اکنون در حالی وارد نخستین محرم بدون حاج قاسم شدهایم که جملهای از او به شعار هیئات مذهبی تبدیل شده است. جملهی «ما ملت امام حسینیم» بخشی از یک سخنرانی حاج قاسم است که محرم امسالمان را با زمزمهی آن سپری میکنیم. اما چرا حاج قاسم ما را ملت امام حسین (ع) میداند؟
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر صبح قزوین؛------لیلا امیری
نبود حاج قاسم در دنیایمان آنقدر سخت و باور نکردنی است که انگار روزهای نبود او را میشماریم و با رسیدن هر مناسبت مهمی جملاتی چون «این اولین 22 بهمن بدون حاج قاسم است» یا «اولین محرم بدون حاج قاسم آمد» بینمان رد و بدل میشود.
گویی در هرکدام از این اولینها، داغ شهادتش بار دیگر در قلبهایمان مینشیند، مبهوت عزایش میشویم و دوباره باور میکنیم که دیگر او را در میانمان نداریم. آنگاه از خدا میخواهیم تا نگذارد هیچگاه داغ او در دلهایمان سرد شود.
اکنون در حالی وارد نخستین محرم بدون شهید سلیمانی شدهایم که جملهای از او زبان به زبان میچرخد، روی در و دیوار شهر خودنمایی میکند و به شعار هیئات مذهبی تبدیل شده است. جملهی «ما ملت امام حسینیم» بخشی از یک سخنرانی حاج قاسم است که در آن میگوید: «ما ملت شهادتیم، ما ملت امام حسینیم. بپرس! ما حوادث سختی را پشت سر گذاشتیم، از اول انقلاب تا حالا در همهی صحنهها ما با تمسک به همین فرهنگ امام حسین(ع) همهی پیروزیها و تضمین پیروزیهایمان را از این راه گرفتیم. با تاسی به امام حسین(ع) و اهل بیت عصمت و طهارت و اصحاب او این جبهه تربیت پیدا کرده و امروز روز به روز یک تولد جدیدی پیدا میکند.»
اما مگر این ملت چه روزهایی را پشت سر گذاشته و در آن روزها چه کرده که حاج قاسم، لقب ملت امام حسین(ع) را به آن میدهد؟ اگر در حوادث گذشته به سیدالشهدا(ع) و فرهنگ عاشورایی تمسک نمیجستیم چه میشد و اکنون کجا بودیم؟ برای پاسخ به این سوالات باید پیامهای حادثهی کربلا را بشناسیم، تاریخ ملت ایران را بدانیم و آن وقت بررسی کنیم که این دو چه نسبتی با یکدیگر دارند.
راهی که از سر گرفتیم...
از ابتدا میدانستیم که راه سختی را انتخاب کردهایم. از همان روزی که میدان ژاله به خون فرزندان این سرزمین آغشته شد، یا حتی قبلتر از آن که مردم کفنپوش در 15 خرداد سال 42 به شهادت رسیدند.
ما همان روزی که خون مردم دیندار بر زمین مسجد گوهرشاد ریخت، فهمیدیم که راه ناهموار است. مدرسهی فیضیه گواهی میدهد که در دوم فروردین 42 چه بر طلاب گذشت.
خیابانهای تهران، یزد، مشهد، تبریز، قزوین و صدها شهر و روستای دیگر شاهدند که چه جوانان و نوجوانانی پای در این راه گذاشتند و امیدشان را به پای آن ریختند.
تمام این اتفاقات گواهی میدادند که قدم گذاشتن در این راه کار آدمهای ضعیف نیست و استقامت میخواهد. رهبر انقلاب چه زیبا گفت که: «راه خدا امیدبخش است، اما هموار نیست» کسی که میخواهد راه خدا را برود باید پای بر زمین سفتی بگذارد و از درستی مسیر مطمئن باشد. طی این راه ناهموار الگو میخواهد.
ملت ایران در این مسیر حرکت امام حسین(ع) را به عنوان الگوی خود انتخاب کردند. شهید مطهری حادثهی کربلا را نمایشی از جامعیت اسلام میداند، به نحوی که اگر اسلام دین جامعی است و در تمام زمینهها پیامهایی برای ما دارد، تمامی این پیامها در حادثهی کربلا مجسم شده و به نمایشی زنده، جاندار و حقیقی درآمده است.
با تامل در این نگاه شهید مطهری میتوان دریافت که اگر ملت ایران، اسلام را به عنوان چارچوب زندگی و ادارهی کشور خود برگزیده، فرهنگ عاشورایی و حادثهی کربلا را به عنوان الگوی مجسم پیش چشم خود دارد.
شهید مطهری حادثهی کربلا را در ابعادی چون توحید و عرفان، حماسه، ارزشهای اخلاقی و فداکاری مادران دارای پیامهایی برای همگان میداند. ملت ایران نیز در برهههای متفاوتی چون پیروزی انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، دفاع از حرم و شیوع بیماری کرونا این پیامها را به صحنهی عمل درآوردهاند.
ملتی که افتخار اسلام است
همین ملت حسینی پشتوانهی انقلاب اسلامی شده و برای پیروزی و حفظ آن بسیج شدند. امام(ره) در وصف ایرانیان میفرمایند: «من با جرأت مدعى هستم که ملت ایران و توده میلیونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن على(ع) مىباشند... و این رمز موفقیت و پیروزى در ابعاد مختلف است و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانى تربیت نموده و ما همه مفتخریم که در چنین عصرى و در پیشگاه چنین ملتى مىباشیم.»
اگر به فرمودهی امام خمینی(ره) ملت ایران مایهی افتخار اسلام است، این ملت برای استقامت در راه خدا پشتوانه و الگویی اطمینانبخش داشت که همان حادثهی کربلاست. ما ایرانیان به تجربهی تاریخی شیعه از صدر اسلام تا دوران معاصر تکیه زدیم و توانستیم بر مسلمانان صدر اسلام برتری یابیم.
شاید اگر مادران ما روضهی علی اکبر(ع) و قاسمبنالحسن(ع) را نشنیده بودند، حاضر نمیشدند پسران جوانشان را با قلبی آرام راهی جبههها کنند. اگر نبود روضهی علیاکبر(ع)، پیکر بیسر و اربأ اربای محسن حججیها را تاب نمیآوردیم.
زنان جوانمان اگر پای روضههای حضرت زینب و حضرت رباب(س) نمینشستند، چطور مصطفی صدرزادهها و حمید سیاهکالیها را راهی دفاع از حرم اهل بیت(ع) میکردند؟ زکریا شیری، قصهی سه سالهی سیدالشهدا را شنیده بود که از دختر خردسالش دل کند و به دفاع از حرم شتافت. ذکر علمدار کربلا را شنیده بودیم که دست جدا شدهی حاج قاسم را دیدیم و هنوز زندهایم.
استقامت حسینی، استقامت خمینی
حال باید به این سوال پاسخ داد که ایرانیان چگونه رهبری شدند که توانستند این مسیر را طی کنند و طی این 42 سال ثابت قدم باشند.
امام خمینی(ره) به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی از همان ابتدا حرکت خود را به فرهنگ عاشورایی گره زدند و بر تبدیل مجالس روضه به محل افشاگری علیه رژیم طاغوت تاکید داشتند. طوری که سخنرانی ایشان در عاشورای 1342 به دستگیری امام و یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب یعنی قیام 15 خرداد منجر شد.
پس از آن و در سال 1357 نیز که محرم همزمان با ماه آذر بود، بار دیگر با وجود ممنوعیت عزاداری، هیئات به محل جوشش شور انقلابی، آگاهیبخشی مردم و مبارزه با طاغوت زمان تبدیل شدند.
رهبر انقلاب در گفتار «استقامت حسینی، استقامت خمینی» مشاهدهی انقلاب اسلامی در پرتو نهضت عاشورا را شرط گم نکردن راه میدانند و میفرمایند: «ما نمیخواهیم بگوییم که امام ما، مثل امام حسین (ع) بودند. امام ما شیعه و پیرو امام حسین(ع) بودند؛ اما گرتهبرداری شدهی همان عناصر در این بزرگوار هم وجود داشت. عنصر تبیین، عنصر اخلاص، عنصر عاطفه و محبت، عنصر استقامت و تخطی نکردن از راه و عنصر شجاعت و مبارزه علیه یک دستگاه عظیم، عناصری است که در نهضت عاشورا وجود دارد و همه در وجود امام بود. ما در این شعاع باید ماجرای نهضت را مشاهده کنیم. اگر چنین شد، آن وقت نتیجهای که در درجهی اول برایمان خواهد داشت، این است که راهمان را در این نهضت گم نخواهیم کرد، مهم این است.»
از این جهت بود که وقتی امام خمینی(ره) با انواع مخالفتها از داخل و خارج، خودی و غیرخودی، مذهبی و غیرمذهبی مواجه شدند پایشان نلرزید. اگرچه قیام امام با همراهی آحاد مردم مواجه شد، اما به گفتهی خودشان حتی اگر تنها میماندند و همچون سیدالشهدا(ع) با بیوفایی مردم مواجه میشدند نیز از پای نمینشستند.
این استقامت را پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در برهههای مختلف مشاهده کردیم، چنانچه جنگ تحمیلی، فشارهای سیاسی و تحریم اقتصادی دشمنان خللی در مسیر اصلی انقلاب اسلامی وارد نکرد.
ما در این یادداشت، به شکلگیری انقلاب اسلامی و رهبری آن توسط امام خمینی(ره) پرداختیم. اما این مسیر پس از امام خمینی(ره) نیز ادامه پیدا کرد و رهبر انقلاب همواره به خط اصیل امام(ره) که همان اسلام ناب محمدی است تاکید دارند.
اهدافی که پایش ایستادهایم
با این وجود انقلاب حسینی اهدافی داشت و ما نیز اگر انقلاب خود را در راستای واقعهی کربلا میدانیم، باید به این اهداف پایبند باشیم. رهبر انقلاب در کتاب دو امام مجاهد اهداف قیام امام حسین(ع) را همان اهداف انقلاب جدشان رسول خدا میدانند؛ به این معنا که پیامبر اسلام پس از بعثت وضع جامعه را تغییر دادند و ارزشهای جدیدی را بر آن حاکم کردند.
به فرموده رهبر انقلاب گستراندن تفکر توحیدی و نفی طاغوت، از بین بردن تبعیضهای طبقاتی و تکریم انسان اهداف انقلاب نبوی هستند، اهدافی که البته پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام چیز زیادی از آنها باقی نماند و جامعهی اسلامی روز به روز از آنها دورتر شد.
بروز انحرافاتی چون از بین رفتن توحید و روی کار آمدن طاغوتهایی چون معاویهبنابیسفیان، اشرافی شدن حاکمان و از بین رفتن برابری افراد جامعه و فراموشی کرامت انسانی حاصل همین دور شدن از آرمانهای انقلاب نبوی بود، طوری که با به حکومت رسیدن یزید، سیدالشهدا (ع) فرمودند که اگر کسی مثل یزید در رأس حکومت باشد، باید با اسلام خداحافظی کنیم.
انقلاب حسینی در راستای انقلاب نبوی بود و انقلاب اسلامی ایران نیز در شعاع انقلاب نبوی و حسینی معنا مییابد. پس ملت حسینی باید برای حفظ این انقلاب و اهداف و آرمانهایی که ذکر شد استقامت کند. باشد که حسینی باشیم و حسینی بمانیم.
منابع:
تبلیغ، شهید مرتضی مطهری. انتشارات بینش مطهر
گفتار استقامت حسینی، استقامت خمینی. حضرت آیتالله خامنهای. انتشارات صهبا
دو امام مجاهد، حضرت آیتالله خامنهای. انتشارات انقلاب اسلامی
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها