۰۹/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۳۰ پنجشنبه

صبح قزوین وقتی کودک ۶ ساله بانی هیأت می‌شود
کد خبر: ۳۵۲۰۹۶ تاریخ انتشار: ۱۴۰۰/۵/۳۱ ساعت: ۱۴:۳۱ ↗ لینک کوتاه

وقتی کودک ۶ ساله بانی هیأت می‌شود

این روز‌ها بسیاری از پدر و مادر‌ها تلاش می‌کنند تا با برپایی هیأت‌های خانگی بذر محبتی که به صورت فطری در وجود بچه ها است را به درست‌ترین شکل ممکن آبیاری کنند.

وقتی کودک ۶ ساله بانی هیأت می‌شود
 

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر صبح قزوین؛ کودکی همه ما با خاطرات محرم گره خورده است، از حضور در هیأت‌های عزاداری و تکیه‌های محلی تا همراهی با پدر در دسته‌های سینه زنی و زنجیر زنی، خیلی از ما با شنیدن نام محرم ناخودآگاه به یاد غذا‌های نذری خانه پدربزرگ می‌افتیم یا سفره‌هایی که به نیت حضرت ابوالفضل العباس (ع) در خانه‌ها پهن می‌شد تا راهی باشد برای برآورده شدن حاجات قلبی.

حقیقت این است که عشق و محبت به اهل بیت (ع) ریشه در همین رفت و آمد‌ها دارد، ریشه در همین خاطراتی که یادگار بزرگی از پدران و مادران ماست و هرچه می‌گذرد شعله اش سوزان‌تر می‌شود.

اما دو سالی می‌شود که یک مهمان ناخوانده بساط عزای سیدالشّهدا را از آن شور و حال همیشگی اش انداخته، امسال دومین سالی است که خبری از دسته‌های سینه زنی و زنجیر زنی نیست، ایستگاه‌های صلواتی به پخش نوحه بسنده کرده اند و پروتکل‌های بهداشتی شکل و شمایل عزاداری‌ها را دگرگون کرده است.

امسال دومین سالی است که ماسک به صورت اشک می‌ریزیم و با فاصله اجتماعی در جلسات فضای باز شرکت می‌کنیم، اما از آنجا که عدو شود سبب خیر، کرونا باعث شد تا بار دیگر به رسم قدیم هیأت‌های خانگی جان دوباره‌ای بگیرند.

هیأت‌هایی که در عین کوچکی حاجات بزرگی را برآورده کرده اند، هیأت‌هایی که شاید عزادارانش به تعداد انگشت‌های یک دست هم نرسند، اما حال و هوایشان به طرز عجیبی دلنشین است.

این روز‌ها بسیاری از پدر و مادر‌ها تلاش می‌کنند تا با برپایی هیأت‌های خانگی بذر محبتی که به صورت فطری در وجود بچه هاست را به درست‌ترین شکل ممکن آبیاری کنند تا فرزندشان از همان ابتدا به اندازه فهم خودشان با فلسفه و درس عاشورا آشنا شود.

بچه‌ها دوربین همیشه روشن خانه‌ها هستند و همه چیز را به خوبی ثبت و ضبط می‌کنند، سحر هم یکی از همین بچه‌ها بود که در سن ۶ سالگی با تماشای عزاداری‌های خانگی بذر محبت اهل بیت (ع) در قلبش جوانه زد.

جوانه‌ای که این روز‌ها تمام وجودش را از عشق اهل بیت (ع) لبریز کرده و باعث شده تا بانی یک هیأت خانگی باشد که هرساله بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود.

۲۰ سال بیشتر ندارد، اما وسعت و عمق نگاهش به امام حسین (ع) و وقایع عاشورا باعث شده تا ادب و علاقه مندی اش به این خاندان را با ادامه دار کردن هیأت کودکی اش نشان دهد، به طوری که امروز هیأتی که برایش حکم یک بازی کودکانه در ۶ سالگی را داشت به یک هیأت خانگی بزرگ تبدیل شده است.

وقتی کودک ۶ ساله بانی هیأت می‌شود/ بازی کودکانه‌ای که رنگ واقعیت به خود گرفت

به همین بهانه با وی به گفتگو نشستیم تا از هیأت «حضرت عباس (ع)» بیشتر برایمان بگوید.

 خودت را معرفی کن و بگو ایده راه اندازی این هیأت خانگی از کجا به ذهن ات رسید؟

اسدیان: سحر اسدیان هستم متولد سال ۱۳۸۰، گرافیک خوانده ام و در حال حاضر هم دانشجو هستم.

شاید اولین بار سال ۸۶ یا ۸۷ بود که با تصورات کودکانه خودم تصمیم به راه اندازی یک هیأت گرفتم، البته آن موقع شکل هیأت به معنای واقعی را نداشت، تنها به این شکل بود که اتاق کوچکم را با شال و روسری و چادر مشکی که از مادرم گرفته بودم سیاه پوش می‌کردم و خودم برای خودم عزاداری می‌کردم.

وقتی کودک ۶ ساله بانی هیأت می‌شود/ بازی کودکانه‌ای که رنگ واقعیت به خود گرفت

در واقع آن دوران شکل و شمایل یک بازی کودکانه را داشت، اما بعد‌ها وقتی مادرم علاقه و هیجان من را دید، به عنوان مهمان در هیأتم حاضر شد و همین شروع یک اتفاق زیبا بود.

این علاقه از کجا آمده بود؟ آیا در خانه تان شاهد مراسم عزاداری محرم بودی؟

اسدیان: از وقتی که یادم می‌آید محرم‌ها خانه مان سیاه پوش می‌شد و به طور مرتب صدای نوحه و مداحی بلند بود، پدر و برادرم خودشان اهل هیأت هستند و برای مدتی طولانی هم از زیرزمین خانه مان به عنوان آشپزخانه هیأت استفاده می‌شد.

همین رفت و آمد‌ها و مراسم‌هایی که برگزار می‌شد باعث شده بود تا نام «محرم» برای من شروع روز‌های پرهیجانی باشد.

 چقدر طول کشید تا هیأت «حضرت عباس (ع)» پا گرفت؟

اسدیان: چند سال گذشت تا توانستم نام هیأت را روی عزاداری کوچکی که در اتاقم داشتم بگذارم، حدوداً تا ۹ سالگی با همین روش هیأتم را برگزار می‌کردم، با این تفاوت که حالا شمع هم روشن می‌کردم و از مهمانان هیأت کوچکم یعنی مادر و خواهرم، با چای و خرما پذیرایی می‌کردم، سال بعد هم کاغذ‌هایی را که نام حضرت ابوالفضل العباس (ع) روی آن‌ها نوشته شده بود را داخل بسته‌های کوچکی که خودم درست کرده بودم و درون شان آب نبات گذاشته بودم، قرار می‌دادم تا به سهم خودم نذری هیأت را هم جور کرده باشم.

وقتی کودک ۶ ساله بانی هیأت می‌شود/ بازی کودکانه‌ای که رنگ واقعیت به خود گرفت

شاید برایتان جالب باشد، من در دسته‌های سینه زنی همیشه یک گهواره می‌دیدم که به نام علی اصغر (ع) بود، از همان زمانی که با داستان علی اصغر (ع) آشنا شده بودم عروسکم را با پارچه‌های سبز و سفید می‌پوشاندم و به اصطلاح لباس سقا بر تنش می‌کردم و در گوشه‌ای از هیأت می‌گذاشتم.

خانواده ام کنار عروسک به عنوان نذر پول می‌گذاشتند و من همین پول‌ها را صرف خرید خرما و سایر پذیرایی‌های هیأتم می‌کردم.

سال‌های بعد لقمه نان و پنیر با روبان‌های مشکی که رویشان بسته بودم هم به پذیرایی ام اضافه شد،، اما هنوز معیاری برای اینکه بخواهم یک هیأت بزرگ را تشکیل دهم نداشتم، در واقع همه چیز دلی پیش می‌رفت.

تا سال ۹۱ همه کار‌ها را خودم انجام می‌دادم، اما بعد از آن با پیشنهاد مادرم تصمیم گرفتیم برای هیأت کوچکم غذا درست کنیم.

 برای چند نفر غذا درست کردید؟

اسدیان: سال اول مادرم به اندازه ۸ پرس لوبیا پلو درست کرد که ۵ پرس آن سهم هیأت و مهمانانم یعنی پدر، مادر، خواهر و برادرم شد و ۳ پرس دیگر را هم به همسایه‌ها دادیم.

هرسال که می‌گذشت علاقه ام به این هیأت نوپا بیشتر می‌شد و دوست داشتم آن را بزرگ‌تر کنم، برای همین حتی در سبک چیدمان اتاق و نوع پذیرایی هم پیشرفت کردم، حتی یادم می‌آید که یک سال غذا‌های نذری را که حالا ۱۵ پرس شده بوده به پیشنهاد خواهرم به افراد نیازمند و کارتن خواب دادیم و از همان سال بود که نیت کردم تا غذا‌های نذری را برای این قشر در نظر بگیرم.

وقتی کودک ۶ ساله بانی هیأت می‌شود/ بازی کودکانه‌ای که رنگ واقعیت به خود گرفت

 چه حسی داشتی؟

اسدیان: حال و هوای آن روز‌ها واقعاً برایم عجیب بود، با اینکه بچه بودم و درک درستی از خیلی از موضوعات نداشتم، اما هر سال با نزدیک شدن به محرم هیأت کوچکم از هر واجبی برایم واجب‌تر می‌شد.

 هزینه‌های هیأت را چه کسی تقبل می‌کرد؟

اسدیان: اوایل هزینه را از پول تو جیبی‌های خودم و عیدی‌هایی که در طول سال گرفته بودم پرداخت می‌کردم، هرچه خانواده اصرار می‌کردند که خودشان هزینه کنند زیربار نمی‌رفتم، دلم می‌خواست همه کار‌های این هیأت روی دوش خودم باشد، اما کم کم با بزرگتر شدن هیأت، خانواده هم به جمع بانی‌های این مراسم اضافه شدند.

وقتی کودک ۶ ساله بانی هیأت می‌شود/ بازی کودکانه‌ای که رنگ واقعیت به خود گرفت

 امام حسین (ع) بچگی هایت چه شکلی بود و الان چه فرقی کرده است؟

اسدیان: امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) افرادی نیستند که کسی با میخ و چکش آن‌ها را در سر آدم فرو کند، انگار همیشه هستند، اما خب انگار در قلب بعضی‌ها هنوز پر رنگ نشدند.

پر رنگ شدن شان دست خودمان است، اینکه چقدر به دنبال شناخت شان باشیم و تا چه اندازه حضورشان را کنار خودمان حس کنیم، آن‌ها همیشه هستند این ما هستیم که باید حضورشان را درک کنیم، وگرنه من با آن سن کم چه درکی از این ماجرا داشتم؟ مگر چقدر امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) را می‌شناختم؟ آن‌ها بودند که خالصانه به من کمک کردند تا بتوانم وجودشان را درک کنم.

امام حسین (ع) بچگی من همیشه مثل سایه‌ای بوده که روی سرم حس می‌کردم، درست مثل یک پدر، دیدید وقتی پدرتان هست احساس پشت و پناه دارید؟ می‌گویید پشت ام گرم است، خیالم راحت است، انگار وقتی اسم شان می‌آید آدم احساس امنیت می‌کند، درست مثل یک ستون وسط قلبم قرار گرفته اند و باعث می‌شوند تا هیچ وقت احساس بی پناهی نکنم.

 

 چرا نام هیأت را به نام «حضرت عباس (ع)» زدی؟

اسدیان: نام حضرت عباس (ع) دقیقاً از زمانی به دلم افتاد که چنین مراسمی را برگزار کردم، ایشان برای من «عمو عباس» هستند و تا به حال نشده حین در و دل، غیر از این صدایشان کنم، عمو عباس عموی مهربان همه ماست.

در زندگی ام معجزه‌های کوچک و بزرگ زیادی از ایشان دیده ام و آنقدر دوستشان دارم که گاهی از شدت این عشقی که در دلم ریشه دوانده حیران می‌شوم، من همه جا حضور ایشان را کنار خودم حس می‌کنم.

من فارغ از رشته درسی ام، اهل نوشتن هستم و فکر می‌کنم این هم لطف امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) است که این سعادت را به من داده اند تا هرسال برایشان جوهر قلم را روی کاغذ بچرخانم.

در بسته‌هایی که در کودکی به عنوان نذری آماده می‌کردم هرسال یک متن یا شعر از خودم می‌نوشتم، اما یکی از شعر‌های ۲ سال پیش را از همه بیشتر دوست دارم: «دستش که به آب خورد، طنین صدای العطش کودکان در گوشش پیچید، آنقدر سراسیمه بازگشت که دست هایش را جا گذاشت...»

وقتی کودک ۶ ساله بانی هیأت می‌شود/ بازی کودکانه‌ای که رنگ واقعیت به خود گرفت

 این روز‌ها و با توجه به مشکلات و شرایط کشور خیلی از مردم به خصوص هم سن و سال‌های شما عزاداری حسینی را قبول ندارند و گاهی حتی پیش می‌آید که مسخره می‌کنند، برای این افراد چه صحبتی داری؟

اسدیان: ان شاءلله خدا این شهد شیرین را به این افراد هم بچشاند، مگر قرار است چقدر زندگی کنیم که عشق و امنیت واقعی را تجربه نکنیم؟ مگر آدم‌های اطراف ما چقدر این قدرت را دارند که بی منت و خالصانه این عشق و امنیت را به ما بدهند؟

چند نفر گوش شنوا می‌شوند که هر ساعتی از شبانه روز که بخواهی پای درد دلت بنشینند و بی قضاوت حرف هایت را بشنوند؟ امکان ندارد شما پیش کسی درد دل کنی و قضاوت نشوی! با یقین کامل می‌گویم که شما حتی اگر برای مادر، پدر و همسرت هم درد دل کنی باز هم آن‌ها ناخودآگاه تو را در ذهن خود قضاوت می‌کنند.

عشق امام حسین (ع) نجات دهنده است، من فکر نمی‌کنم ما بدون امام حسین (ع) چیزی داشته باشیم.

وقتی کودک ۶ ساله بانی هیأت می‌شود/ بازی کودکانه‌ای که رنگ واقعیت به خود گرفت

 حالا بعد از این همه سال هیأت شما چه تغییراتی داشته و چقدر بزرگ‌تر شده است؟

اسدیان: هر سال به لطف امام حسین (ع) و عمو عباس (ع) توانستم این مجلس را کمی بزرگ‌تر کنم و به تعداد بیشتری از افراد نیازمند غذا برسانم. شکل هیأت مثل سال‌های قبل است با این تفاوت که سیاهی‌ها را به جای اتاق خودم در کل خانه می‌زنیم و تعداد مهمانان این هیأت خانگی هم به ۶ نفر رسیده است.

حالا تعداد غذا‌های نذری به ۱۰۰ عدد رسیده و به امید خدا از سال بعد بیشتر هم می‌شود.

پیش از شیوع کرونا تصمیم مان بر این بود که مثل سایر هیأت‌های پذیرای مردم باشیم، اما به دلیل پاندمی این موضوع منتفی شد، امیدوارم هرچه زودتر شرایط مساعد شود تا بتوانیم از سال آینده پذیرای عزاداران حسینی در هیأت «حضرت عباس (ع)» باشیم.

وقتی کودک ۶ ساله بانی هیأت می‌شود/ بازی کودکانه‌ای که رنگ واقعیت به خود گرفت

 تا چه زمانی هیأت را ادامه می‌دهی؟

اسدیان: حقیقتاً این حلاوت و شیرینی تازه زیر زبانم مزه کرده است، به همین خاطر تا زمانی که خدا کمک کند و عمر داشته باشم پای هیأت «حضرت عباس (ع)» می‌مانم، ما برنامه‌های زیادی برای این هیأت داریم که امیدواریم با لطف اهل بیت (ع) و بعد از مهار ویروس کرونا بتوانیم آن‌ها را اجرایی کنیم.

منبع: فارس

انتهای پیام/1404

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان