به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت
صبح قزوین؛ تاریخ پرفراز و نشیب دفاع مقدس روزهای ماندگاری را در تقویم ثبت کرده که عملیاتهای مختلف همچون بیتالمقدس نمونه این روزهای ماندگار است.
عملیات بیتالمقدس 4 عملیات نظامی نیمه گسترده نیروهای مسلح ایران در خلال جنگ ایران و عراق بود که توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علیه نیروهای ارتش عراق در منطقه شاخشمیران و حلبچه، عراق انجام شد؛ این علمیات در تاریخ پنجم فروردین ماه سال 67 آغاز شد و چهار روز بعد با پیروزی نیروهای ایرانی به پایان رسید.
روایت رزمنده قزوینی، موسی عباسپور که در سال 61 به عنوان فرمانده گروهان گردان امام محمدباقر (ع) در این عملیات حضور داشت یاد رشادتهای دلیرمردان را زنده میکند.
سختی راه 25 کیلومتری با قدرت ایمان شیرین میشود!
وی در گفتگو با خبرنگار ایثار و شهادت
صبح قزوین؛ از حضور رزمنده رحیم عابدینی، شهید حفظالله عابدینی، شهید حداد و شهید علی واعظیفرد از رزمندگان قزوینی در عملیات بیتالمقدس میگوید و اظهار میکند: این رزمندگان و شهدا برای دفاع از آرمانهای اسلام در جبهه حق علیه باطل حضور داشته و جان نثاری میکردند.
وی با اشاره به موانع پیشروی رزمندگان در عملیات بیتالمقدس میگوید: این عملیات در چهار مرحله انجام شد و لازم بود خود را به مسیر کارون تا جاده اهواز- خرمشهر بدون جلب توجه دشمن برسانیم؛ بعد از آن تقریبا باید یک مسیر 25 کیلومتری با موانع مختلف از جمله آبگرفتگی، سیم خاردار، مین، گشتها و پایگاههای عراقی را طی کرده و پشت سر عراقیها حاضر میشدیم؛ در ابتدای شب حرکت کرده و حوالی صبح به آنجا رسیدیم، چهار نگهبان عراقی مستقر بودند که هر چهار نفر آنها توسط گردان ما اسیر شدند.
عباسپور اذعان میکند: در حین عملیات، گروه خنثیسازی مینها به خنثی کردن آن اقدام کرده و به محض پاکسازی منطقه به عراقیها حمله میکردیم، یکی از مینهایی که در وسط بود منفجر و این امر باعث بیدار شدن عراقیها و استقرار آنها در سنگرهایشان شد، آن لحظه جانپناهی نداشتیم و برای همین مورد هجمه انواع سلاحهای عراقیها قرار گرفتیم و تعدادی از نیروهای گردان از جمله شهید افشار و شهید علی واعظیفر آسمانی شدند.
وقتی خاکریز عراقی در برابر نیروهای اسلام تسلیم میشود
این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه میدهد: وقتی شرایط بحرانی شد تصمیم گرفتم با یکی از فرماندهان تیم شیراز که همراه ما بود مشورت بگیرم و با نظر وی مقرر شد از میدان مین عبور و آتشی در آنجا ایجاد کنیم؛ گروهان خود را سازماندهی کرده و قرار شد یک دسته برای پاکسازی میدان 100 متر به جلو پیش رفته و تیراندازی کنند و گروه بعدی همین روال را ادامه دهند؛ نیروها به محض ورود به میدان مین ندای اللهاکبر سردادند، دو گردانی که در سراسر خط و پشت میدان مین به حالت درازکِش در حالت آمادهباش بودند به خیال اینکه این یک دستور سراسری است بلافاصله وارد میدان شده و مجموع گردان فریاد اللهاکبر سرداده و خاکریز عراقیها به دست نیروهای اسلام افتاد، در این جریان تمام عراقیهای مستقر در پشت خاکریز یا کشته، یا مجروح و یا توسط نیروهای ایرانی اسیر شدند.
وی یادآور میشود: وقتی از میدان مین عبور میکردیم 40 الی 50 متری تا رسیدن به خاکریز باقی مانده بود، ناگهان نوجوانی را دیدم که در اثر اصابت گلوله به زمین افتاده و به محض دیدن بنده با ناراحتی فریاد میزند «امدادگران کجا هستند؟ امدادگران کجا هستند؟»؛ در این لحظه تحت تأثیر احساسات قرار گرفتم و وی را در آغوش گرفته و برای بررسی زخم، سرش را بر روی زانو گذاشتم که در همین حین تیر عراقیها به انگشت شصت نوجوان اصابت کرد و قطع شد؛ وقتی این صحنه را دیدم به خود آمده و بدن نوجوان را برروی زمین گذاشته و به مسیرم به سمت خاکریز ادامه دادم.
عباسپور به نامگذاری عملیات بیتالمقدس اشاره میکند و تصریح میکند: این عملیات به نام علیبن ابی طالب (ع) نامگذاری شده بود؛ نیروهای ایرانی توانستند با قدرت هرچه بیشتر تمام موانع موجود در جاده اهواز –خرمشهر از جمله ادعای صدام برای سپردن کلید بصره به جنگندگان عراقی در صورت فتح خرمشهر را برداشته و با اقتدار به علیبنابی طالب (ع) خرمشهر را فتح کنند.
این رزمنده دوران دفاع مقدس ابراز میکند: دهها هزار تیپ در عملیات بیتالقدس حضور داشته و توانستند مسافت 4 هزار و 500 متری را از دست نیروهای بعثی آزادسازی کنند.
وی میگوید: در مرحله سوم عملیات بیتالمقدس بنده مجروح شده و به بیمارستان رازی اهواز و از آنجا به نجمیه منتقل شدم که البته متوجه این امر نشده بودم، بعد از مدتی که از بنده را از اتاق عمل بیرون آوردند و در حین هوشیاری خبر شیرین فتح خرمشهر را شنیده و شادی و شور مردم را دیدم که به بیمارستان آمده و استقبال قابل توجهی از مجروحان جنگ میکنند.
شهیدی که خوابش تعبیر شد
عباسپور در بیان خاطرهای ماندگار از شهید علی واعظیفر چنین میگوید: این شهید یک رزمنده 12 ساله در جبهه بود که برای حضور در عملیات بیتالمقدس مراحل مختلف سختی را طی و حصارهای متفاوتی را شکست؛ اولین مانع حضور این شهید در جبهه، مخالفت خانوادهاش بود؛ ایشان خواب میبینند شمعی در دست داشته و راهی جبهه است، خواب را برای مادر و پدرش بازگو کرده و همین زمینهای برای رضایت والدین برای حضورش در جبهه میشود.
رزمنده دوران دفاع مقدس بیان میکند: دومین مانع حضور شهید واعظیفر برای اعزام به جبهه، شرایط خاص سپاه بوده که به دلیل کم سن بودن شرایط حضور در آن را نداشته و با دستکاری شناسنامه این مانع را از پیش رو برداشته و وارد آموزش نظامی میشوند؛ در این آموزش، نیروها وی را تأیید نکرده و عنوان میکنند آموزش برای عملیات فتح خرمشهر است و سختی آن باعث میشود رزمندگان عرصه را خالی کنند اما گویا گوش شهید به این صحبتها شنوا نبوده و مانع را برداشته و دورههای آموزشی را به خوبی میگذراند.
وی ابراز میکند: سومین مانع حضور شهید واعظیفر در جبهه مربوط به تصمیمات مسئولان تهران و پادگان امام حسین (ع) و ممانعت آنها بوده اما ایشان با ترفندهایی وارد گردان میشود.
عباسپور در پایان یادآور میشود: شهید واعظیفر در مرحله آخر در خط مقدم با وجودی که بارها از گردان بیرون رانده میشود وارد آن شده و با تعریف خوابش فرماندهان را برای حضور در عملیات بیتالمقدس متقاعد کرده و شبانه با تجهیزات و طی کردن مسیر پنج کیلومتری پر از موانع خود را به خط مقدم جبهه رسانده و آسمانی میشود.
انتهای پیام/4006
دیدگاه ها