به گزارش خبرنگار فرهنگوهنر
صبح قزوین؛ اسمش با سور و سات همراه است، روزی که قرار است موجبات شادی و دلخوشی را برای همه به ارمغان بیاورد؛ «چهارشنبه سوری» را میگویم، آخرین شب چهارشنبه سال، همان روز که در تاریخ ایران باستان به عنوان روزی برای جشن و شادی و بر پایه همدلی و خوشحالی دست جمعی بوده است.
تاریخچه این جشن به سالیان دور باز میگردد و سنت اصلی این جشن بر پایه درست کردن آتش و خواندن شعری با محتوی "سرخی تو از من ، زردی من از تو" میباشد.
این شعر در واقع دعایی بود که ایرانیان باستان برای آتش میخواندند و از آن در خواست میکردند که کسالت و بیماری را از آنها دور نماید تا در سال جدید سلامت و سرزنده باشند و اولین جشن را برای سال جدید برگزار کنند.

مردم ایران عقیده داشتند که افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار، فضای خانه را از موجودات زیانکار میپالاید و دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور و پاک میسازد و برای این که آتش آلوده نشود خاکستر آن را در سر چهارراه یا در آب روان میریختند تا باد یا آب آن را با خود ببرد.
نحسی خاکستر چهارشنبه سوری از آن جهت بود که مردم هنگام پریدن از روی آن، زردی و ییماری خود را به آتش داده و در عوض سرخی و شادابی آتش را به خود منتقل میکردند، در هر خانه زنی خاکستر را در خاک انداز جمع کرده و آن را از خانه بیرون میبرد و در هنگام بازگشت به خانه، درب خانه را میکوفت و به ساکنان خانه میگفت که از عروسی میآید و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است، و اینگونه انرژی مثبت و شادی را به دیگر اعضای خانواده انتقال میداده است.
چهارشنبه سوری یکی از زیباترین جشنها و آیین ایرانیان از دیرباز تاکنون بوده است، این جشن دارای رسوم متنوع و زیبایی بوده، این آداب و رسوم در هر شهر و منطقهای به فراخور اقلیم و فرهنگ مردمان آن شهر متغیر بوده است.
البته این جشن نه تنها برای مسلمانان، بلکه برای سایر ادیان هم به نوعی مقدس بوده است؛ بسیاری از مردم معتقدند که در این شب نور الهی در کوه طور بر حضرت موسی ظاهر میشود و یا این که در این شب آتش نمرود برای حضرت ابراهیم(ع) تبدیل به گلستان میشود، عده ای بر این باورند در این شب آهن در دست حضرت داوود نرم شده و یا به قولی با خوردن سم اسب طهمورث به سنگ و جهیدن آذرخش از آن، آتش کشف میشود و یا مختار ثقفی در این شب به قتلگاه حضرت امام حسین(ع) رفته و در نهایت هر آنچه که به ذهن مردم میرسید و جنبه تقدس داشته، به این شب اسطورهای نسبت داده شده است.
در کل با جمع این وقایع، شب چهارشنبه آخر سال برای ایرانیان شب شادی شناخته شده و سنن و عقاید و خرافاتی در نظر گرفته شده بود که به تدریج کم رنگ شد و امروزه هیچ اثری از آنها باقی نمانده است.

متاسفانه در سالهای اخیر آداب و رسوم اصیل چهارشنبه سوری جای خود را به ترقه بازی و استفاده از مواد محترقه و منفجره خطرناک داده است و درست برخلاف گذشته که از این آیین، عافیت و سلامت طلب میکردند، امروز با مواد آتشزا تندرستی و سلامتی با یک غفلت نه تنها در سال جدید گاه تا آخر عمر از دست میرود.
پیش از آنکه اصفهان به عنوان مرکز حکومت صفویه مورد توجه قرار گیرد قزوین پایتخت ایران بوده است و به همین دلیل بسیاری از جشنها و اعیاد در این شهر به مراتب باشکوهتر و مجللتر در آن برگزار میشد.
یکی از مراسماتی که سالانه به عنوان جشن ملی و محلی در شهر قزوین و دیگر شهرهای استان چون الموت، تاکستان و بوئینزهرا به مدد مرکزیت حکومت صفوی پرشور برگزار میشد، جشن چهارشنبه سوری بود، جشنی که به زبان قزوینی به «کله چهارشنبه» معروف بوده است.
رسم مردم قزوین در «کله چهارشنبه»
در جشن کله چهارشنبه برنامهها و بازیهای بسیار متنوعی در شهر قزوین انجام میشد که از جمله آن میتوان به قاشقزنی، بختگشایی، فالگوشنشینی، کوزه شکستن و فال گرفتن اشاره کرد.
احترام سادات حسینی بانوی هشتادساله قزوینی در گفتگو با خبرنگار
صبح قزوین درخصوص آداب و رسوم فراموش شده در شب چهارشنبه سوری بیان کرد: در گذشته مردم قزوین هنگام غروب خورشید، سه بوته خار را در حیاط خانه یا در کوچه آتش میزدند و از روی آن با گفتن جمله «زردی من از تو، سرخی تو از من» میپریدند.
وی ادامه داد: عموما در این روز همه در خانه بزرگترهای فامیل جمع شده و بعد از زدودن گردوغبار و آب و جارو تا قبل از غروب آفتاب، با برافروختن آتش سعی میکردند ناپاکی و آلودگی در آتش سوزانده و در عوض سلامتی و شادی را به خانه به ارمغان بیاورند.
حسینی خاطرنشان کرد: کوزه شکستن یکی دیگر از رسوم چهارشنبه سوری بود، بانوان خانه کوزههای قدیمی خود را پس از یکسال رسوب و جرم گرفته بودن میشکستند و در عوض کوزه نو را جایگزین میکردند.
انجام بازیهای محلی در شب کله چهارشنبه
اصغر مرادی، شهروند 42 ساله قزوینی در گفتگو با خبرنگار
صبح قزوین اظهار کرد: چهارشنبه سوری در زمان کودکی ما طعم و رنگ دیگری داشت، ما هرسال نزدیکیهای شب عید به روستای ابا اجدادی خود میرفتیم و عموما شب چهارشنبه سوری تا چند روز اول عید را در بین اقوام پدری میگذرانیدم.
وی ادامه داد: روز چهارشنبه سوری در روستا مردم به سمت کوهها و دشتهای اطراف میرفتند و در کنار آتش شادمانی میکردند، برخی مادران هم در این هنگام چند تار از موی فرزندان خود را با قیچی میچیدند و برای رفع بلا به باد میسپردند، موقع بازگشت نیز هر فردی ۷ سنگریزه را برمیداشت و به پشت سر خود میانداخت.
این شهروند قزوینی یادآور شد: خریدن آینه و شمعدان، پخش شیرینی و شکلات، انجام ورزش و بازیهای محلی جزو برنامههای آن روز بود.

بیرون کردن جوانان دمبخت از خانه
امیرعلی صابونی جوان قزوینی به خبرنگار
صبح قزوین اظهار کرد: از مادر و پدرم شنیدم قزوینیها در شب چهارشنبهسوری رسوم ویژهای داشتند، مثل بیرون کردن جوانان مجرد و خصوصا دختران دم بخت از خانه؛ به گونهای که قبل از اذان مغرب، بزرگ خانواده با جارو و خاکانداز جوانان را از خانه بیرون میکرده و آنها باید تا پایان اذان بیرون خانه میماندند و پس از پایان اذان به خانه برمیگشتند، این حرکت با این نیت انجام میشده که در سال جدید، بخت این جوانان باز شود و به خانه بخت بروند.
وی افزود: الان چندسال است که شب چهارشنبه سوری تنها با برافروختن آتش و صدای ناهنجار ترقه و بمبهای دستساز شناخته میشود، اما در زمان بچگی من حدود 20 سال پیش هنوز کمی از آداب و سنت قدیمی اجرا میشد، مادرم هرکاری داشت از جارو و شستشو تا قبل از غروب آفتاب انجام میداد، معتقد بود اگه در این شب جارو کنیم در خانه جانور میافتد.
این شهروند قزوینی خاطرنشان کرد: یادم میآید همه اهل محل در کوچه جمع میشدیم و بعد از خوردن شیرینی و نقل و آجیل از روی آتش میپریدیم، در آخر هم من و دیگر بچههای همسایه چادر و یا روسری سر خود کشیده و با قاشق و کاسهای در دست در خونه همسایهها میزدیم و آنها هم برای خوشی دل ما آجیل و شکلات در کاسه میریختند و در آخر سر هرکدام که کاسه پربارتری داشت احساس برتری میکرد.
وی گفت: بازیهای آن دوران پر از شادی و نشاط بود، نه مانند الان که پر از خشم و همراه با ناراحتی و مزاحمت برای دیگران است.

دیماج و آش و رشته پلو با شیشانداز
حاج علی افضلی مرد سالخورده قزوینی در گفتگو با خبرنگار
صبح قزوین اظهار کرد: پدر من در محله امامزاده علی یک حمام عمومی داشت، شبهای چهارشنبه سوری همه اهل محل در این حمام بزرگ جمع میشدند و به شادی و سرور میپرداختند.
وی افزود: خانمها دیماج و آش درست میکردند، بچهها آب بازی میکردند، جوانان دیوار انسانی درست میکردند، به گونهای که هر فردی تکیه فردی دیگر میشد و چندین طبقه دیوار ایجاد میشد و در آخر با فرمان بزرگ جمع این دیوار فرو میریخت و خنده و شادی مهمان همه میشد.
این شهروند قزوینی تصریح کرد: غذای ویژه چهارشنبهسوری قزوینیها رشته پلو با «شیشانداز» بود، شیشانداز خورشتی است که با رب، ادویه، پیاز سرخ کرده و تخممرغ تهیه میشود، گاهی هم رسم بود در این شب کلهپاچه میخوردیم و صبح روز بعد استخوانهای کلهپاچه را به مزارع میبردیم و در باغ یا زمین خود میریختیم تا محصولات باغ پربارتر شود.
افضلی گفت: قاشقزنی هم رسمی بود برای پیر و جوان، زن و مرد و در واقع هرکس که دلش جوان بود، اما نکته جالب در این رسم؛ رفتن به خانههایی بود که درِ حیاطشان به سوی قبله باز میشد، در غیر این صورت در آن خانه را نمیزدند، قاشقزنها پشت در میایستادند و آن قدر قاشق میزدند تا صاحب خانه به دم در بیاید و کمی آجیل و شیرینی عید به آنها بدهد و در آخر با خنده و شادی به خانه باز میگشتند.
رسم عجیب فالگوش ایستادن
خانم کریمی بانوی قزوینی درخصوص سنت فال گوش ایستادن به خبرنگار
صبح قزوین گفت: فال گوش ایستادن در شب چهارشنبه سوری از سنتهایی بود که در محلههای قدیمی و روستاها قزوین برگزار میشد، شخصی از اهل خانه از پشت در به صحبت نخستین عابر گوش میداد و اگر در صحبتهای عابر کلمات پول، مال، وصال، عروسی، سفر، زیارت و کسب کار بود نشانه برآورده شدن آرزوها و خوش یمنی بود، تو اگر صحبت از مرگ و بیماری و مشکلات بود در این صور به فال بد و بدشانسی تعبیر میشد.
وی ادامه داد: البته این رسم بیشتر توسط دختران مجرد انجام میشد، به گونهای که در آن دختران جوان نیت میکردند، پشت دیواری میایستادند و به سخن رهگذران گوش فرا میدهند و سپس با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را میگرفتند.
این بانوی میانسال بیان کرد: پختن غذاهای متنوع بهخصوص ماهی شور و خوردن تخمه و آجیل سنتی شامل توت، انجیر، کشمش، نخودچی، خرما، قیسی و باسلق در پایان شب همراه با نقل خاطرات و داستانهای گذشته توسط بزرگان از جمله آداب و رسوم چهارشنبه سوری در قزوین است که هنوز در برخی خانوادهها اجرا میشود.

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر
صبح قزوین، میگویند که آتش بازی به شکل امروزی در شب چهارشنبه سوری از زمان ناصرالدین شاه و به وسیلهی فرانسویها در ایران رواج پیدا کرده و در ابتدا از این وسایل آتش بازی برای سرگرمی شاه یا مبارکی اعیاد و جشنهای مذهبی در ارگ سلطنتی استفاده میشد که به تدریج نیز مردم را سهیم کرده و نمایشهایی در میدان توپخانه انجام میشد، اما سرانجام پای این ترقهها به مراسم چهارشنبه سوری هم باز شد.
ترقه فروشی و بازی کودکان و بزرگسالان به وسیله باروت شامل ترقه، فشفشه، کوزه، قمباره( کوزهای که از دهانهاش چیزی شبیه فشفشه بیرون میآید، در هوا میترکد، جرقههایش رنگین است و صدایی بلند دارد)، پاچه خیزک (چیزی مانند فشفشه بیدسته بعد از روشن کردن به صورت مارپیچ به چپ و راست میجهد) وغیره که امتیاز این وسایل در دوره مظفرالدین شاه از فرانسویان گرفته شد و به قورخانه یا همان اسلحهسازی قشون سپرده شد و در هر سال به تعداد خمپارهها و ترقهها اضافه شد که تا به امروز این رسم نامناسب پابرجاست.
باید گفت تمامی آیینها و رسومی که مردم ایران در مواقع گوناگون برپا میداشتند و با منش، اخلاق و خرد نیاکان ما در آمیخته بوده و در همه آنها، اعتقاد به پروردگار، امید به زندگی، نبرد با دشمنان، در قالب نمادها، نمایشها و آیینهای گوناگون نمایشی گنجانده شده است.
آیینهایی که در آن هیچ کدام از رفتارهای مغایر با امنیت مالی و جانی جامعه و استفاده از مواد منفجره آتشزا نظیر آنچه که امروزه تحت نام چهارشنبه سوری شاهد آن هستیم، در آن جای نداشته است.
برگزاری آیین چهارشنبه سوری جدا از حوادث و خطراتی که ممکن است به دلیل شیوههای اشتباه رایج امروزی برای گذراندن لحظاتی شاد به دنبال داشته باشد، یک سنت کهن و قدیمی بوده است که باید به آن از دریچهای دیگر نگریسته شود تا باورها و اعتقادات گذشتگان در گذر ایام دستخوش تغییر و فراموشی نشود.
انتهای پیام/2001
دیدگاه ها