به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر صبح قزوین؛ همه این جمله را بارها شنیدیم که «باید عاشق کارت باشی تا از آن لذت ببری و تمام سختیهایش را به جان بخری»؛ اما «عشق» در بعضی کارها طور دیگری معنا میشود و جلوه خاصتری به خود میگیرد.
معلمی از آن دست کارهایی است که اگر تُهی از عشق باشد بدون شک حاصل آن صرفا تعلیم و آموزش یکسری دروس از روی تکلیف خواهد بود و بُعد تربیت و انسانسازی که نیمی از آن باید در مدرسه اتفاق بیفتد، خالی خواهد ماند.
معلم قصه ما علیرغم اینکه در دنیای معلمی تازهنفس است اما توانسته با عشق و انرژی که برای کارش صرف میکند، به راحتی وارد دنیای دانشآموزان شود و در کنار سوادآموزی نیز درس زندگی را به آنها دیکته کند.
پوریا ترابی، سربازمعلم قزوینی است که از سال 1400 در مدارس مناطق کمبرخوردار شهرستان قزوین به عنوان معلم پایه ابتدایی خدمت میکند. او متولد سال 1375 و فارغالتحصیل مقطع کارشناسی رشته آموزش و پرورش ابتدایی از دانشگاه آزاد تاکستان است.
ترابی پیشاز اینکه وارد دنیای معلمی شود، یک عکاس بوده و از سال 95 به طور حرفهای دنیای اطرافش را به قاب تصویر کشیده است و در حال حاضر با همان دَم و دستگاه عکاسی وارد کلاس درس شده و دنیای بچهها را از دریچه دوربینش برای مخاطبین صفحه مجازی خود به نمایش میگذارد.
او که در حال حاضر در مدرسه ابتدایی شهر کوهین مشغول است در گفتگو با خبرنگار صبح قزوین؛ اظهار میکند: رابطه عاطفی من با بچهها تا حدی است که بعد از پایان یافتن سال تصیلی و روزهایی که از آنها دور میمانم حتی برای برقراری تماس و یک پیام با آنها لحظه شماری میکنم.
ترابی تجربه عکاسی را عامل مهمی در برقراری ارتباط با دانشآموزان میداند و میگوید: حضورم در مناطق محروم کشور از جمله سیستان و بلوچستان و ساخت مستندهای مردمی نقش مهمی در کسب مهارت برقراری ارتباط با بچهها و خانوادههایشان داشت چون معتقدم بچهها، راه ورود به دل مردم هستند.
این سرباز معلم بیان میکند: مادرم از معلمان پیشکسوت قزوین است که به این واسطه با تمام وجود شرایط کار معلمی را از همان دوران کودکی درک کردم چون بیشتر مواقع مادرم من را با خود به مدرسه میبرد که اتفاقا در مناطق حاشیهای شهر بود و با این فضا آشنایی دارم.
وی ادامه میدهد: از سال تحصیلی 1400 – 1401 وارد دنیای معلمی شدم و کارم را از روستای آقابابا شروع کردم؛ ابتدا فکر میکردم الان که وارد کلاس شوم بچهها من را خواهند پرستید! اما حدسم اشتباه از آب درآمد و تازه فهمیدم واقعیت کار معلمی چقدر پیچیدگیهای خاص خودش را دارد.
ترابی از روز اول معلمی خود در مدرسه ابتدایی روستای آقابابا میگوید: همکار دیگرم که معلم یک کلاس دیگر بود یک هفته جلوتر از من در این مدرسه مستقر شده و تا توانسته بود بچههای آرام و درسخوان را برای کلاس خود انتخاب کرده و من مانده بودم یک کلاس ابتدایی 23 نفره با بچههای بازیگوش؛ به طوری که در روز اول با گریه شدید دانشآموزان کلاس اولی و شیطنتهای آنها مواجه شدم و مانده بودم با این وضعیت چه کنم!و همان روز اول فهمیدم کار معلمی آن هم آموزش به کلاس اولیها چیز دیگری است.
وی ادامه میدهد: برای سال تحصیلی 1401-1402 به مدرسه ابتدایی شهر کوهین منتقل شدم که اتفاق عجیبی برایم رخ داد چون چند هفته از استقرارم در این مدرسه نگذشته بود که یک روز وقتی به مدرسه آمدم، دیدم معلم دیگری را به جای من جایگزین کردهاند در حالی که از هیچ چیز مطلع نبودم.
این معلم جوان میگوید: قرار شد من را به منطقه دیگری انتقال دهند اما عملکردم طی همین چند هفته طوری بود که والدین دانشآموزان با گل و شیرینی به ناحیه یک مراجعه کرده و خواستار ادامه کارم در این منطقه شده بودند و گفته بودند که اگر آقای ترابی نباشد ما فرزندانمان را از این مدرسه خارج میکنیم.
ترابی بیان میکند: بلاخره مطالبه والدین و دانشآموزان به نتیجه رسید و من در منطقه کوهین به کارم ادامه دادم.
وی درباره کارهای جهادی که در مدرسه انجام میدهد، عنوان میکند: از سال 97 نسبت به حوزه آموزش و پرورش دغدغهمند بودم و دو کار مستند با معلمان در مناطق محروم مرز چالدران و خوزستان انجام دادم؛ وقتی که خودم معلم مناطق محروم شدم تلنگری زدم که « این گوی و این میدان، حالا باید خودت برای رفع مشکلات این بچهها همت کنی».
این سرباز معلم ابراز میکند: برای کارهای جهادی به این نتیجه رسیدم که نیاز به پول دارم و نمیشود با جیب خالی کاری کرد؛ از این رو شروع کردم به جذب خیرین. چون میانگین هزینهای که سالیانه آموزشوپرورش برای هر دانشآموز در نظر میگیرد مبلغ هشت هزار تومان است در حدی که حتی برای هزینه جاری کلاس مثل ماژیک و تخته پاککن با کمبود مالی مدرسه مواجه هستیم.
ترابی میافزاید: اولین کار جهادی که کردیم این بود که برای جوایز بچهها هزینههایی را جمع آوری میکردیم و برای آنها لوازمالتحریر میخریدیم یا اینکه با تعدادی از ناشران رایزنی کردیم تا کتابهای غیردرسی و کتابهای داستان برای بچهها تهیه کنیم چون متاسفانه به دلیل فقر مالی و فرهنگی، بچهها به طور کلی با کتاب و داستان آشنایی نداشتند.
وی بیان میکند: از هر ظرفیتی در فضای مجازی برای جذب خیر استفاده میکنم به طوری که حتی برخی از خیرین از خارج کشور به ما کمک میکنند.
این معلم درباره فعالیتهای چندرسانهای خود در فضای کلاس میگوید: حتی یک مورد هم بازخورد منفی در این باره نداشتم به طوری که در ابتدای سال تحصیلی از والدیم اجازه گرفتم که در کلاس فیلم و عکس بگیرم و در صفحه شخصی خود استفاده کنم که همه رضایت داشتند و حتی استقبال خوبی هم کردند.
وی اضافه میکند: با توجه به تجاربی که کسب کردم، توانستم کارهای جدیدی را رقم بزنم به طوری که با هماهنگی حوزه هنری، سینمای رایگان برای بچهها ترتیب دادیم و همچنین زنگ انیمیشن را در کلاس گنجاندیم و بچهها با دنیای جدیدی آشنا شدند؛ همچنین از کارهای قشنگ دیگری که با کمکهای خیرین صورت گرفت این بود که دانشآموزی که تاکنون به مشهد نرفته بود را همراه خانواده به مشهد اعزام کردیم.
ترابی میگوید: خوشبختانه مدیران مدرسه تعامل خوبی دارند و همین امر سبب شده بتوانیم کارهای جهادی را به راحتی انجام دهیم.
این سرباز معلم ابراز میکند: سال اول که وارد فضای معلمی شدم به دلیل سختیهایی که داشت تا اسفندماه پشیمان بودم اما بعد از عید که دانشآموزانم توانستند بخوانند و بنویسند انگار تمام خستگیها را فراموش کردم.
وی با بیان اینکه معلمی یعنی صدها یا هزاران ترفند و تکنیک میگوید: یکی از قشنگترین روزهای عمرم وقتی بود که برای اولین بار دانشآموزانم توانستند اسمم را بنویسند؛ به قدری خوشحال بودم که در تمام مدرسه شکلات پخش کردم.
ترابی با اشاره به یکی از شیرینترین خاطراتش یادآور میشود: یکی از دانشآموزانم در روز معلم یک اسکناس 10 هزار تومانی که از ابتدای ساعت کلاس لوله شده در دستش مشت کرده بود، در پایان کلاس اطرافش را پایید طوری که کسی متوجه نشود روی میزم گذاشت و با همان لحن خاصی که داشت گفت «آقا این برای تو ...» در حالی که انتظار چنین کاری را از او نداشتم اما اینکه او تمام داشته خود را به من داده بود بسیار برایم ارزشمند و شیرین بود.
این سرباز معلم ابراز میکند: استعدادهای زیادی در بین این دانش آموزان وجود دارد اما به دلیل محرومیت منطقه در زمینه امکانات و هزینههای زیادی که باید متحمل شوند؛ شرایط پرورش این استعدادها را ندارند؛ برای مثال در حال حاضر 119 دانشآموز در مدرسه شهر کوهین تحصیل میکنند که از معلم ورزش محروم هستند و همین طور در سایر شاخهها هم این کمبودها وجود دارد و این در حالی است که تمام این کارها را صرفا از یک معلم میخواهند انجام دهد.
وی در پایان میگوید: حتی یک ریال هم از بلاگری و صفحه مجازیام پول درنمیاورم بلکه همه هزینههای جمعآوری شده را برای کمک به دانشآموزان و کارهای جهادی در مدرسه هزینه میکنم.
انتهای پیام/1300
دیدگاه ها