به گزارش خبرنگار اجتماعی
صبح قزوین،------------رقیه کشاورز
ساعت حوالی 12 ظهر است، هوا آرام آرام که رو به گرما میرود، آفتاب گرمای وجودش را به زمین ارزانی میبخشد؛ در گذر همین لحظهها، تلفنم زنگ میخورد. طبق روال سوژهای البته نابتر و مردمیتر از همیشه را باید پیگیری کنم؛ «تخلیه اثاثیه منزل مستأجر توسط صاحبخانه» عنوان سوژه مورد نظر است.
آماده رفتن میشوم و بعد از طی کردن مسیری، به «خیابان نواب جنوبی، روبهروی آتشنشانی، کوچه شهید حیدری» میرسم، همان مقصدی که میتواند سوژهای ناب برای هر خبرنگاری باشد.
اینجا در اوج خبر، بی خبریست!
در همان بدو ورود به کوچه، سکوت عجیبی را احساس میکنم؛ جلوتر که میروم، اسباب و وسیلههای داخل کوچه و کنار دیوار توجهم را به خود جلب میکند. با خود میگویم، در این اوضاع گرانی و وضعیت معیشتی که دست مردم حتی به دهانشان هم نمیرسد، چرا اثاثیه منزل، آن هم بدون صاحب و نشان داخل کوچه است؟ انصاف صاحبخانه کجا رفته است؟
چند دقیقهای را کنار اثاثیه منتظر میمانم تا شاید خبری از صاحب این اثاثیه شود، اما انگار در اوج خبر، بیخبری است؛ با اندکی تأمل، زنگ یکی از همسایهها را میزنم و جویای صاحب اثاثیه میشوم.
یا این خانه یا کوچه نشینی...
بعد از گذر دقایقی، مرد جوانی مقابل در ساختمان حاضر میشود و بعد از احوال پرسی، اصل ماجرا را برایم بیان میکند.
آقای شهسواری اظهار میکند: این اثاثیه از 15 الی 20 روز گذشته داخل کوچه است؛ صاحبش یک مستأجرِ زن تنهاست و حساسیت بیش از اندازهاش اجازه نمیدهد اثاثیه را به داخل پارکینگ منتقل کنیم.
وی میگوید: موعد اجاره این مستأجر از چند ماه گذشته تمام شده، با این وجود صاحب خانه چند ماهی را مهلت داده اما بعد از اتمام این بازه زمانی، پیرزن باز هم راضی به تخلیه منزل نبوده است.
این مرد جوان قزوینی عنوان میکند: به گفته صاحبخانه «روحیه بسیار حساس، عدم تعامل و ناسازگاری با همسایهها موجب آزار و اذیت آنها شده است»، همین شرایط باعث شده صاحبخانه به تمدید اجاره همیشگی راضی نشود.
شهسواری تصریح میکند: در همین آپارتمان زندگی میکنیم و از نزدیک در جریان تمام روحیات، اخلاقیات و تعاملات مستأجر هستیم.
هنوز هم بوی مهربانی در این شهر به مشام میرسد
وی اذعان میکند: صاحبخانه واقعا مرد خوش انصافی است، حتی بعد از حکم تخلیه منزل، به مستأجر مهلت داد تا زمان اجاره منزل در نقطه دیگر، اثاثیهاش را داخل پارکینگ نگهداری کند اما مستأجر به علت سوءظن راضی به این امر نشده و ترجیح داده اثاثیهاش را در کوچه بگذارد.
این جوان قزوینی یادآور میشود: حتی برای اجاره منزل در نقطه دیگر شهر با شهرداری تعامل کردیم، شهرداری هم اعلام همکاری کرده اما مستأجر راضی نشده است؛ وضعیت مالی مستأجر چندان هم نامناسب نیست و تقریبا 70 میلیون تومان ودیعه دارد اما ترجیح میدهد با همین مبلغ محلی را در نقطهای بالای شهر و تمیزتر اجاره کند.
وی میگوید: چند هفتهای از این ماجرا میگذرد و پیرزن مستأجر شبها در کوچه و کنار اثاثیهاش استراحت میکند، واقعا همسایهها از این وضعیت خسته شده و امنیت و آسایش از آنها سلب شده است، شبانه روزی باید مراقبش باشیم تا اتفاقی برایش پیش نیاید.
تا اینجای ماجرا برایم عجیب میشود و با خود میگویم، از کجا بدانم صحبتهای این همسایه دروغی بیش نباشد، گفتوگویمان که حسابی داغ میشود، توجه همسایگان دیگر جلب میشود و با تأیید صحبتهای آقای شهسواری، وارد بحث میشوند.
یکی دیگر از هم آپارتمانیهای پیرزنِ مستأجر عنوان میکند: واقعا کاری زمین نمانده که برای این پیرزن انجام نداده باشیم؛ از حق نباید بگذریم، الحق و الانصاف صاحبخانه مرد شریفی است و انصاف دارد اما برخی خصوصیات مستأجرش آرامش را از ما سلب کرده است.
وی میگوید: چندین بار پیگیر اجاره منزل در نقطه دیگری از نقطه شهر برای این پیرزن بودیم اما از آنجایی که همه وی را میشناسند به راحتی اجارهاش را نمیپذیرند، اگر هم مورد پیش میآید که راضی به اجاره شوند، مبلغ ودیعه مستأجر کفایت نمیکند.
سراغی از صاحبخانه اگر دارید، اطلاع بدهید تا اصل ماجرا را از زبانش جویا شوم؛ یکی از همآپارتمانیها میگوید: آقای حیدری داخل بنگاه کنار خیابان است، اندکی صبر کنی، الان میرسد؛ آقای حیدری دقایقی بعد با خوشرویی در کنار اثاثیه حاضر میشود، بعد از احوالپرسی، میپرسم: آقای حیدری ماجرا چیست؟ چرا اثاثیه مستأجرتان بیرون از منزل است؟
حضور پیرزنِ مستأجر همه را خسته کرده است!آقای حیدری میگوید: تقریبا از دو سال گذشته منزلم را به این پیرزن اجاره دادم، در این مدت آزار و اذیتهایی برای مستأجر افغانی هم طبقهای داشته و تهمت و ناسزاهائی را به آنها گفته است.
وی میافزاید: همآپارتمانی خانواده افاغنه، دارای دو فرزند دختر است و مرد خانواده دیابت دارد، به هیچ عنوان توان خارج شدن از منزل را ندارد، وجدانم قبول نکرد زیر یک سقف نباشند و منزلم را اجاره دادم.
این شهروند قزوینی ادامه میدهد: بعد از مدتی، گلایههایی توسط خانواده افاغنه مبنی بر ناسزا گفتن این زن مستأجر عنوان شد و بنده را برای تأیید مجوز اجاره به اداره اماکن و نیروی انتظامی ارجاع داد.
آقای حیدری ادامه میدهد: با وجود مشکلات پیش آمده از تخلیه منزل زن مستأجر صرف نظرکرده و قراردادش را یک سال دیگر تمدید کردم اما با این وجود اذیتهایش برای همسایهها ادامه داشت؛ از پول برق، آب و گاز هم خبری نشد و به هیچ عنوان هزینهای را برای این موارد پرداخت نکرد.
وی عنوان میکند: این پیرزن مستأجر تقریبا دو سال با مبلغ 70 میلیون تومان تمام، اجاره نشین منزلم بوده و بعد از اتمام این مدت و از مردادماه سال 98 تخلیه اثاثیه را درخواست کردم اما وی از تخلیه کردن اجتناب کرد.
این صاحبخانه قزوینی یادآور میشود: بنده هم به اداره متبوع مراجعه و از اذیتهای مستأجر گلایه و شکایت کردم و مسئولان دادگاه، پاسگاه، اصناف و استانداری از بنده تمدید مهلت تخلیه را درخواست کرده و بنده هم یک الی دو ماهی را مهلت دادم.
آقای حیدری اذعان میکند: خودم هم در محل دیگری مستأجر و بدهکارم و وام گرفتم، بانک با کسی تعارف ندارد، مجبورم برای تأمین اجاره آن، منزلم را اجاره دهم؛ پیرزن مستأجر، پروندهام را به شورای حل اختلاف ارجاع داده است، از 6 ماه گذشته مبلغ ودیعه را به حساب شورای حل اختلاف واریز کرده و حکم تخلیه را گرفتم.
وی میگوید: شورای حل اختلاف از بنده درخواست کرد زمان اجاره منزل دیگر زمان اجاره را تا یک ماه دیگر تمدید کنم، بنده هم پذیرفتم؛ با وجودی که دوماه حکم تخلیه مستأجر را داشتم راضی به تخلیه نشدم و تا زمان اجاره منزل دیگر، مهلت دادم.
این صاحبخانه قزوینی ادامه میدهد: با این شرایط، مستأجر قبول نکرد و پروندهام سه الی چهار ماه در شورای حل اختلاف ماند تا اینکه مهلت حکم فرا رسید؛ به مستأجر عنوان کردم هرچه زودتر برای اجاره منزل دیگر اقدام کن، نمیپسندیم اثاث و وسیلههایت در کوچه باشد.
آقای حیدری تصریح میکند: مستأجر توجهی به صحبتهای ما نکرد و بعد از یک ماه در موعد مهلت دادسرا، حتی 15 روز هم زمان قرارداد را تمدید کردم، اثاثیه بعد از سه روز بعد به حکم شورای حل اختلاف تخلیه شد؛ در این مدت، همسایهها به پیرزن عنوان کردند روی خوشی ندارد اثاثیهات بیرون باشد و داخل پارکینگ بگذار اما با این وجود مستأجر راضی نشد و به جای تقدیر و تشکر به بنده و همسایهها ناسزا گفت.
وی در پایان مطرح میکند: حضور این مستأجر نه تنها برای ما مشکلساز بوده بلکه همسایهها را هم اذیت میکند و به جای تقدیر و تشکر آنها به همه ناسزا میگوید.
شنیدن صحبتهای آقای حیدری هم خالی از لطف نبوده و آدمی را برای ادامه داستان سوق میدهد؛ حال جایِ خالیِ حرفهای مستأجر در داستانمان احساس میشود و به ناچار دقایقی را برای حضورش به همراه عکاسمان و همسایهها منتظر میمانیم.
10 دقیقه، 15 دقیقه، 20 دقیقه نه شاید هم 30 دقیقهای از انتظارمان میگذرد تا شاید خبری از قهرمان اصلی که نه، مخاطب اصلی داستانمان شود.
چرا اجازه میدهید از وسیلههایم عکس و فیلم بگیرند؟
در انتهای کوچه پیرزنی چادری و نسبتا مسن اما پرجنب و جوش با گامهای تند و تیز نزدیکتر میشود، در همان صحبت اولش با صدایی بلند و با نگاهی به من و عکاسمان خطاب به همسایهها میگوید: اینها که هستند؟ برای چی آمدند اینجا؟ از من چه میخواهند؟ چرا کنار اثاثیه من هستند؟ چرا اجازه میدهید از وسیلههایم عکس و فیلم بگیرند؟
صدای بلند اعتراض و شکایتش، تمام صحبتهای همسایهها را در ذهنم تداعی میکند و جالبتر اینکه در همان صحبتهای اولیهاش هرآنچه را که در دل از آن رنج میبرد، بیان میکند: چرا باید وضعیت طوری شود که افاغنه به ایرانیها ارجحیت پیدا کنند؟
اما صدای این مستأجر به اندازهای بلند است که تا انتهای کوچه هم میرسد و هم آپارتمانیها به ناچار برای آبروداری، وی را به پارکینگ منتقل میکنند تا شاید آرامش کنند؛ پیرزن همچنان بدون توجه به حرفهایم و عکاسمان و همسایههایش، به اعتراضش ادامه میدهد.
دقایقی میگذرد و همسایهها همچنان برای برقراری آرامش این پیرزن تلاش میکنند تا شاید سر حوصله بیاید و صحبتها و شکایتهایش را برایمان بازگو کند اما این تلاشها بی نتیجه میماند.
میگویم باشد هرطور شما بخواهید، نه عکس و نه فیلم از شما میگیریم و فقط صدایتان را ضبط میکنیم، آرام باشید و برایمان بگوئید چه چیزی شما را این قدر دلخور و ناراحت کرده است؟ ما عکاس و خبرنگاریم، آمدیم اینجا تا دغدغه شما را بشنویم و به گوش مسئولان برسانیم.
به پایان آمد این دفتر اما حکایت همچنان باقیست...
مستأجر انگار قصد بیان دغدغهاش را ندارد و ترجیح میدهد به جای حرف زدن، از حضور ما در آنجا ممانعت کند، به ناچار به یکی از همسایهها میگویم اگر میتوانی گوشی را به کنارش ببر و صدایش را ضبط کن.
پیرزن اما با ذکاوت تمام متوجه گوشیم در دست همآپارتمانیش شده و میگوید: هرچیزی دوست دارید بنویسید و بگوئید، من حرفی نمیزنم؛ بلافاصله با سرعت برق و باد از پارکینگ به خارج میشود و در اندک لحظهای از نگاهها محو میشود.
برای تکمیل سوژهام تلفنم را برداشته و سراغی از آقای رضائی مسئول پرونده پیرزن مستأجر در شورای حل اختلاف استان میگیرم تا شاید حرفهای تازهای بیان شود.
بعد از چند دقیقهای بوق خوردن، تلفنم را جواب میدهد؛ میپرسم آقای رضائی درباره پرونده این مستأجر توضیح دهید.
وی میگوید: مستأجر آقای حیدری یک پیرزنی است که به تنهائی زندگی میکند، مدتها پیش باید منزل را تخلیه میکرد و چندین بار مهلت اجارهاش را تمدید کردیم اما به علت حساسیت بیش از اندازه پیرزن، این امر محقق نشده است.
رضائی عنوان میکند: مستأجر با مبلغ ودیعه اندک انتظار اجاره منزل نوساز با امکانات و تجهیزات کامل و دارای آسانسور را دارد، مسلما با افزایش قیمتها چنین امری امکان پذیر نبوده و منزلی را نمیتوانست اجاره کند، براین اساس مستأجر اصرار داشت در منزل آقای حیدری بماند؛ آقای حیدری هم راضی نبوده و نهایتا منزل با حکم شورای حل اختلاف تخلیه شد.
این مسئول ادامه میدهد: این پیرزنِ مستأجر چندین بار به شورای حل اختلاف مراجعه کرده است و در جریان دقیق پروندهاش هستم؛ رأی مبنی بر حکم تخلیه منزل محقق شده است، ادعای عنوان شده وی هم در شورای حل اختلاف استان در حال پیگیری است.
پیگیری این گزارش همچنان ادامه دارد...
انتهای پیام/4006
دیدگاه ها