به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ و هنر پایگاه خبری تحلیلی «صبح قزوین»، در ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ با حمله هوایی عراق به ۱۰ فرودگاه و حمله نیروی زمینی عراق در تمام مرزها، جنگ تحمیلی آغاز شد. دفاع مقدس آزمونی بزرگ بود که با توجه به نوپایی انقلاب اسلامی ایران، حرکت عظیمی به حساب میآمد. شور انقلابی، وحدت مردم و راهنمایی استوارانه رهبر انقلاب اسلامی ایران باعث پیروزی مردم ایران در برابر ابرقدرتهای جهان که خود را پشت نقاب کشور عراق پنهان کرده بودند، شد.
علیرضا اکبری در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «صبح قزوین» اظهار کرد: در محله سلامگاه در دوران نوجوانی و با سن ۱۵ سالگی انقلاب را درک کردم و به ثمر رساندیم و سپس در اوج ورود به سن جوانی با حمله ناجوانمردانه رژیم بعثی عراق، جنگ را درک کردیم. با شروع جنگ تحمیلی شور ایستادگی در برابر دشمن در من و بقیه هم سن و سالهای من به وجد آمد و باعث اقدام به اعزام جبهههای حق علیه باطل شد.
وی افزود: با تلاشهای فراوان همراه دوستان دوران انقلاب سعی کردیم که بی تامل به جبههها بشتابیم اما سرانجام ۹ ماه پس از شروع جنگ تحمیلی در فروردین ماه سال ۱۳۶۱ به سپاه پاسداران وارد شده و سپس به غرب کشور برای دفاع از سرزمینم اعزام شدم.
فرمانده دوران دفاع مقدس عنوان کرد: اولین عملیاتی که در آن حضور داشتم در منطقه سردشت صورت گرفت و پس از ۷ روز عملیات بعدی در جنوب کشور همراه با رفیق دوران انقلاب و جنگ، شهید مجید ماخانی اتفاق افتاد. وظیفه سنگینی که برای این عملیات داشتیم، جابجایی ۱۰۰ نفر از سربازان به لشکر ۱۷ بود.
این فرمانده ادامه داد: با وجود سختی دفاع مقدس، در سال ۱۳۶۴ متاهل شدم و در سالهای پایانی جنگ تحمیلی نیز فرزندم به دنیا آمد. با توجه به وضعیت سخت معیشت در آن ایام، همسرم انتظار زیادی از من نداشت چون تمامی خانوادهها در همان وضعیت به سر میبردند؛ اما زندگی متاهلی از نظر عاطفی چالشهای زیادی را به همراه دارد و همسرم صبوری زیادی را پیشه کرد زیرا من معاون آموزشی سپاه پاسداران بودم و حضور و فعالیتم در جبهههای دفاع مقدس ضروری بود.
اکبری تاکید کرد: برای اعزام من به جبهههای دفاع مقدس مقاومت میشد ولی اصرارهای من تمامی نداشت، سال ۱۳۶۲ در عملیاتی مجروح شده بودم و ترکشی که به زانوی پای چپم اصابت کرده بود باعث شده بود که دیگر نتوانم پای خود را خم کنم و چون رکن اصلی یک رزمنده پای او است من را از اعزام به جبههها باز میداشتند و تاکید بر آموزش در مناطق پشتیبان میکردند؛ اما سرانجام با اصرار در سال ۱۳۶۶ دوباره به جبهههای حق علیه باطل بازگشتم.
وی تصریح کرد: برای دفاع از میهن، چندین سال فرزند نوزاد و همسرم را با توجه به اینکه تمامی اعضای خانواده همسرم نیز در جبهه فعالیت میکردند، تنها گذاشتم. دوری از خانواده به هر شخص فشار زیادی وارد میکند، حتی باعث شد که من نیز بسیاری از شبها به دلیل دلتنگی همراه با اشک به خواب روم؛ اما یک نکتهای برای تمامی سربازان قابل اهمیت بود، آن هم دفاع از دین انقلاب و کشور بود.
فرمانده دفاع مقدس در ادامه گفت: امنیت برای هر منطقه و کشوری رکن اصلی محسوب میشود و ما باید قدردان این امنیت که امروزه حاکم بر کشور است باشیم، اما درک امنیت برای بعضی از مردمان کشورم سخت شده که اگر لحظهای به جنگ و مصاب آن در کشور فکر کنند، پی به اهمیت امنیت خواهند برد.
این فرمانده خاطرنشان کرد: با توجه به گذر زمان از روزهای دفاع مقدس اما تمامی عملیاتها در خاطرم حک شده است؛ اولین حضور من در جبهههای دفاع مقدس مربوط به عملیات رمضان بود. عملیاتهای محرم، والفجر مقدماتی، والفجر ۴، خیبر، بدر، والفجر ۸ و والفجر ۱۰ از جمله عملیاتهایی بودند که من در آن حضور داشتم.
اکبری افزود: در عملیات خیبر به دلیل اصابت ترکش به زانوی چپ من مصدوم شده و به عقب منتقل شدم و بعد از آن هم دیگر نتوانستم زانوی خود را خم کنم.
وی عنوان کرد: آن روزها همدلی و صمیمیت بین مردم مشهود بود و همگی با خانواده پای آرمانهای انقلاب و جنگ ایستادیم.
فرمانده دفاع مقدس تاکید کرد: در تمامی عملیاتهایی که نام بردم، غیر از چند عملیاتی که داوطلبانه شرکت کردم، به عنوان معاون یا فرمانده حضور داشتم.
این فرمانده اظهار کرد: با توجه به ظهور انقلاب نوپای اسلامی و سپس شروع جنگ تحمیلی؛ مهمترین دستاورد دفاع، با تجربه شدن مردم جامعه بود. روحیه انقلابی و شور و اشتیاق مردم باعث شد که تجربه را کنار دفاع مقدس بیاموزیم. یکی دیگر از دستاوردهای جنگ تحمیلی، ایستادگی بدون هیچ تجهیزاتی در برابر دشمنی بود که تمام کشورهای ابرقدرت حمایتش میکردند.
اکبری تصریح کرد: از بچگی در خیابان سلامگاه بزرگ شده بودم و دیدن مرگ و تشییع برای من موضوعی عادی محسوب میشد، به همین دلیل در اوایل جنگ نیز ترس و واهمهای نسبت به شهادت و مجروحیت نداشتم. دیدن شهادت دوستان و نزدیکانم شاید اوایلش در روحیاتم تاثیر میگذاشت زمانی که رفیق دوراناما با گذشت عملیاتها و دیدن چنین صحنههایی به صورت مداوم، این موضوع برایم عادی جلوه کرد. زمانی که رفیق دوران کودکی من، مجید ماخانی در عملیات مجروح شد و به دلیل جراحت زیاد به شهادت رسید، ناراحت شدم چون سالیان زیادی را در کنار یکدیگر سپری کرده بودیم اما شهادت برایم عادی بود و همانند بقیه رزمندگانی میدیدم که به درجه رفیع شهادت نائل میشدند و فرقی بین آنان نمیگذاشتم.
وی در ادامه گفت: بعضی از شبها در فراق رفقای دوران جنگ که به شهادت رسیدند، گریه میکنم و از آنان درخواست کمک برای آخرت خود داشته و به حال آنان غبطه میخورم.
فرمانده دوران دفاع مقدس خاطرنشان کرد: اشتباه ما رزمندگان در حق نسل امروزی بود که نکات و خاطرات دوران دفاع مقدس را در قالب هنری و ماندگار به نسل جدید منتقل نکردیم. بعضی از نکات و خاطرات به نسل جدید منتقل شد اما با برنامهریزی و موضوعات کاربردی ارائه نشد و نسل جدید هم استقبالی از خود نشان نداد. اگر فرهنگ دفاع مقدس بین مردم رواج پیدا میکرد، دیگر کسی حرص و طمع جایگاه و مقام را نداشت بلکه برای دریافت مقامی بالاتر، دیگران را معرفی میکردند. اعتقادی که دوران دفاع مقدس درباره جایگاه و مقام بالاتر وجود داشت این بود که برای هر مقام و جایگاهی در روز قیامت مؤاخذه خواهی شد و میبایست فرد صالحی در آن جایگاه و مقام قرار گیرد.
این فرمانده در پایان گفتگو افزود: یکی دیگر از فرهنگهای دوران دفاع مقدس، وظیفه شناسی و کمک به یکدیگر بود؛ به طوری که تمامی رزمندگان امر از فرمانده و معاون و.. تمامی باید کارهای گردان که شامل شستن ظروف، مرتب کردن سنگر و.. بود را به نوبت انجام میدادند؛ اگر این فرهنگ از سمت ما که بازماندگان دوران دفاع مقدس هستیم به نسل امروزه منتقل میشد، دیگر شاهد دادگاه و مشکلات خانوادگی نبودیم.
انتهای خبر/٣٠٠٠
دیدگاه ها