موج خطرناکی از مهاجرستیزی به ویژه افغان ستیزی همراه با مجموعه اخبار و تحلیلهای ناصحیح در مورد وقایع افغانستان، فضای مجازی ایران و برخی روزنامه های ایران را پر کرده است.
لایه اول: دیوسازی از مهاجرین افغان
سالهاست که رسانههای ضدانقلاب –خصوصا رسانههای فارسی زبان- به مسأله دیوسازی یا demonization مباردت ورزیده و این حوزه کاملا متبحر شدهاند. روزگاری از خود انقلاب اسلامی و حضرت امام ره و رزمندگان اسلام و ... و سالها و دهههای بعدی دیوسازی از فلان مقام مسئول و دلبرسازی از چهره یا جناح مقابل او (که این دیو و دلبرسازی سیالیت زیادی هم داشته و ممکن است جابهجایی در آن صورت بگیرد) ادامه داشته است. در همین زمینه شاهد پردازش چهره بسیار مخوف از مهاجرین افغان در فروردین ۱۴۰۱ بودیم که میرفت مشکلات زیادی برای کشور ایجاد کند که خوشبختانه با درایت کافی آن موج خنثی شد.
در مهر ۱۴۰۲ نیز به یکباره شاهد استفاده از زرادخانه فیلمهای آرشیوی مختلف برای ملتهب کردن فضا و ترساندن مردم از مهاجرین هستیم و متأسفانه برخی روزنامههای رسمی و خبرنگاران نیز آتش تهیه این امر را فراهم میکنند و امنیتیسازی پدیده مهاجرین را دامن میزنند. حرفهای شوخی گونهای مانند اینکه مهاجرین میخواهند نماینده در مجلس داشته باشند در حالیکه این افراد معمولا برای تهیه یک سیمکارت و یک کارت بانکی هم با مشکلات عدیده ای روبهرو هستند جای پرسش دارد. هیچکس منکر این نیست که حجم انبوه مهاجرین نیازمند یک مدیریت صحیح و برنامهریزی راهبردی است اما پرسش بر سر این است که چرا یکباره و به این شکل آتشین و التهابزا، موجی مملو از شایعه و دروغ و فیلمهای قدیمی و ... به وجود آمده است؟ و چه کسانی و چرا این کار را میکنند؟
لایه دوم: انتقال فتنه به مرزها
پیشبرد پروژههای ضد انقلاب اسلامی نیازمند ایجاد مشکل در حوزه درون و بیرون کشور است و دشمن دریافته است که جمهوری اسلامی ایران مستحکمتر از آن است که با ایجاد مشکل در یک ناحیه خم به ابرو بیاورد لذا دنبالکردنِ پروژه درگیرسازی در داخل (که در صورت ایجاد بحران میان جامعه مهاجر و جامعه میزبان ابعاد وسیعی خواهد داشت) و در خارج (خصوصا در مرزها) را دنبال میکنند و البته میدانند که چنین مشکلاتی نیز تنها به مشغولسازی جمهوری اسلامی ایران خواهد انجامید و به نظر میرسد که خیال خامِ براندازی و خوابِ «لف لف خوردن پنبه دانه» از سر ایشان -بالاجبار و ناشی از اقتدار ایران اسلامی- دور شده است. اما ایجاد بحران در زمینه مسائل افغانستان -فراتر از مسأله مهاجرین- نیازمند دو کار دیگر نیز هست.
دیوسازی از طالبان و ترسیم چهره مشابه داعش از ایشان و دلبرسازی از مخالفان و معارضان ایشان. در مورد اولی با کمال تأسف باید گفت که رسانهها و کانالهای مدعی بصیرت و انقلابیگری هم بدون نزدیک شدن به حاقّ مسأله و استفاده از ظرفیت کسانی که سالها از نزدیک درگیر مسائل افغانستان بودهاند، هر خبر کذب و شایعه و تحلیل غلطی را منتشر میکنند وبا علاقهای وصفناپذیر به تئوریهای توطئه با انکار شکست امریکا در افغانستان (که بارها مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده است) همچنان امریکا را فعال مایشاء افغانستان میدانند و از طالبان تصویر نیروی نیابتی امریکا را ترسیم میکنند! (بی توجه به هزاران کشته از طرفین جنگ طی بیست سال) این کار علاوه بر اینکه مبتنی بر دادههای غلط است تکمیل کننده سیاست امریکا مبنی بر دور کردن افغانستان از کشورهای همسایه آن نیز هست (این کار چه از روی جهالت باشد و چه از روی خیانت، نتیجه آن در خدمت منافع امریکا خواهد بود و نیازمند برخورد صحیح).
ژنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا با اعتراف به اینکه خروج از افغانستان یک شکست استراتژیک بود، تصریح کرد جنگ ۲۰ ساله آمریکا نیز در افغانستان با شکست واشنگتن پایان یافت
یک کانال به نام «فتن ۲» تیتری زده است که برای اهل پیگیری دقیق مسائل افغانستان، بسیار مضحک است اما متأسفانه همین تیترها و همین اشتباهات بچه گانه، عامه جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد: «حمایت رسمی اینترنشنال از طالبان»! وقتی شبکه افغانستان اینترنشنالی که مملو از چهرههای نزدیک به حکومت پیشین افغانستان است و صدها بار و به انحاء مختلف هر دروغی را برای تخریب طالبان پخش کرده است از سوی یک کانال مدعی بصیرت چنین معرفی میشود، باید عمق فاجعه را دریافت. اما چرا چنین خطاهایی رخ میدهد؟
بی شک به دلیل دوری از پیگیری دقیق و جزئی مسائل و بسنده کردن به اخبار زردی که در فضا پر شده است؛ و پیامد آن چیست؟ ایجاد نفرت در دو طرف مرز، مرزبانیهای دو طرف، نیروهای نظامی و انتظامی دو طرف و اهل قلم و خبرنگاران دو طرف و ... از یکدیگر و آماده شدن برای انفجار خشم در یک لحظه حساس که میتواند آتش طولانی مدتی را در منطقه روشن کند و روشن نگه دارد و هدف غرب از همه این قیل و قالها و جنجالها و «الم شنگهها» ی رسانهای را حاصل کند.
دیوید لوین، استاد مطالعات جنگ کالج سلطنتی لندن
از سوی دیگر روزنامهها و رسانههای عمدتا نزدیک به طیف اصلاحطلب دلبرسازی از مخالفان طالبان و خصوصا جبهه نزدیک به احمد مسعود را در دستور کار خود قرار دادهاند. روزنامه هممیهن با تیتر کردن مقاله دیوید لوین (استاد مطالعات جنگ کالج سلطنتی لندن؛ همان دانشگاه و گروهی که احمد مسعود جوان در آن درس خوانده است)، شعار «لزوم حمایت از اپوزیسیون طالبان» را سر میدهد، بی توجه به پیامدهای آن برای کشور و منطقه و بیتوجه به تمام ارتباطاتی که میان این اپوزیسیون و سرویسهای غربی وجود دارد و بیتوجه به هماهنگی کامل این اپوزیسیون با دیگر به اصطلاح اپوزیسیون فارسی زبان یعنی عناصر ضدانقلاب اسلامی در خارج از کشور (نقش محوری برنارد لوی و مصی علینژاد در این ارتباطات را میتوانید در یادداشت دیگری ببینید).
اعتصاب غذای همزمان تمنا زریاب پریانی در آلمان، مهره فابی (فعال حقوق دگرباشان جنسی) در سوئد، هدا خموش (شاعر هرزه سرا) و مینه رفیق در نروژ، اعلام مهناز افشار بر اینکه صدای دختران افغان است، فعالیتهای هدربار (بخش زنان دیدبان حقوق بشر)، اعتراض نماینده رژیم صهیونیستی در سازمان ملل به حاکمیت کابل و فعالیتهای نرگس نهان در اتریش و شهرزاد اکبر در لندن، خانواده ملاله یوسف زی و ... تنها بخش کوچکی از همراهی و همآوایی و شبکهسازی غرب در این حوزه هستند.
در مورد احمد مسعود جوان هم باید گفت که علاوه بر اینکه امثال لئون پا نه تا (رئیس سابق سیا) بر نقش اساسی فارغ التحصیلان کالج سلطنتی لندن بر اداره آینده جهان توسط رهبران جوان یا همان فارغ التحصیلان این دانشگاه تصریح کرده اند و دهها نشانه دیگر از ارتباط پیدا و پنهان او با کسانی که نباید، ملاحظه میشود اما اساسا نقش او در میان همراهان و همکاران یک نقش نمایشی است و همهکاره واقعی جبهه آنها امرالله صالح رئیس پیشین دستگاه امنیتی افغانستان و چهره نزدیک به سیا است.
لئون پانه تا، رئیس ساق سیا در کالج سلطنتی لندن
لایه سوم: مأمن جلوه دادن ایران برای اپوزیسیون مسلح
لایه سوم این حرکت خزنده رسانهای و در واقع تروریسم رسانهای مشوّه کردن چهره ایران در کابل است به این معنی که هر روز اخباری دروغین از عضوگیری و یارگیری مخالفان طالبان در ایران منتشر کنند (در صفحات مجازی اپوزیسیون افغان خصوصا اپوزیسیون علاقه مند به کار مسلحانه) فیلم کوتاهی از ورزش کردن اسماعیل خان!! سندی شده است بر اینکه اسماعیل خان در حال نیروگیری است و این نتیجه گیری که ای اپوزیسیون، ناامید نشوید!!). اخبار جعلی جبهه آزادی و مقاومت و ببرهای ترکستان و دهها نام و نشان دیگر مبنی بر اینکه در فلان نقطه افغانستان ده طالب را کشتیم و در جای دیگر صد طالب را (عمدتا دروغ محض) نیز علاوه بر اینکه باعث گردش اخبار ناصحیح در میان تودههای افغان در خارج و داخل این کشور میشود میتواند به التهاب فضا خصوصا در میان مهاجرین منجر شود. اینجاست که معاون سفیر جمهوری اسلامی ایران در کابل بسیار هوشمندانه اعلام کرد «ایران هرگز جای امنی برای مخالفان افغانستان نیست» و با این حرف از دامن زدن به این فتنه خطرناک جلوگیری کرد.
همچنین نباید از یاد برد همه اتفاقات در شرایطی رخ میدهد که یک همکاری جدی و بسیار مفید میان جمهوری اسلامی ایران و طالبان در قضیه خنثی سازی خطر تروریسم در منطقه صورت پذیرفته است، امری که وزیر محترم اطلاعات، حجت الاسلام و المسلمین خطیب نیز در صحبتهای خود به آن اشاره کرد و بی شک تلاش دشمنان در تخریب روابط تهران-کابل، چنین امری را نیز هدف گرفته است.
نتیجه گیری:
موج خطرناکی از مهاجرستیزی به ویژه افغان ستیزی همراه با مجموعه اخبار و تحلیلهای ناصحیح در مورد وقایع افغانستان، فضای مجازی ایران و برخی روزنامههای ایران را پر کرده است. مدیریت صحیح مسأله مهاجرین امری است عقلانی و ضروی که حتما بایستی انجام پذیرد اما جوسازی رسانهای مسموم اخیر، مسأله دیگری است که دشمن روی تبعات امنیتی آن حساب کرده است. عدم رسیدگی به این شایعه پراکنی و دیوسازی از مهاجرین و حاکمیت کنونی افغانستان، وضعیت فضای ذهنی و روانی جامعه و حتی مسئولین امر را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
در هیاهوی اخبار کذب، واقعیاتی از قبیل در هم تنیدگی فعالیتهای غربگرایان ایرانی و افغان دیده نخواهد شد یا کمتر دیده خواهد شد. در صورت کنترل نشدن این وضعیت پیامدهای این فتنه میتواند موجب ایجاد برخی تنشها در داخل، کاهش سطح همکاریهای بسیار ضروری تهران-کابل و حتی ایجاد یک فتنه منطقهای شود. راه مقابله با این فتنه جدید و این تروریسم رسانهای اولا هزینهزا کردن پخش اخبار دروغ و شایعه پراکنی و ثانیا دعوت هر چه سریعتر از چهرههای فرهیخته روحانی و دانشگاهی و... و. ایرانی و مهاجر در صدا و سیما و ... برای پرداختن به مسأله و آرام کردن ذهن جامعه است.
* دکتر بهرام زاهدی کارشناس ارشد مسائل افغانستان
انتهای خبر/1404
دیدگاه ها