۲۶/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۱۶ یکشنبه

صبح قزوین فرماندهان خوشنامِ گمنام
کد خبر: ۳۶۵۳۷۸ نویسنده: نفیسه مهرداد تاریخ انتشار: ۱۴۰۲/۷/۸ ساعت: ۸:۳۰ ↗ لینک کوتاه

صبح قزوین از خط‌شکنانِ قزوینی گزارش می‌دهد؛

فرماندهان خوشنامِ گمنام

بیش از ۶۰ رزمنده غیورمرد از استان قزوین طی دوران هشت سال دفاع مقدس به عنوان فرمانده در رده‌‌های مختلف جانفشانی‌ کردند و نامشان برای همیشه تاریخ بر تارک این خاک شهیدپرور جاویدان شد.

فرماندهان خوشنامِ گمنام
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر پایگاه خبری- تحلیلی صبح قزوین؛ هشت سال دفاع مقدس همواره به عنوان مقطعی افتخارآمیز در تاریخ این مرز و بوم ثبت و ضبط شده است، چرا كه رزمندگان مخلص و مبارز ایران اسلامی در آن دوران با كمترین امكانات و تجهیزات و تنها با تكیه بر ایمان و اراده قوی و با تبعیت از فرمان امام خمینی(ره) به عنوان ولی‌فقیه خود راهی جبهه‌های حق علیه باطل شده و دلاورانه مقابل دشمن قد علم كردند.

در میان نقش بی‌بدیل رزمندگان و فرماندهان قزوینی در كنار دیگر رزمندگان میهن اسلامی در حراست و دفاع از آرمان‌های انقلاب و اسلام غیرقابل انکار است، تقدیم بیش از سه هزار شهید و 6 هزار جانباز خود گویای رشادت‌ها و حماسه‌آفرینی رزمندگان قزوینی در دوران دفاع مقدس است.

عملیات‌های ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح‌المبین، رمضان و بیت‌المقدس از جمله عملیات‌های موفقی بود که رزمندگان قزوینی در آن به ایفای نقش و حماسه پرداختند.

بسیجیان، رزمندگان استان قزوین با حضور در لشگرها و گردان‌های مختلف از جمله گردان عاشورا، علی‌ابن‌ابی‌طالب(ع) و تیپ قزوین در عملیات‌ها خط شكن بودند كه دلاورمردی‌های فرماندهان شهیدی همچون بابایی، لشگری، حسن‌پور، شالباف، میوه‌چین، اکبری‌رضایی، پرویز، علیمردانی، حسین حدادی، حاج سیدجوادی نمونه بارز و افتخاری برای نسل‌های آینده كشور و به ویژه استان قزوین است.


شهید حسن‌پور خلاصه ارزش‌های قزوینی‌ها


شهید رضا حسن‌پور متولد 23 آذر ۱۳۳۹، از فرماندهان موفق دوران دفاع مقدس و جانشین لشگر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب بوده است که با وجود نقش پررنگی که در بسیاری از عملیات‌های موفق داشته، آنطور که باید برای نسل جوان معرفی نشده است.

این شهید بزرگوار که پس از پیروزی انقلاب با کمیته انقلاب اسلامی همکاری کرده و در زمینه مبارزه با عوامل ضد انقلاب به فعالیت می‌کند، با حضور در کردستان و در پاکسازی شهر تکاب همکاری ویژه‌ای داشته است.

شهید حسن‌پور در سال 58 به طور رسمی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و یک سال پس از آن برای انجام ماموریت به عنوان فرمانده یک گروهان عازم قصر شیرین شد.

سرلشگر شهید مهدی زین‌الدین در وصف این شهید بزرگوار گفته است: «معلوم نیست زنده باشم یا نباشم ولی شما قدر این حسن‌پور را بدانید، خلاصه ارزش‌های قزوین در حسن‌پور خلاصه شده است».

کسی که سردار فتوحی از فرماندهان بزرگ سال‌های دفاع مقدس با ذکر خاطره‌ای از او می‌گوید: «جمعی از رزمندگان برای شناسایی منطقه والفجر ۴ در پنجوین ارتفاعات کانی مانگاه، با ذکر «یا زهرا» ارتفاعات را بالا می‌رفتند، شهید حسن‌پور به خاطر مجروحیت چوب به دست گرفته بود و یک دست به پهلو و با ذکر یا زهرا ارتفاعات صعب العبور را بالا می‌رفت، او پیشگام در فضائل، انس، الفت با خدا و معصومین داشت و همیشه می‌فرمود همه کاره خداست.»

شهید حسن‌پور در عملیات «فتح‌المبین» به عنوان فرمانده گردان در عملیات شرکت کرد و در این عملیات، مجروح شد و با همان حالت، به اسارت نیروهای عراقی در آمد، اما پس از کامل شدن حلقه محاصره دشمن، نیروهای عراقی به اسارت رزمندگان در می‌آیند و رضا هم آزاد می‌شود، «رضا» به عنوان کادر فرماندهی گردان، در عملیات «بیت المقدس» و «رمضان» نیز شرکت کرد.

وی در سال ۱۳۶۱ به عنوان فرمانده «تیپ مستقل الهادی» منصوب و با همین مسئولیت در عملیات «والفجر مقدماتی» حاضر و طی آن عملیات، مجروح شد، پس از این بود که فرماندهی وقت «لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع)» سردار «مهدی زین الدین»، او را به عنوان جانشین فرماندهی لشکر برگزید.

حسن‌پور، در این جایگاه، عملیات‌ها را تا اسفند 1362 پشت سر گذاشت تا به« عملیات خیبر» رسید. «رضا» طی نخستین روزهای این عملیات بزرگ،  مجروح شد اما پس از یک هفته بستری شدن در بیمارستان، مجددا خود را به ادامه عملیات رساند و روز ۱۴ اسفند ماه ۱۳۶۲ در «جزیره مجنون» بر اثر اصابت گلوله به سرش، بال در بال ملائک گشود.
 
شهید مهدی شالباف فاتح خیبر
 
شهید مهدی شالباف، متولد هفتم بهمن ۱۳۴۱، از جمله رزمندگان قزوینی است که فرماندهی گردان امام‌رضا(ع) در عملیات خیبر برعهده داشت، وی که برادر شهید ابوالقاسم شالباف است پس از سال‌ها مبارزه و جنگ با دشمن بعثی در هفتم اسفند ماه سال ۱۳۶۲، با سمت فرمانده گردان امام‌رضا(ع) در جزیره مجنون عراق و در عملیات خیبر به شهادت رسید و پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

سردار مهدی صباغی شهردار کنونی قزوین با بیان خاطره‌ای در مورد این شهید بزرگوار می‌گوید: از طرف سردار مهدی زین‌الدین فرمانده‌ لشگر علی بن ابیطالب (ع)، به برادر «شالباف» و چند تن دیگر مأموریت داده شد که جهت شناسایی منطقه‌ عملیاتی و فراهم‌ کردن زمینه‌ عملیات، وارد جزیره‌ «مجنون» شوند.

وی ادامه می‌دهد: ایشان هم ـ که اولین رزمنده‌ای بود که وارد جزیره «مجنون» می‌شد ـ تمام امکانات و وضعیت جزیره را بررسی کرده و پس از بازگشت از جزیره به سردار «زین‌الدین»، اطمینان داد که هیچ مشکلی برای انجام عملیات وجود ندارد.

صباغی بیان می‌کند: شب اولی که وارد جزیره شدیم، خط را شکسته و منطقه را آزاد کردیم، در این عملیات، مهدی شالباف، مسئول قسمت شمالی جزیره بود که برای حفظ جزیره پدافند کرده بود و ما نیز با سردار «حسن‌پور» در جزیره‌ مجنون بودیم.

وی می‌گوید: پس از عملیات، دشمن «پاتک» سنگینی را آغاز کرد؛ به طوری که توانست خط را شکسته و جمعی از رزمندگان را اسیر کند، از طرفی هم تانک‌هایش در حال پیشروی به سمت خطوط «پدافندی» ما بودند.

صباغی می‌افزاید: موضوع را با سردار «زین‌الدین» در میان گذاشتم، او در پاسخم گفت: «با توجه به این که «مهدی شالباف» چند شب است که به خاطر عملیات نخوابیده و از طرفی به لحاظ مجروحیت شدید دستش در عملیات قبلی به زحمت افتاده است، من خجالت می‌کشم که با ایشان تماس بگیرم و بگویم عقب‌نشینی کند؛ تو به او بگو.»

این رزمنده دفاع مقدس اظهار می‌کند: من هم بلافاصله با «مهدی» تماس گرفتم و پیغام سردار را به او رساندم و خواستم که با باقی نیروهای به جا مانده‌اش برگردد؛ اما «مهدی»، بلافاصله گفت: «خط، نه مال توست و نه مال «زین‌الدین»!… من هم بخاطر خدا و حفظ انقلاب اسلامی، تا هر کجا که امکانش باشد پیش خواهم رفت!»...

 
شهید علی میوه‌چین، دیگر رزمنده قزوینی که متولد 15خرداد سال 1341 است، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جهاد سازندگی، داوطلبانه و بدون دریافت حقوق در سال 1358 از سوی این نهاد انقلابی جهت کمک رسانی به مردم محروم روستاها به مدت 6ماه در دورترین روستاهای منطقه الموت قزوین به کمک رسانی و فعالیت می‌پردازد.

او در بهار سال 1359 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمده و در غروب 18 بهمن ماه سال 1361 و در آستانه عملیات والفجر مقدماتی که به منظور تکمیل شناسایی‌ها و توجیه فرماندهان و مسئولین نظامی تیپ الهادی (ع) اعزام می‌شود، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به مقام شهادت نائل می‌شود.


شهید مسعود پرویز شهید زنده جنگ

شهید مسعود پرویز یکی از شهدای ماندگاری است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برهه‌ها و در مسئولیت‌های مختلف در برابر دشمنان این کشور ایستاد.

شهید مسعود پرویز در هشتم دی ماه ۱۳۳۱ در قزوین متولد شد و از آنجا که به درس و کتاب علاقه زیادی داشت پس از اخذ دیپلم کتابفروشی در شهر قزوین راه‌اندازی کرد.

با جدی شدن مبارزات مردم بر علیه رژیم شاهنشاهی، کتاب فروشی این شهید به محلی برای تکثیر و توزیع اعلامیه‌ها و عکس‌های امام خمینی (ره) می‌شود و او بدون ترس و به واسطه علاقه‌ای که به معارف اسلامی و امام داشت به مبارزات خود ادامه داد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دستور امام خمینی (ره) برای تشکیل سپاه پاسداران، شهید پرویز را باید یکی از بنیانگذاران سپاه در استان قزوین دانست، وی پس از مدتی خود نیز مسئول عملیات سپاه پاسداران در قزوین بود.

پیش از آغاز جنگ و با تجاوزهای پراکنده گروهک‌های مختلف در کردستان همراه تعدادی از نیروهای قزوینی راهی قصر شیرین شد و فرماندهی جمعی از نیروهای قزوینی را نیز در مرز برعهده داشت.

اما با آغاز تجاوز رژیم بعثی او باز راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد تا اینکه در دی ماه ۱۳۵۹ و در حالی که در میمک مسئولیت یک دسته از نیروهای قزوینی را بر عهده داشت اتفاقی عجیب برای او افتاد.

فرج الله فصیحی رامندی از همرزمان و نیروهای شهید پرویز در مورد این شهید بزرگوار اظهار می‌کند: در درگیری که در این منطقه داشتیم مورد حمله شدید توپخانه رژیم بعثی قرار گرفتیم و با توجه به شهادت حدود ۱۱ نفر از نیروها دستور به عقب‌نشینی داده شد.

وی بیان می‌کند: پس از عقب‌نشینی متوجه شدیم که مسعود پرویز جزو نیروهای به عقب بازگشته نیست و پیش‌بینی شد که شهید شده است، پس از یک روز برای برگرداندن پیکر مطهر شهدای قزوینی به خط رفته و وقتی شهدا را به عقب آوردیم متوجه شدیم که شهید پرویز در بین شهدا نیز نیست و به نوعی مفقودالاثر بود.

این رزمنده دفاع مقدس اضافه می‌کند: در حالی که تصور همه بر این بود که مسعود به شهادت رسیده ۷۲ ساعت بعد اعلام شد که مسعود زخمی شده اما توانسته خود را به عقب برگرداند، نیروها مسعود را به واسطه اتفاقی که در میمک برای او افتاده بود شهید زنده می‌نامیدند و حقیقتاً او یک شهید زنده نیز بود.

شهید پرویز در طول حیات با برکت خود علاوه بر حضور در قصر شیرین برای حفاظت از مرزها در پیش از وقوع جنگ مسئولیت‌های مهم و متعددی همچون جانشین گردان و همچنین فرماندهی گردان در لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) را برعهده داشت.

این شهید بزرگوار سرانجام ایشان در بیست و هفتم تیر ماه سال ۱۳۶۱ و بیست و ششم ماه مبارک رمضان در عملیات رمضان بر اثر اصابت ترکش به قلب، شهید شد و به بزرگترین آرزویش محقق شد.



شهید مشاطان، طراح شفت‌های پل خیبر

سردار پاسدار شهید عبدالحسین مشاطان در نهم آذر ۱۳۲۵ در قزوین در یک خانواده مذهبی و کاسب بازار به دنیا آمد. ایشان پس از تحصیل متوسطه در بازار قزوین به شغل آهنگری مشغول شد و با شروع انقلاب اسلامی ایران به فعالیت بر علیه رژیم ستمشاهی پرداخت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران عضو سپاه ناحیه قزوین شد.

این شهید بزرگوار فردی بسیار فعال و شجاع و مدیر و مدبر بود، با شروع جنگی تحمیلی در جبهه‌های حق علیه باطل شرکت نموده و در عملیات بیت المقدس به عنوان فرمانده گردان و در عملیات‌های رمضان، محرم، والفجر یک، والفجر مقدماتی و خیبر شرکت کرد.

او در عملیات خیبر به عنوان مسئول مهندسی لشگر ۱۷ علی بن ابیطالب حضور داشت و از طراحان شفت‌های پل خیبر بود و خودش آن شفت‌ها را در کارگاهی در قزوین درست می‌کرد.

شهید مشاطان برای غلبه بر دشمنان اسلام از هیچ کوششی دریغ نمی کرد تا اینکه در مورخه 21 اسفند سال 1363 در جزایر مجنون به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پس از تشییع پیکر مطهرش در گلزار شهدای قزوین در کنار برادر شهیدش و سایر همرزمان پرواز ملکوتی را شروع کرد.
 
شهید علی شالی دیگر فرمانده قزوینی است که در بیستم شهریور ۱۳۴۲ در شهر قزوین به دنیا آمد و پس از اخذ دیپلم به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و 29 مرداد ۱۳۶۲، با سمت فرمانده واحد اطلاعات در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به کمر، شهید شد.


شهید حمید قزوینی نابغه ناشناخته

شهید حمید قزوینی یکی دیگر از فرماندهان دفاع مقدس است که به واسطه حضور تاثیرگذارش در اتاق جنگ و قرارگاه‌های لشگری، شهره‌ای ملی داشته و اما به واسطه رازداری اش حتی بسیاری از نزدیکانش آشنایی زیادی با سوابق ملی او نداشته‌اند.

وی که متولد 16 مرداد 1343 در شهر قزوین است در پنجم مرداد 1367، در اسلام‌آباد غرب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد.

حسن مگسبی همرزم شهید حمید قزوینی روایت می‌کند: «اواخر سال ۶۴ بود که حمید قزوینی توسط شهید داودآبادی به من معرفی شد. آن زمان من در اتاق جنگ بودم، داودآبادی گفت: ایشان از بچه‌های خوب، خوش‌فکر و فعال سپاه است و شما هر چه در چنته داری به ایشان یاد بده.

آن روز‌ها در اتاق جنگ کار‌های زیادی داشتیم از نقشه‌خوانی‌های مختلف تا ترسیم نقشه و کالک و حضور در مناطق جنگی برای بهره‌برداری اطلاعات لازم و استفاده از نقشه‌ها و ارائه آن به فرماندهان جنگ و حضور فیزیکی و عملی در عملیات‌ها، حمید به محض ورودش در جمع ما، آنقدر سریع و دقیق کار‌ها را یاد گرفت که بعد از دو و سه ماه، او بود که به من راه و روش کار‌ها را یاد می‌داد. او دیگر استاد و همه کاره شده بود.

البته در قرارگاه و نزد فرماندهان و کادر نظامی جنگ بیشتر مرا می‌شناختند و فکر می‌کردند که کار‌ها را من انجام می‌دهم، اما وقتی وارد جبهه‌ها شده و در عملیات شرکت می‌کردیم، رزمندگان حمید را بیشتر از من می‌شناختند چرا که او مرد عمل، فعالیت، طرح و برنامه بود».

 
شهیدی که با یک لیوان آب غسل شهادت داد

شهید محمدحسین اکبری‌رضایی فرد، متولد یکم تیر ۱۳۴۲ فرمانده نام آشنای گردان امام رضا(ع) که یازدهم اسفند ۱۳۶۵، در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید.

یکی از همرزمان شهید با بیان خاطره‌ای در مورد نحوه شهادت شهید اکبری رضایی می‌گوید: «در عملیات کربلای ۵ با شهید آذربایجانی با هم بودیم، چند روزی بود که عملیات کرده بودیم، مقر ۱۱ در تصرف عراقی‌ها بود، تقریبا ۱۰۰ یا ۲۰۰ متر به جلو رفتیم و مقر ۱۱ را تصرف کردیم، جاده‌ای که گرفتیم، به کانال ماهی متصل می‌شد.

عملیات خیلی شیرینی بود، فرمانده گردان ما، اکبررضایی بود. ما با شهید آذربایجانی فقط دو سنگر فاصله داشتیم، تقریبا ۳، ۴ روزی ازعملیات گذشته بود، ساعت سه نیمه شب بود، من و آقای حضرتی و آذربایجانی داخل سنگر بودیم که یک خودروی نیروهای عراقی در تاریکی آمد و چسبید به خاکریز ما و شروع به تیراندازی کردند.

ما یک نارنجک به داخل آن انداختیم و دو سرباز بعثی که داخلش بودند، کشته شدند، آنها ظاهراً هنوز نمی‌دانستند که ما شب قبل مقر ۱۱ از عراقی ها گرفته ایم و خیال می کردند که ما از نیروهای خودشان هستیم.

بعد از چند روز داخل همان مقر با اکبر رضایی که فرمانده ما بود و شهید آذربایجانی نشسته بودیم که اکبر رضایی یک لیوان آب برداشت و حدود دو کیلومتر جلوتر رفت و با همان یک لیوان آب غسل شهادت داد، وقتی برگشت کاملا نوربالا می‌زد، هر چی به او گفتم امشب را بمان و نرو، گفت: نه، باید بروم و خط را تحویل بدهم و خلاصه هم با آذربایجانی رفت که فردا صبح با خبر شدیم هر دو به شهادت رسیده‌اند.»

 
سردار فاتح خرمشهر

سردار شهید حسین حدادی از فاتحان خرمشهر و عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قزوین و فرمانده گردان امام محمدباقر در عملیات آزاد سازی خرمشهر بود که در بیست اردیبهشت سال 61 در چنین روزی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

حسین در سال 1339، در روستای رودبار الموت از توابع شهر قزوین به دنیا آمد و دوران نوجوانی خود را در روزهای پر التهاب انقلاب اسلامی سپری کرد و از آنجایی که از کودکی عاشق حق و حقیقت و مبارزه با زورمندان و ظالمان طاغوتی بود، از موج انقلاب عقب نماند.

بعد از پیروزی انقلاب تحصیل را رها کرد و به همراه چند تن از دوستان، کمیته و پایگاه الموت را تشکیل داد و با شجاعت و لیاقت در خور توجهی که از خود نشان داد، مسئولیت آموزش نیروها و اعضای سپاه را بر عهده گرفت و در سال 1358 از سپاه الموت به سپاه پاسداران قزوین انتقال یافت.

حسین همیشه در مأموریت‌ها پیشتاز بود و صبر و تحمل خاصی از خود نشان می‌داد با دوستان بسیار مهربان و خوش برخورد و در مقابل تخلف‌ها قاطعانه برخورد می‌کرد او یکبار به همراه 13 تن از یارانش پاکسازی مسیر قزوین لاهیجان را از لوث وجود ضدانقلاب برعهده گرفت و آن را با موفقیت به پایان رساند.

با آغاز غائله کردستان داوطلبانه به‌عنوان جانشین فرمانده عملیات به منطقه مهاباد اعزام شد و در سرکوب آشوب‌ها و تأمین امنیت منطقه سهم بسزایی داشت، به‌طوری که ضدانقلاب برای سر او جایزه تعیین نمود.

با آغاز جنگ تحمیلی حسین به جبهه‌های نبرد شتافت و فرماندهی گردان امام محمد باقر (ع) را برعهده گرفت و سرانجام در سن 22 سالگی روح بیقرارش قفس تن را شکست و در20 اردیبهشت ماه سال 1361 در عملیات بیت‌المقدس به سوی ملکوت پرواز کرد.



نماز شبی که فراموش نمی‌شد

متولد 23 مهر ۱۳۴۲، فرمانده گردان ۲۷ محمدرسول الله (ص) در 24 اسفند ۱۳۶۳، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد، پیکر وی مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۳، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

مادر این شهید بزرگوار در مورد خصوصیات فرزندش می‌گوید: «نفت کم بود، یک اتاق را بیشتر نمی‌توانستیم گرم کنیم، سیدعلی‌اکبر مرخصی که می‌آمد، نیمه شب بلند می‌شد می‌رفت توی اتاق سرد و نماز شب می‌خواند.

از صدای گریه‌اش بلند می‌شدم. می‌گفتم پسر مگر تو چه گناهی کرده‌ای که اینقدر گریه می‌کنی؟ می‌گفت ما باید بتوانیم جواب خدا را بدهیم. جواب بچه‌های شهدا را بدهیم، ما در رفاه باشیم و بچه‌های شهدا و دیگران ناراحت باشند».

 
دانشجوی ممتاز، فرمانده گردان امام محمد باقر(ع)

شهید سید ناصر سیاهپوش؛ فرمانده گردان امام محمد باقر (ع) لشکر27محمد رسول الله(ص) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 1337 در خانواده ای مذهبی در شهر قزوین به دنیا آمد و بعد از انقلاب به خاطر علاقه‌ای که به تحصیل داشت در سال 1358 در مجتمع آموزش عالی دهخدا (دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)) در رشته دبیری ریاضیات قبول شد.

با شروع جنگ تحمیلی در سال 1359 با وجود اینکه مشغول به تحصیل بود سنگر دفاع از اسلام را بر سنگر علم ترجیح داد چرا که اصالت را به این داده بود که دانش آموزانقلاب باشد و این انتخاب گواه بر این است که این شهید تا چه اندازه به انقلاب و ارزش‌های اسلامی آن اهمیت می‌داد.

مدتی بعد به عضویت سپاه درآمد و به فرماندهی سپاه آبیک منصوب شد و در سال 1360 به جبهه رفت و در عملیات فتح‌المبین شرکت کرد.

سید ناصر پس از آن تلاش و پیکار فراوان به سمت فرمانده گردان امام محمد باقر(ع) در لشکر27محمدرسول الله(ص) درآمد و در سال 1361 در عملیات بیت‌المقدس شرکت کرد تا به کمک همرزمان دیگر خرمشهر را از وجود دشمنان پاک کند، در نهایت در این عملیات پیکر پاکش مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت رسید.

تاریخ دفاع مقدس مملو از خاطرات رشادت‌ها، ایثارگری‌ها و جان‌فشانی‌ها فرماندهان غیوری است که در اوج جوانی با نبوغ و مهارت وصف‌ناشدنی خود توانستند جلوی تجاوزگری دشمن را بگیرند، بیش از 60 رزمنده غیورمرد از استان قزوین در طی دوران هشت سال دفاع مقدس به عنوان فرمانده در رده‌‌های مختلف جانفشانی‌کردند و نامشان برای همیشه تاریخ بر تارک این خاک شهیدپرور جاویدان شد.

انتهای خبر/2001
 
 

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان