۱۸/رمضان/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۰۹ پنجشنبه

صبح قزوین حماسه عاشورا، رساترین فریاد تاریخ
کد خبر: ۳۷۸۹۳ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

مروری بر نمایشنامه عاشورایی پروین ارسطو؛

حماسه عاشورا، رساترین فریاد تاریخ

"هل من ناصر" غریبانه ات شاه بیت ماندگاری از غربت عاشوراست؛ غربتی که قلب زمین را داغ می کند و سینه زمان را آتش می زند.

حماسه عاشورا، رساترین فریاد تاریخ
صبح قزوین؛ نام تو نسیم، نام تو شبنم، نام توسوگند، نام تو لبخند، نام تو نور، نام تو شور، نام تو سوگ نام تو عطش، نام توآب.
.
.
اشک در تلفظ نامت ضرورتی است.
نام تو نامی است برای تا ابد گریستن، نامی است که پیغمبران بدان سوگند خورده اند و شاعران عاشق تنها به جرم بردن نام تو مرده اند.
نام تو نامی است برای عاشق شدن، برای شفاعت، برای شرح هزار نام بزرگ خدا! ****** روز، فروکش می کند در سلول های خاک و زمین لاله می رویاند، بوی خون و غبار، هوای غلیظ نفس نفس زدن اسب های هراسان و تاول های خاک که چون زخم های هزارساله سرباز کرده است.
سوگ از سرپنجه های آسمان بر زمین تکانده می شود.
دردی از این بزرگتر؟ باید به ناخن درید سینه را از این تلخی سرشار تا شرحه شرحه سینه، شرح حادثه دهد.
  ya-hossein   ظهربوی خون می دهد.
هفتاد و دو پرنده از خاک می گذرند، هفتاد و دونای زخمی و هزار نای فریاد زن در گوش زمان.
خون، فواره وار می جوشد از سرهای بریده و هفتاد و دو خورشید در آسمان و ظهری این چنین بی تاب.
ای خاک، آغوش بگشا بر روی بدن هایی که شرحه شرحه عاشقی را به تفسیر نشسته اند؛ بدن هایی که آفتاب سوزان، سه روز تمام، حریر نور بر زخم های بی شمارشان کشیده بود، خورشید خود به دست خویش آن ها را کفن پوشاند.
ای خاک! آغوش بگشا پاره های دل زینب را که بر خاک های داغ و بر ریگ های تب دار کربلا، درآرامش شهادت، به خواب رفته اند.
هیاهوی پوشالی دنیای بی بنیاد و زندگی با ذلت را، بدن هایی که تاب و تحمل روح والای خویش را نداشتند، بدن هایی که توان پای بند کردن ارواح خویش را بر خاک نداشتند.
کدام تکیه است که هوای تو را نباریده باشد؟ کدام دسته است که رنج تو را بر سینه نزده است؟ کدام زنجیر است که به سوگ تو مویه نکرده است؟ کدام چشم است که پاره های زخم تو را شیون نکرده است؟   Safe6342814563441   روز دهم است؛ آب های جهان امروز اگر خون شوند، عجیب نیست ستاره ها اگر فرو بریزند، عجیب نیست کوه ها اگر فرو بپاشند، عجیب نیست باران اگر عقیم شود، عجیب نیست در سنج ها صدای غریب توست درکتل ها، آوای حزن انگیز توست زنجیرها، مرثیه های همیشگی تواند یا حسین(ع)، ****** از قبیله کدام خورشیدی که هنوز شعاع نورانی نگاهت، دل های بی قرار را آتش می زند؟ از تبارکدام حقیقتی که هنوز حقانیت نامت لرزه بر بنیاد تباهی می افکند؟ تو آن روز در دشت تفتیده حادثه و حماسه، کدامین غزل عاشقانه تاریخ را سرودی که ردیف العطشش تا امروز، داغ ترین شعر شعور انسان را نمایان می کند؟ "هل من ناصر" غریبانه ات شاه بیت ماندگاری از غربت عاشوراست؛ غربتی که قلب زمین را داغ می کند و سینه زمان را آتش می زند.
  43   تو آن روز در آغوش خاک چه نجوا کردی که هنوز عطر متبرک قدم هایت برخاک کربلا، شفا بخش دل های دردمند است و دوای سینه های سوخته.
می خواهم از پس قرن ها فاصله بر غربت مردی بگریم که تاریخ را وامدار غربت عاشورایی اش کرده است، مردی که انسانیت از روی زخم های سینه اش قد کشید و دین ناب محمد(ص) با خون سرخش جانی تازه گرفت، مردی که طواف کعبه را در مسلخی از خون و عطش کامل و هفت شهرعشق را در زلالی چشم های هفتاد و دو داغ جانسوز تماشا کرد.
مردی که نامش را با اشک و خون و غیرت گره زده اند، او که هنوز عطرآخرین نماز شبش در خاک کربلا پیچیده است.
چهارده قرن از عاشورا می گذرد و هنوز هم تبلور نامه عاشورا بر کتیبه های دل دیدنی است.
چهارده قرن می گذرد و هنوز هم، صدای مناجات حسین(ع) در گوش زمینیان و سماواتیان طنین انداز است که: رضاً برضائک و صبراً علی بلائک، لا معبود سواک، یا غیاث المستغیثین".
تاریخ را می تکانم؛ توان حرکت از زلال اشک های تنهایی حسین(ع) را ندارد.
هنوز هم سجاده ی خونین حسین(ع) بر روی خاک های سوخته و شوره بسته نینوا پهن است؛ آن جا که اشک های زلالش، زمین تشنه را سیراب می کند.
  52vasoukht1   آری! جاودانه است و جاودانه خواهدماند، این صدای مظلومیت آمیخته با صلابت امامی تنها در سرزمینی غریب.
امروزعاشوراست؛ قرار است تاریخی رقم بخورد.
قرار است دل هایی از کینه سنگ شود و دل هایی برای رسیدن به باغ های رفیع بهشت، بی قرار.
قرار است که هفتاد و دوسردار، هفتاد و دو خوان عشق را دری ک نیمروز بگذرند.
****** عاشورا، مظهر مبارزه با هوس است.
عاشورا، آوای مظلومانه شش ماهه ای است که بر حلق تشنه اش آبی ازجنس تیربارید.
عاشورا، آفتابی است یادگار عشق حیدر و حضور شمیم یاس کوثر.
عاشورا، حضور شگرف انسانیت است در هرجا و هر روز.
عاشورا، لحظه های توکل و اخلاص عاشقانی است که عشق را در قلب خاک یافتند.
عاشورا، طواف عشق است در کعبه شهادت، لبیک عطشناک آفتاب است در احرام مبارزه.
  thCAVLYDVY   عاشورا، صبح خونباری است که از افق عشق، از افق خون سر زد و ارمغان لب ها و دل های عطشناک شد.
عاشورا، نوری است در تمام ظلمت زمین، به وسعت زمین، عاشورا، راز و نیاز حسین است، در امان یک شبه او.
عاشورا، تجلی عشق است.
عاشورا، فوران احساس زمین است در روح زمان، نور ایمان است در طواف عشق گرد ضریح نور.
عاشورا، تولد دوباره انسانیت است.
سلام برعاشورا، حماسه شگرف تاریخ.
منبع: بخشی از نمایشنامه حماسه عاشورا، رساترین فریاد تاریخ، نوشته پروین ارسطو انتهای پیام/3007/خ  

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان