۰۷/ذو القعدة/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۲۶ چهارشنبه

صبح قزوین خواب روضه حضرت زهرا(س) از بازگشت «الیاس» خبر داد
کد خبر: ۳۶۶۱۸۱ تاریخ انتشار: ۱۴۰۲/۹/۱۴ ساعت: ۱۱:۳۰ ↗ لینک کوتاه

خواهر شهید الیاس چگینی در مصاحبه با صبح قزوین:

خواب روضه حضرت زهرا(س) از بازگشت «الیاس» خبر داد

خواهر شهید مدافع حرم الیاس چگینی گفت: یک شب قبل از اینکه خبر بازگشت پیکر برادرم را بدهند، خواب روضه حضرت زهرا (س) را دیده بودم و می‌دانستم که خبری از او به ما خواهد رسید.

خواب روضه حضرت زهرا(س) از بازگشت «الیاس» خبر داد
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر پایگاه خبری-تحلیلی «صبح قزوین»، شهید مدافع حرم الیاس چگینی از پاسداران تیپ 82 سپاه صاحب‌الامر(عج) قزوین بود. او 30 شهریور 1353 در روستای امیر آباد نو در شهرستان بوئین‌زهرا واقع در استان قزوین متولد شد و در چهارم آذر 1394 در استان حلب سوریه در سن 41 سالگی به شهادت رسید.

شهید الیاس چگینی دارای دو فرزند بود که در زمان شهادتش، فاطمه 6 ساله و محمد دو و نیم ساله بودند.

اکنون که پیکر مطهر شهید پس از هشت سال به وطن بازگشته نیز از مریم چگینی خواهر این شهید بزرگوار خواستیم که از حال و هوای پایان انتظار برایمان بگوید.

گویا منتظر بود دامن پر از خاطراتش را با دریایی از اشک برای کسی بگشاید، از حس و حالشان بعد ازشنیدن این خبر پرسیدیم.

وی اظهار کرد: خوشحال هستیم که چشم انتظاری  هشت ساله ما به پایان رسید، پدرم بعد از سال‌ها چشم انتظاری عمرش کفاف نداد و به رحمت خدا رفت اما مادرم هنوز منتظر برگشت پیکر پسرش بود.وقتی سردار آتانی فرمانده سپاه استان خبر بازگشت پیکر شهید را دادند من چند دقیقه‌ای سر به سجده گذاشتم و خدا را شکر کردم که بالاخره یوسف گمگشته ما بازگشت.




این خواهر شهید تصریح کرد: مادر هم چون ترک زبان هستیم متوجه صحبت‌های سردار نشده بود و فکر می‌کرد برای سالگرد ایشان برای عرض تسلیت آمده‌اند ولی وقتی متوجه ماجرا شد تا یک ربع شوکه بود و چیزی متوجه نمی‌شد و بعد بی‌اختیار گریست اما خدارا شاکریم که خداوند این نعمت الهی را بعد از هشت سال به ما بازگرداند.

چگینی ادامه داد: شب قبل از آمدن سردار آتانی و خبر شهادت خواب دیدم که سه سید بزرگوار و پدر مرحومم و روحانی محله و برادرم آقا الیاس و یک پیکر شهید در یک مکانی هستیم و یک سید بزرگواری که نورانی بود و صدای خیلی خوشی داشت روضه حضرت زهرا(س) را می‌خوانند. از برادرم پرسیدم این پیکر شهید سیاهکل مرادی است؟ گفت: خیر. پرسیدم حتما شهید ذکریا شیری است گفتند نه این پیکر من است و آنجا فهمیدم که ایشان شهید شده‌اند بلافاصله خودم را روی پیکر انداختم و گریه کردم و گفتم آقا سید روضه حضرت زینب (س) بخوانید که الیاس ما برگشته همان لحظه بچه‌ها بیدارم کردند و گفتند مادر همش در خواب می‌گفتید الیاس ..الیاس... یا زینب ... وقتی بیدار شدم مطمئن بودم که امروز حتما خبری از برادرم ‌می‌شود و همان هم شد.
 
خواهر شهید الیاس چگینی در پاسخ به اینک آیا نذر خاصی یا توسل به ائمه اطهار برای بازگشت پیکر کردید یا خیر، گفت: خیر اصلاً. بنده به شخصه چنین دعا و نذری نکردم اما با خود شهید صحبت می‌کردم و می‌گفتم هر چه خیر و صلاح خداوند است پیش بیاید، اگر یوسف ما برگردد که چه بهتر اما اگر غیر این شد این قربانی ما به حضرت زینب (س) بود و به رضای خدا راضی هستیم.
 
وی در توصیف حال و هوای خانواده در این مدت عنوان کرد: خیلی دوران سختی بود دلتنگی همه‌مان را اذیت می‌کرد از پدر گرفته تا محمد فرزند شهید؛ کوچکترین عضو خانواده. روزهای غیرقابل وصفی را گذراندیم، هر روز را می‌توان یک کتاب نوشت اما آنچه که باعث دواممان شد فکر به راه و هدف برادرمان بود. ایشان راه خوبی انتخاب کردند و عاقبت بخیر شدند.


چگینی ادامه داد: بعد از خبر شهادت ایشان همسر برادرم با دو فرزند 2.5ساله و ۶ ساله روزهای سختی را گذراند. ماه‌های اول پیش پدر و مادرم زندگی می‌کرد اما طاقت نیاورد و به خانه خودشان رفت.می‌گفت آنجا همه چیز بوی الیاس را می‌دهد.

خواهر شهید ادامه داد: غم دوری پدر، فاطمه را خیلی اذیت می‌کرد. تازه نوشتن یاد گرفته بود، در تکه کاغذها می‌نوشت «بابا دوستت دارم» و آن را مچاله می‌کرد یا دور تا دور چسب می‌زد و پشت پشتی‌ها قایم می‌کرد, دوست نداشت کسی متوجه دلتنگی‌اش بشود.
 
وی خاطرنشان کرد: فاطمه بعد از اینکه به دیدار پیکر پدر در مشهد رفته بود طاقت نیاورد و به طرف تابوت‌ها دوید و تابوت پدر را بغل گرفت و گریه کرد. حتی وقتی خواسته بودند پیکر را به معراج ببرند با صدای بلند می‌گفت کجا می‌برید پدر را؟ من تازه پدرم را دیدم و پیدا کردم که با هماهنگی او را سوار ماشین آمبولانس پیکرها کرده بودند و فاطمه در حالی که تابوت پدر را بغل کرده بود چنان خوابش برده بود که انگار سالهاست در آغوش پدر خواب است.

انتهای خبر/1404

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان