۱۵/ربيع الآخر/۱۴۴۶

-

۱۴۰۳/۰۷/۲۷ جمعه

صبح قزوین روستای «شهیدآباد» آوج، آمیخته با لاله‌های شهید
کد خبر: ۳۶۸۸۶۴ تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۵/۴ ساعت: ۱۰:۱۳ ↗ لینک کوتاه

روایتی از جنس روستا؛

روستای «شهیدآباد» آوج، آمیخته با لاله‌های شهید

مردم روستای شهیدآباد در زمان جنگ تحمیلی حضوری فعال در جبهه حق علیه باطل داشته و با تقدیم ۴۷ شهید از کیان و خاک این مرزو بوم دفاع کردند، از این رو نام روستای «گاویک» به «شهید آباد» تغییر می‌یابد.

روستای «شهیدآباد» آوج، آمیخته با لاله‌های شهید
به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «صبح قزوین»، شهیدآباد، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان آوج در استان قزوین ایران است.
 
این روستا باقی مانده روستای باستانی کمبت و چند روستای دیگر می‌باشد و اهالی آن از مناطق دیگر به آنجا کوچ کرده‌اند، برای همین تعداد نام خانوادگی متفاوت در این روستا بسیار زیاد است .
 
به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «صبح قزوین»، نام قدیم روستا «گاویک» است، اهالی روستا در خصوص پیشینه نام روستا می‌گویند: روزگاری فردی به این نقطه می‌آید و ساکن می‌شود، او یک گاو داشته است، با آن گاو زمین را به زیر کشت برده و با گذر ایام افراد دیگری در کنار او جمع شدند، از این رو نام روستا را «گاویک» گذاشته‌اند .
 
مردم این روستا در زمان جنگ تحمیلی حضوری فعال در جبهه حق علیه داشته و تعداد 47 شهید را برای حفظ کیان کشور تقدیم نظام کردند، از این رو نام روستا به «شهید آباد» تغییر می‌یابد.
 
روستای شهید آباد در بخش مرکزی شهرستان آوج  و در فاصله 130 کیلومتری از قزوین واقع شده؛ قریب به 2 هزار نفر جمعیت دارد و فعالیت اصلی مردم این روستا زراعت، دامداری و باغ‌داری است، اهالی ترک زبان این روستا در حفظ مشاغل فراموش‌شده پیشگام هستند.
 
آنچه می‌خوانید روایت محمدمهدی توکل، هنرمند، مستندساز و روستاگرد قزوینی از روستای شهید آباد است:

 
روستایی با میوه‌های ارگانیک
 
باغ سرسبز بود و هر طرف را که نگاه می‌کردم زیبایی طبیعت چشم را نوازش می‌داد.
 
هرچه جلوتر رفتم درختان میوه و سیب پاییزی بیشتری را دیدم، صدای پرندگان لابه‌لای صدای دستگاه علف‌زن گمشده بود.
 
از لابلای درختان عبور کردم، خودم را به جوانی رساندم که سخت مشغول کار بود.
 
او که چند روزی است مشغول جدا کردن علف‌های هرز از باغات سرسبز و رویایی است، از باغ‌های زیبای روستای شهید آباد به عنوان بهشت یاد می‌کند.
 
جوان روستایی می‌گوید: این روستا حدود 120 هکتار باغ از انواع گردو، گلابی، زردآلو، بادام و سیب پاییزه وجود دارد، میوه این روستا به دلیل ارگانیک بودن علاقه‌مندان زیادی در تهران، کرج و قزوین دارد.
 
جوان ادامه می‌دهد: میوه‌های این باغات با آب سرد چشمه سیراب می‌شوند، از این رو از کیفیت غذایی بالایی برخوردار است.
 
مسیر خود را در لابه‌لای باغات میوه ادامه دادم مسیری که بسیار سرسبز و دیدنی است، هر چه جلوتر رفتم این زیبایی‌ها بیشتر خودش را نشان می‌داد.
 
در کنار درختی اجاق و کتری سیاه شده‌ای نمایان بود، در میان وزش باد ملایم و خنکی که به صورتم می‌خورد، نوشیدن چای داغ لذت بخش بود.

 
خمیری که به دست زن روستایی جان می‌گیرد
 
در روستای شهیدآباد برخی خانواده هنوز هم پختن نان محلی را به این شیوه سنتی انجام می‌دهند.
 
زنان روستا نان محلی، نان لواش و پنجه‌کش را با دستان پینه بسته خود می‌پزند...
 
خمیر نرم در دستان زِبر و چروک خورده‌اش آرام و قرار نداشت و به سرعت از این دست به آن دست می‌شد تا برای چسبیدن به بدنه داغ تنور آماده شود.
 
نور نانوایی سنتی اگرچه در گوشه حیاط و در محیط رو باز بود، اما باز هم از دود حاصل از چوب‌های سوخته شده در کف تنور گریزی نبود.
 
زمانی که زن پرتلاش روستا تا کمر خم می‌شد تا با دستانش بدنه تنور را تمیز کند، حرارت و گرمای تنور به صورت او می‌خورد، سختی کارو رنج چندساله‌اش را می‌شد از چهره‌اش دید.
 
زن کدبانوی روستا شیر و شکر را که به خمیر مخصوص نان فطیر اضافه کرده بود، دست در کاسه سفالی فرو برد و تخم مرغ را روی خمیر مالید، دلیل‌اش را پرسیدم، گفت :می‌خواهم نان قشنگ بشود.



باران و آوازخوانی پدر و پسر
 
ابرهای سیاه در آسمان روستا نمایان شد و باران شروع به باریدن گرفت، قدم زدن زیر باران در کوچه‌های روستا حال و هوایی خاص داشت، جلوتر رفتم و در جمع خانواده‌ای از اهالی روستا دقایقی با آنها به گفتگو پرداختم .
 
پدر و پسر از صدای خوشی برخوردار بودند، پسر با خواندن ترانه باران نشان داد که آینده روشنی در این هنر خواهد داشت، او از ۷ سالگی و بنا به علاقه‌اش این هنر را شروع کرده است.

تداوم بارش باران دیم‌زارها و باغات را سیراب کرد؛ صدای آواز، بارش باران و خنکی هوا لذت حضور در جمع خانوادگی روستائیان را مضاعف کرده است.

 
دست ساخته‌های چوبی

صدای بلند دستگاه نجاری به گوش می‌رسید، در اطراف کارگاه نجاری انواع مصنوعات دست ساخت چوبی، چندین تخته چوب برش داده شده و نشده قرار داشت.
 
در بین تنه‌های بریده شده درختان، جوانه سبزی به نشانه زنده ‌بودن وجود داشت.
 
آقای قدیانلو از سال ۱۳۸۲ کار نجاری را شروع کرده است و در این سال‌ها همه نوع سفارش چوبی مردم روستا را از ظروف چوبی آشپزخانه گرفته تا در و پنجره، کرسی، میز و صندلی و حتی کندوی زنبورعسل انجام داده است.
 
هنرمند نجاری که به کار کشاورزی هم مشغول بوده و در گذشته بسیاری از ادوات کشاورزی از جمله جنجل (خرمن کوب) و داس و... را با چوب ساخته است.



چلنگری حرفه فراموش شده
 
آتش کوره زبانه می‌کشید، دود حاصل از این شعله‌ها طی سال‌ها فعالیت دیوارهای مغازه چلنگری را سیاه کرده بود.
 
آهن داغ و سرخ شده آماده بود تا زیر ضربات محکم چکش شکل بگیرد و تبدیل به داس، بیل، قیچی و دیگر ادوات مورد نیاز کشاورزی سنتی شود.
 
آقای مولایی ۶۵ ساله از سن ۱۲ سالگی نزد پدرش این حرفه چلنگری را فراگرفته است، حرفه قدیمی که روزگاری د این روستا رونق داشته و حالا حال خوشی ندارد!؟
 
این هنرمند صنعتگر از بی‌توجهی مسئولان اداره صنایع دستی شهرستان آوج به این هنر و حرفه فراموش شده گله‌مند بود؟!

آقای مولایی بعد از خدمت سربازی قصد داشته که به شهر برود، ولی پدرش از او می‌خواهد که در روستا بماند، این چلنگر روستایی احترام به حرف پدر را عامل موفقیت خود در زندگی می‌داند.

 
دست و نخ! ابریشم و قالی
 
با دستانش یک به یک نخ‌های ابریشم رنگی را گره می‌زد تا نقش ریز بافت قالی جان بگیرد، حدود ۴ ماه است که روزانه از ۶ ساعت صبح تا بعد از ظهر پشت دار قالی می‌نشیند و رج به رج پیش می‌رود تا قالی هرچه زودتر بافته شده و از دار پایین کشیده شود.
طبق پیش‌بینی زن هنرمند روستا اگر منظم کار بافت قالی را ادامه دهد حدود ۳ تا ۴ سال زمان می‌برد تا کاملا تمام شود.

در گذشته کنار او ۶ نفر از خانم‌های روستا کار بافت قالی را انجام می‌دادند، اما به دلیل پایین بودن دستمزد دست از کار کشیده و بافت قالی ۶×۸ متری نیمه تمام مانده است.

 
مردی با تجربه ۱۸ شغل و حرفه
 
هر وقت که طناب کشیده می‌شد، زنگوله در چند حرکت پاندولی صدا می‌داد که نشانگر همان زنگ‌‌های برقی امروز است که در ورودی خانه‌ها نصب می‌کنند.
 
محیط حیاط خانه سرسبز و زیبا بود و اتاق‌ها و ایوان سقف چوبی حال وهوای قدیمی داشت، پیرمرد عصا زنان به سمت قسمتی رفت که کارگاه پالان‌دوزی بود.
 
آقای ایرانی با دستان پینه بسته سال‌ها در بیش از ۱۸ شغل و حرفه از نانوایی، شیرینی‌پزی گرفته تا تنورسازی، دندان‌کشی، ختنه کردن، تولید لبنیات، نجاری و در نهایت پالان دوزی.
 
اتفاقأ پسرش هم ۱۲ سال است پالان‌دوزی می‌کند، پسر جوان مشاغل زیادی از جمله: پیرایشگری، فیلمبرداری و خودروی کرایه را تجربه کرده است.
 
این جوان فعال روستای شهید آباد در حین دوختن پالان گفت: در این سال‌ها پالان زیادی دوخته‌ام، اما این روزها الاغ کم شده و کسی خریدار پالان نیست.

 
خانه‌های قدیمی و سبزی‌های محلی
 
برای وارد شدن به کوچه باید از دالانی عبور می‌کردم، بالای دالان اتاقی بود که شکل زیبایی داشت، وجود این خانه قدیمی و معماری خاص آنها به زیبایی روستا کمک می‌کند.

اگرچه تعدادی از آنها در اثر سیلاب و به مرور زمان تخریب شده‌اند و در کنارشان ساختمان‌هایی جدید با سبکی که هیچگونه سنخیتی با روستا ندارند ساخته شده است!؟ روستای شهید آباد همانند سایر روستاها تغییرات زیادی کرده است.
 
وجود طبیعت کوهستانی و باغ‌های سرسبز روستا امکانی را فراهم کرده است که بیش از 2 هزار نوع انواع سبزی وگیاهان  دارویی در روستای شهید آباد رشد کنند.
 
این سبزی‌ها علاوه بر اهالی روستا از قزوین و همدان و زنجان مشتری دارد و اهالی روستا از دامنه کوه آق داغ با ارتفاع 2 هزار و 780 متری این گیاهان معطر و مفید را می‌چینند و به مردم عرضه می‌کنند.

 

به گزارش خبرنگار اجتماعی «صبح قزوین»، روستای شهیدآباد آوج مانند اغلب روستاهای استان قزوین، بوی زندگی می‌دهد، هرچند وقوع سیلاب و دو سال گذشته بسیاری از خانه‌ها و طبیعت زیبای این روستای سردسیر را از بین برده است و خانه‌های جدید شهری منظرش هیچ سنخیتی با بدنه روستا و طبیعت بکر آن ندارد، اما روستا با اهالی‌اش معنا می‌گیرد، با مردم ساده و با صفای روستای شهیدآباد...!

روستای شهیدآباد آوج مانند نگینی در استان قزوین می‌درخشد؛ شهدا و رزمندگان این روستا در 11 عملیات بزرگ دفاع مقدس حضور داشته و علاوه‌بر تقدیم کردن 47 شهید به انقلاب در زمینه پشتیبانی مالی هم دین خود را به انقلاب و نظام ادا کردند.

وصیت‌نامه‌های شهدای روستای شهید آباد آوج در کتاب ستارگان آسمان جمع‌آوری شده است.

انتهای خبر/ 2001
 

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان