به گزارش سرویس فرهنگ وهنر
صبح قزوین ؛اسم کتابخانهاش، «کتابخانه دوستدار محیطزیست» است، اما بچههای روستای پلیری و دیگر همسایههای آن این کتابخانه را به نام کتابخانه شتری میشناسند. کتابخانهای که روی کوهان یک نفر شتر برپاست و «اسماعیل یعقوب کلمتی» آن را هدایت میکند. جوانی شادابوسرزنده که عاشق کتاب است و خوب میداند بچههای مناطق محروم و دورافتاده از حداقل امکانات برای دسترسی به کتاب و مطالعه محرومند: «مدرسهای که من در آن درس میخواندم کوچک و جمعوجور بود. مدرسهای دوکلاسه با یک معلم. بچههای دو روستای همسایه در این مدرسه درس میخوانند، آن هم دوره ابتدایی را. مدرسه هیچ امکانات رفاهی نداشت. نه از سیستم گرمایشیوسرمایشی برخوردار بود نه کتابخانه و حتی سرویس بهداشتی داشت. تنها دلخوشی ما در این مدرسه، معلم دلسوزی بود که با کمترین امکانات، بیشترین خدمت را میکرد. این معلم ما را به مطالعه علاقمند کرد. اما در آن زمان کتابی جز کتابهای درسی در اختیارمان نبود و بزرگترین آرزوی ما دسترسی به کتاب بود.»
دوره ابتدایی را که تمام میکند برای تحصیل در دوره متوسطه مجبور است به روستایی در 20 کیلومتری روستای پلیری برود: «از سرویس رفتوآمد خبری نبود و ما دانشآموزان 7 روستای همسایه مجبور بودیم هر روز این مسافت را بهصورت پیاده طی کنیم.» بعد از اینکه دوره راهنمایی را با وجود این شرایط سخت تمام میکند مجبور میشود دوره دبیرستان را به شهر پیشکان برود تا قدمهای جدیتری برای رسیدن به آرزوهایش بردارد: «به اولین آرزویم که دسترسی به کتابهایی غیر از کتبدرسی بود در این مدرسه رسیدم. آنهم بهخاطر وجود یک کتابخانه در مدرسه. از کودکی عاشق کتاب بودم اما در روستای ما جز کتابهای درسی چیزی پیدا نمیشد.»
همه آرزوهای اسماعیل به دانشگاه رفتن ختم میشد. تلاش زیادی هم برای تحقق این آرزو کرد اما در شرایطی که مشغول آماده کردن خود برای آزمون دانشگاه بود یک تصادف مسیر زندگی او را تغییر داد: «بر اثر این تصادف پای راست خود را از دادم و دیگر توانایی ادامه تحصیل را نداشتم.»
نداشتن یک پا شاید اسماعیل را مدتی از آرزوهایش دور کرد اما باعث نشد تا او به اهدافی که دارد نرسد.شیوع کرونا در پاکستان تمام ایالت بلوچستان را به تعطیلی کشاند. چراغ آموزش در مدارس خاموش شدند و کلاسهای مجازی شروع به فعالیت کردند: «مجازی شدن آموزش در بلوچستان پاکستان یعنی تعطیلی آموزش چراکه نه زیرساختهای اینترنتی در منطقه موجود است نه فقر مردم اجازه میدهد که ملزومات این آموزش را برای کودکان خود فراهم کنند. لذا با تعطیلی مدارس عملا آموزش بچهها هم تعطیل شد.»
اسماعیل که همیشه دوست داشت مروج کتاب و کتابخوانی باشد در این شرایط همراه با دوستانش تصمیم گرفتند امکان مطالعه آزاد برای بچههای روستای خود را فراهم کنند: «با تعطیلی مدرسه کلا آموزش در روستا قطع شده بود. با دوستانم هماهنگ کردیم مطالعه آزاد را بین بچهها رواج دهیم بهخاطر همین با یک انتشارات صحبت کردیم تا کتابهای کودکان را به زبانهای بلوچی، اردو و انگلیسی به ما بدهد، ما هم بچهها را جمع کنیم و کتابها را در اختیارشان قرار بدهیم تا مطالعه کنند، اما جمع کردن همه بچهها در یک نقطه کار سختی بود. لذا باید آنها را به نحوی تشویق به مطالعه میکردیم؛ اینجا بود که ایدهای تازه به ذهنمان رسید و تصمیم گرفتیم کتابها را روی کوهان شتر قرار دهیم. باور داشتیم که این روش باعث تشویق بچهها میشود چون تا به حال ندیدهاند که شتری برای آنها کتاب بیاورد.»
ابتدا با یک نفر شتر و از یک روستا شروع کردند اما حالا چهار نفر شتر دارند که به 18 روستای منطقه کتاب میرسانند: «اکثر این روستاها از امکانات اساسی مثل آبرسانی، راه، برق و… محروم هستند. حتی تعدادی از روستاها مدرسه ابتدایی هم ندارند. ما هفتهای یکبار به این روستاها رفته و کتابها را بین دانشآموزان توزیع میکنیم. علاوه بر این برای دانشآموزانی که خواندن و نوشتن بلد نیستند نیز یکی دو ساعتی کلاس آموزشی برگزار میکنیم تا قدرت خواندن و نوشتن پیدا کنند. هرهفته که به روستاها سر میزنیم کتابهای مطالعهشده قبلی را از دانشآموزان گرفته و محتویات آنها را مورد بحث و گفتوگو قرار داده و در آخر جوایزی به بچهها تقدیم میکنیم. بعد از آن، کتابهای جدیدی را برای هفته جاری به دانشآموزان میدهیم.»
کتابخانههای سیار و شتری اسماعیل و دوستانش هم به آموزش کتابهای درسی دانشآموزان روستاهای فاقد مدرسه میپردازند و هم با برپایی جشن و برنامههای متنوع و برگزاری اردوهای علمیوتفریحی، انگیزه آنها را برای کتابخوانی بیشتر میکنند.
اسماعیل و دوستانش فعلا در 18 روستای بلوچستان پاکستان فعالیت دارند گرچه خیلی دوست دارند این تعداد را افزایش دهند اما مشکلات مالی این اجازه را به آنها نمیدهد: « بیشتر هزینههای کتابخانه را از جیب خودمان و همراهی مردمان نیکوکار تامین میکنیم. علاوه بر این، تهیه لوازمالتحریر، کتاب و کرایههای دو شتری که هر روز هزار روپیه (معادل صدوپنجاه هزارتومان) را به صاحبانش پرداخت میکنیم، برعهده ماست.»
او این روزها همه توان خود را به کار گرفته تا شاهد ارتقای سطح علمی منطقهاش باشد چراکه معتقد است افزایش آگاهی، خودش بستر رشد را فراهم میکند: «کودکان منطقه ما پتانسیل و استعداد زیادی دارند و بزرگترین آرزوی من درخشش این بچهها در عرصههای مختلف علمی است. امیدواریم روزی برسد که در بلوچستان من، هیچ کودکی از آموزش محروم نباشد.»
کتابخانه اسماعیل زنده است. هم میبیند، هم میشنود. هم راه میرود. کتابخانهای که لنگهاش در دنیا پیدا نمیشود.
انتهای پیام/1404
دیدگاه ها