۱۱/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۰۱ شنبه

صبح قزوین چند قدم مانده تا بهار
کد خبر: ۳۶۲۳۰۲ تاریخ انتشار: ۱۴۰۱/۱۲/۲۸ ساعت: ۱۲:۱۰ ↗ لینک کوتاه

صبح قزوین گزارش می‌دهد؛

چند قدم مانده تا بهار/ بازار قزوین و شور و حال خریدهای شب عید

بازار سنتی قزوین هم این روزها همانند دیگر بازارهای سطح کشور میزبان استقبال از بهار است و مردم با شور و هیجان خاصی برای تولد طبیعت و آغاز بهاری دیگر از زندگی آماده می‌شوند.

چند قدم مانده تا بهار
به گزارش خبرنگار اجتماعی صبح قزوین؛ می‌گویند بازار قلب هر شهری است، آنجاست که زندگی جریان دارد و هم محلی برای کسب روزی و هم تامین نیازهای افراد برای تداوم حیات است و این دو عامل سبب تلاقی روابط آدم‌ها با هر فرهنگ و قومیتی می‌شود و در واقع در کنار این دادوستدهاست که تبادلات اجتماعی و فرهنگی هم صورت می‌گیرد.

بازار در فرهنگ ایرانی علاوه‌بر کارکردهای اقتصادی که دارد، دارای مفاهیم مقدسی است به طوری که کسبه و بازاریان از گذشته‌های دور بر آداب خاصی پایبند بودند که نسل به نسل تداوم داشته و امروز هم جریان دارد.

بخشی از این آداب نشات گرفته از فرهنگ دینی و اسلامی است؛ به طوری که آغاز کسب و کار با نام و یاد خدا، رعایت جانب انصاف در بده بستان‌ها، دستگیری از نیازمندان، حضور در مناسبات اجتماعی و سیاسی و بسیاری از آداب که از پیشینیان به جا مانده و چه خوب است که کسبه امروز هم بر این چارچوب‌ها پایبند باشند.

بازارها در برخی ایام سال حال و هوای دیگری به خود می‌گیرند و این قلب تپنده شهر بیشتر از هر زمان دیگری در تب و تاب می‌افتد که ایام شب عید از جمله این روزهاست.

بازار سنتی قزوین هم این روزها همانند دیگر بازارهای سطح کشور میزبان استقبال از بهار است و مردم با شور و هیجان خاصی برای تولد طبیعت و آغاز بهاری دیگر از زندگی آماده می‌شوند.


در روزهای واپسین سال و در چند قدمی نوروز 1402 سری به بازار قزوین می‌زنم؛ مسیرم را از خیابان فرعی شیشه‌گرها واقع در خیابان بوعلی غربی انتخاب می‌کنم؛ از ابتدای خیابان شاهد ترافیک خودروها و تردد عابران هستم.

خیابان شیشه‌گرها از مسیرهای فرعی منتهی به بازار است که امامزاده حلیمه خاتون (س) هم در این خیابان واقع شده و می‌توان گفت تا حدودی بافت سنتی خود را با خانه‌های حیاط‌دار و نمای آجری و گل‌های رونده روی دیوار بنا و درختان انار و خرمالو که در هر فصل از وسط حیاط به بیرون سرک می‌کشند، حفظ کرده است.

وجود امامزاده و دو مسجد در این خیابان و همچنین دسترسی به بازار سنتی سبب شده علاوه‌بر ساکنین، عابرین هم این مسیر را برای انجام امور روزمرره زندگی انتخاب کنند.

با عرض ارادت کوتاه به آستان امامزاده حلیمه خاتون(س) به مسیرم ادامه می‌دهم؛ یک شیرینی فروشی سنتی با باقلوای اصیل قزوین در ویترین‌هایش جلب توجه می‌کند؛ نزدیک می‌روم و قیمت باقلوای لوزی و باقلوای پیچ را می‌پرسم، گران است اما گویا نمی‌شود از طعم بهشتی این شیرینی سنتی قزوین گذشت و مشتری‌ها با دقت و ظرافت تمام سخت مشغول انتخاب گل سرسبد پذیرایی از میهمان‌های نوروزی هستند.

عطر و بوی شیرینی سنتی قزوین را پشت سر می‌گذارم و مسیرم را به سوی بازار پیش می‌گیرم؛ انتهای خیابان شیشه‌گرها بیشتر ساختمان‌ها توسط بازاریان به انبار کالا تبدیل شده است و جنب و جوش خاصی در این حوالی پیداست، از پارچه و لوازم خانگی تا انواع کالای مصرفی را می‌توان دید که توسط کارگران و چرخ‌دستی‌ها جابجا شده و برای فروش به حجره‌های واقع در بازار منتقل می‌شود.


هر چه نزدیک‌تر می‌شوم صدای بهار بیشتر به گوش می‌رسد؛ دو جوان با نواختن ساز و دهل فضای شادی را فراهم ساخته‌اند.

عده‌ای دست پر از خریدهای نوروزی مسیر برگشت را در پیش گرفته و عده‌ای هم تازه برای انجام خرید به سمت بازار عزیمت کرده‌اند.

علاوه‌بر شلوغی مغازه‌ها، هر دو طرف پیاده‌روها هم مملو از دستفروشانی است که به اصطلاح از شیر مرغ تا جان آدمی‌زاد را برای فروش بساط کرده‌اند و برای جذب مشتری بازارگرمی می‌کنند و یک نوای مشترک سر می‌دهند؛ « بیا این ور بازار...»

پدربزرگی همراه نوه‌هایش برای خرید آمده است و همان‌طور که می‌خندد با دستفروشان هم‌نوا می‌شود و می‌گوید؛« بیا این ور بازار...» نوه‌ها که ظرف ماهی گلی و خریدها را محکم گرفته‌اند تا در شلوغی بازار از دستشان نیفتد، همراه پدربزرگ می‌زنند زیر خنده.

در این میان بساط فروش اقلام سفره هفت‌سین، ماهی گلی و سبزه عید رنگ و لعاب دیگری دارد و ظرف‌های هفت‌سین در رنگ‌ها و طرح‌های مختلف عرضه می‌شود و حاجی‌فیروزهای سیاه و قرمز در ابعاد مختلف، شادی این سفره را تکمیل می‌کنند. عطر اودهایی که برای جلب توجه مشتریان روشن شده فضا را پر کرده و هر بیننده‌ای را به دوران کودکی و سفره‌های قدیم عید نوروز می‌برد.


برخی از دستفروشان در ساعات پایانی روز بساط خود را حراج کرده و باقیمانده اجناس را به قیمت خرید به فروش می‌رسانند و برای همین بازارشان داغ است.

آن طرف‌تر بساط سمنو مشتریان خودش را دارد و خیابان عبیدزاکان که سمنوهای معروف قزوین را عرضه می‌کند مقصد مشتریان این خوراکی لذیذ است که قزوینی‌ها پیشینه طولانی در پخت آن دارند و مراسم سمنوپزان در روزهای پایانی سال با اعتقادات و آداب ویژه‌ای برگزار می‌شود.

خرید عیدی برای نوعروسان هم از آدابی است که از طرف خانواده داماد انجام می‌شود و در بازار قزوین زوج‌های جوانی را می‌بینیم که مشغول خرید هستند و سعی می‌کنند با سلیقه تمام همه لوازم را انتخاب کنند.

سیل جمعیت در راسته میوه‌فروشان در حرکت است و راسته مرغ و ماهی و گوشت هم دست کمی از آن ندارد؛ خلاصه اینکه هر کسی در شب عید مسیرش به بازار قزوین بخورد بدون شک دست خالی برنمی‌گردد چون همه اقلام بدون کمبود فراهم است و عرضه می‌شود.

کودکانی را می‌بینم که با ذوق و شوق تمام و در روزهایی که از درس و مدرسه فارغ شده‌اند در کنار بساط پدر یا برادر کمک حال آن‌ها هستند؛ در دنیای کودکانه خود شیطنت می‌کنند و دوست دارند نقش یک فروشنده ماهر را بازی کنند.


مشتری‌ها هم در این میان چانه‌زنی‌های خود را دارند و وقتی فروشنده را متقاعد به تخفیف ناچیزی می‌کنند، پیروزمندانه جنس خریداری‌ شده را در میان خریدهای دیگر جای می‌دهند و در انتها هم دو جمله بین فروشنده و مشتری ردو بدل می‌شود؛ « خدا بهت برکت بده ... خدا روزیت رو زیاد کنه» راضی از معامله‌ای که داشتند از هم خداحافظی می‌کنند.

در روزها و شب‌های منتهی به عید نوروز دیگر پیاده‌روها ظرفیت همه جمعیت را ندارند و مردم در خیابان‌ها تردد می‌کنند.

خیابان امام خمینی(ره) را به مقصد پیاده‌راه سبزه‌میدان ترک می‌کنم، این قسمت هم دست کمی از بازار ندارد و دریایی از مردم و بازارگرمی دستفروشان موج می‌زند.


سه گلدان‌ سمبل در بساط پسرک دستفروش باقی مانده است، یکی را انتخاب می‌کنم و می‌شود تنها خریدم در این پیاده‌روی کوتاه؛ عطرش نوید بهار را می‌دهد، در مسیر برگشت به خانه زیر لب زمزمه می‌کنم؛

«آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد»
مولانا

انتهای پیام/ 1300
 
 

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان