عرب، گلهداری هم لذت و هم سختیهای خودش را دارد، چوپان جوان که گویا تبعه افغانستان است در دل طبیعت با خواندن شعری از مادر، دلتنگیها و تنهاییش را بازگو میکند.
عرب میگوید: روستای خِنداب تعداد هزار و 500 راس دام سبک دارد و فاقد دام سنگین است.
در روستای خِنداب خانمهای کدبانو با چیدن انواع سبزیها و گیاهان معطر آنها را بعد از پاک کردن و شستن در انواع غذا از جمله بورانی استفاده میکنند، در پختن کله جوش نیز مواد طبیعی که عمدتاً تولید خود روستا است استفاده میشود.
آشپزی در روستای خِنداب مختص خانمها نیست، مردان نیز اگر لازم باشد دست به کار میشوند، این را از نیمروهای خوشمزهای که درست کردند میتوان فهمید.
نوع پختن غذا در فصول سال مختلف است، مهمترین نکته در پختن غذاهای محلی، سلامت مواد اولیه و عشق به این کار است، هر چند ضمن علاقه و داشتن تجربه آشپزی، موادی که برای درست کردن غذا استفاده میکنند نیز مهم است.
از دالان خانه قدیمی عبور کردم، سقف طاقدیسی شکل و درهای کوچک چوبی دو طرف آن حکایت از گذشته پررونق خانه دارد، پشت این در یا مطبخ بوده یا انباری، هرچند بعضی اوقات دامهایشان را نیز نگهداری میکردند.
به حیاط که قدم گذاشتم، صفای خانه روستایی بیشتر خودش را نشان داد، این خانه با دیوارهای بلند وکاه گلی، ایوان و پلههایی که به سمت اتاقها میرفت، قدمتی حدود 120 ساله دارد.
در روستای خِنداب چند نمونه از این خانههای قدیمی وجود دارد، سه اتاق هفت متری تو در تو با درهای چوبی و سقف چوبی به زیبایی این خانه افزوده است.
در کنار آن حیاط بزر گی قرار داشت که روزگاری به عنوان طویله و انبار از آن استفاده میشده، اما حالا تخریب شده و داخل آن درختان گردو و بادام کشت کرده بودند، روستا با حفظ این نوع معماریهای سنتی، روستای واقعی و مقصد روستاگردی خواهد بود.
به خانهای قدم گذاشتم که قدمتی ۱۵۰ ساله دارد، سقف اتاق از چوب بود، اطراف دیوار اتاق روزگاری نزدیک به ۱۲ طاقچه داشته است که از آنها فقط چهار عدد باقی مانده بود.
در سبک معماری خانههای قدیمی طاقچه همانند طبقه و کمد، محل نگهداری وسایل ضروری زندگی بود.
در روستای خِنداب در جوار این خانهها و بناهای جدیدی نیز احداث شده است، هرچند سبک معماری آن سنتی نیست اما چیدمان درون آن هنوز پیوند خود را با روستا حفظ کرده است، اتاقهایی که با چندین تخته فرش و جاجیم با نقشههای زیبا و چشمنواز جلوه قشنگی پیدا کرده است.
صنایع دستی زنان هنرمند روستای خِنداب متاسفانه مورد بیمهری قرار گرفته و گرد فراموشی آن را از رونق انداخته است!
نقوش روی قالیها به گفته هنرمند روستا در زبان ترکی عبارتند از گلُ «برکه»، تَرسه دِرنا، قزل گُل «گل سرخ»، پنجه، پرچم و ماهی، یقیناً هر یک از این نقشهها اگر با نگاه کارشناسان و اساتید فرشبافی مورد توجه قرار گیرند، میتواند ضمن احیاء هنر فرشبافی در روستا زمینه اشتغالزایی بسیاری از علاقهمندان به قالیبافی در روستای خِنداب را فراهم کنند.
روستای خِنداب علیرغم اینکه در گذشته پر آب بوده است، این روزها از کمبود آب رنج میبرد، انگور این روستا به دلیل کیفیت خوب مشتریان زیادی داشته است، قدمت این روستا را میتوان از روی ساختمان تخریب شده ای که زیر آن زاغه بوده برآورد کرد.
به سمت باغهای روستا میروم، فصل بهار و زمان بیل زدن، آبیاری باغها، از بین بردن علفهای هرز پای ریشه درختان و بوتههای انگور است.
زن و مرد این روستا سخت مشغول این کار هستند، پیش یکی از باغداران روستا رفتم و از زیبایی باغها گفتم.
از روی ناراحتی پاسخ داد که قشنگ بود؛ خِنداب! دیگر خِنداب نیست!؟ همه خشک شده، آب نداریم، جوانی که در کنار پدرش بوتههای انگور را آبیاری میکرد، گفت: زمانی ۱۲ ساعت آب داشتیم الان به پنج ساعت کاهش یافته است، این باغات میراث پدرمان است که میخواهیم آن را حفظ کنیم.
گفتنی است، در روستای خِنداب ۱۰۰هکتار باغ وجود دارد که عمدهترین درختان آن گردو، بادام و انواع انگور و میوههای دیگر است.
انتهای خبر/2001
دیدگاه ها