۲۶/ربيع الأول/۱۴۴۶

-

۱۴۰۳/۰۷/۰۸ یکشنبه

صبح قزوین "خوش خلقی" ویژگی برجسته پسرانم بود/ فرزندم می‌گفت نباید اشک‌هایت دشمن را شاد کند
کد خبر: ۳۴۰۰۵۳ نویسنده: مادر شهیدان اللهیاری تاریخ انتشار: ۱۳۹۸/۱۱/۱۹ ساعت: ۹:۳۹ ↗ لینک کوتاه

مصاحبه خواندنی صبح قزوین با مادر شهیدان اللهیاری:

"خوش خلقی" ویژگی برجسته پسرانم بود/ فرزندم می‌گفت نباید اشک‌هایت دشمن را شاد کند

مادر شهیدان اللهیاری گفت: شب ۲۲بهمن به جبهه اعزام شد، همسرم و برادرش محسن هم در جبهه حضور داشتند. حسن آقا به همسرم گفته بود که اگر من شهید شدم جنازه‌ام را نزد مادر نبرید، نمی‌خواهم اسباب ناراحتی او شوم و ازسوی دیگر نمی‌خواهم که اشک‌های او دشمن را خوشحال کند.

"خوش خلقی" ویژگی برجسته پسرانم بود/ فرزندم می‌گفت نباید اشک‌هایت دشمن را شاد کند

به گزارش خبرنگار فرهنگ‌وهنر صبح‌قزوین؛ در دامان خود عباس(ع) پرورانده تا حسین(ع) را یاری کند، به وقت خداحافظی می‌گوید که مبادا بدون ارباب بازگردی، گویا داستان وفا از سرانگشتان او به خط آمده، به یقین وفاداری علمدار در کربلا هم حاصل مکتب نشینی در محضر مادر است.

انگار ام‌البنین(س) شده تا تکرار واژه‌ی مادر چشمان زینب را تَر نکند، ام البنین شده تا دِین واژه‌ی مادر را بجا بیاورد، ام البنین شده تا اگر سخنی از ادب و وفا به میان آمد بیان از تشبیه‌ کردنش عاجز شود.

ماجرای کربلا و روضه‌های مقتل را که به قلم کشیدند، دیدند که داستان عاشورا و واقعه‌ی کربلا هم مدیون مادرانی است که در راه قرب الی الله و ولی زمان خود کوتاه نیامدند.

سالیانی می‌گذرد و داستانی همانند کربلا از سر خوانده می‌شود و تاریخ اسلام از ام‌البنین‌های دیگری می‌گوید که عباس یا عباس‌هایشان در لابه‌لای رقص شمشیرها به اهل زمین ادب آموختند.

اینبار برای شنیدن خاطرات مادری که در راه خدا همانند ام‌البنین(س) فرزندان خود را در رکاب اسلام فدا کرده، وارد یکی از منازل متبرک به حضور شهدا شدیم.

خدیجه خانم مادر شهید محسن و حسن اللهیاری در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگ‌وهنر صبح قزوین؛ با گویش تُرکی اظهار کرد: حسن متولد سال 40 و محسن سال 42 بود هر دو اهل نماز بودند و پای مکتب اهل بیت(ع) بودند، حرف اسلام برایشان تمام و کمال حجت بود.

وی افزود: اگر بخواهم از آقا محسن برایتان بگویم تنها صفاتی از او که مرا متاثر می‌کرد خوش خلقی بود، ارتباط خوبی با بچه‌ها داشت رفتارش همه‌ی اهل روستا را متاثر می‌کرد و به طور کلی از محسن خاطرات خوبی بجا مانده‌است.

مادر شهید حسن و محسن اللهیاری بیان کرد: محسن تعصب عجیبی روی من داشت واژه‌ی مادر برایش مقدس بود، حسن بیشتر صحبت از حجاب می‌کرد و روی حجاب خانواده به ویژه خواهرانش بسیار متعصب بود جوری که حتی در وصیت‌های خود سفارشات زیادی به حجاب کرده‌است.

وی گفت: ویژگی مشترک بین حسن و محسن، ادبشان بود. در مقابل ما همیشه ادب بجا می‌آوردند سرشان را پایین می‌انداختند به خاطر ندارم حتی یکبار در چشمان پدرشان زل بزنند یا جسارتی کنند، در انجام کارهای خانه کمک دستم بودند، آن زمان‌ها که در خانه نان می‌پختیم، حسن و محسن در پخت نان بسیار کمک می‌کردند.

این مادر شهید درباره‌ی وصیت شهید محسن اللهیاری عنوان کرد: محسن در وصیتش حرکت در خط امام و ولایت را بسیار سفارش کرده زیرا از همان ابتدا هم معتقد بود که سعادت دنیا و آخرت در پیروی از خط رهبری است و راه رهبری همان راه پیامبر(ص) و راه خدا است.

وی ادامه داد: محسن همچنین در وصیت‌‌نامه‌اش به جوانان بسیار سفارش می‌کرد که خوش اخلاق باشند و به تهذیب نفس خود بپردازند و از رذایل اخلاقی دوری کنند و به اخلاق حمیده ملحق شوند همچنین به دنبال کسب علم باشند زیرا شرافتی عظیم دارد.

این مادر شهید درباره‌ی خاطرات شهید حسن اللهیاری تصریح کرد: به خاطر دارم که حسن قبل از آن که راهی آخرین اعزام جبهه شود کنارم نشست و از من حلالیت خواست، شب 22بهمن به جبهه اعزام شد، همسرم و برادرش محسن هم در جبهه حضور داشتند. حسن آقا به همسرم گفته بود که اگر من شهید شدم جنازه‌ام را نزد مادر نبرید نمی‌خواهم اسباب ناراحتی او شوم و ازسوی دیگر نمی‌خواهم که اشک‌های او دشمن را خوشحال کند. 

وی افزود: بهمن ماه در عملیات والفجر هشتم اسیر شد و بعد از چندماه جنازه‌ی او توسط همسرم و احمدآقا بازگشت که البته بازگشت او با تولد دخترش همراه شد. برادرش محسن در عملیات والفجر چهار زخمی و به یکی از بیمارستان‌های تهران منتقل شد.

این مادر شهید ادامه داد: وقتی همراه پدرش به بیمارستان رفتیم، دیدیم که قفسه‌ی سینه‌اش زخمی شده است، بعد از ملاقات با او به مسجد رفتیم و وقتی به بیمارستان برگشتیم محسن را درحالی که شهادتین خود را بجا می‌آورد، دیدیم و اینگونه بود که حسن آقا در چهارم اسفندماه سال 64 و آقا محسن در بیست و دوم اسفند سال 65 آسمانی شدند.

این مادر انقلابی بیان کرد: دیدن صحنه‌ی جان دادن فرزند چیز کمی نیست سعه صدر می‌خواهد، اینکه شاهد شهادت دومین فرزندت باشی اگرچه قلب انسان رابه درد می‌آورد اما زمانیکه جبهه و شهادت فرزندت را با عاشورای حسینی قیاس می‌کنی می‌بینی که تا دنیا هست به حسین و اهل بیتش بدهکاری.

وی گفت: از همان دوران نوجوانی و جوانی بوی شهادت می‌دادند، وقتی کنار پدرشان می‌نشستند خیلی می‌گفتند که ما نسبت به شهادت خود آگاه هستیم.

این مادر شهید بیان کرد: اگر بخواهم مادرانه به ماجرا نگاه کنم باید بگویم زمانی که حسن آقا از من حلالیت گرفت نور شهادت را در چهره‌اش دیدم.

وی ادامه داد: موقع رفتن چند قدمی که رفت مجدد برگشت و گفت "می‌خواهم باهم عکس یادگاری بگیریم" عکس که گرفتیم او رفت، رفت و چند ماه بعد جنازه‌اش از در خانه داخل شد اما چه آمدنی بود تمام تنش زیر نور آفتاب سیاه و کبود شده بود جای ساعتش و سینه‌اش گلوله خورده بود.

وی عنوان کرد: بعد از شهادت فرزندانم بارها و بارها خداراشکر کرده و حمد و سپاس الهی بجا آوردم از اینکه توانستم فرزندانی پرورش دهم که در راه دین جان می‌دهند، هنوز هم شکرگزارم و امیدوارم که خدا، شهیدانم را از من قبول کند.

مادر شهید حسن و محسن اللهیاری در پایان ابراز کرد: اینکه مادر دو شهید هستم یعنی توانسته‌‌ام وظیفه‌ی خود را تا حدودی در قبال اسلام بجا آوردم، البته وظیفه‌ی یک مادر به مراتب سنگین‌تر از سایر افراد خانواده است زیرا اگر در تربیت فرزندانش کوتاهی کند ممکن است آسیب‌های بسیاری به دنبال داشته باشد.

انتهای پیام/3003

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان