۱۶/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۰۶ پنجشنبه

صبح قزوین راهکار یک پدر برای ترک سیگار فرزند/ ماجرای «یا علی» دزد و «یا حسین» صاحبخانه
کد خبر: ۳۳۶۹ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

راهکار یک پدر برای ترک سیگار فرزند/ ماجرای «یا علی» دزد و «یا حسین» صاحبخانه

مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی می‌گوید: دزدی به خانه روضه‌خوانی رفت و اثاثیه را جمع کرد و گفت: «یا علی»! ناگهان صاحبخانه از خواب بیدار شد و گفت: کجا؟ من عمری با «یا حسین، یا حسین» اینها را جمع کرده‌ام، تو با یک «یا علی» می‌خواهی همه را ببری!

راهکار یک پدر برای ترک سیگار فرزند/ ماجرای «یا علی» دزد و «یا حسین» صاحبخانه
به گزارش صبح قزوین به نقل از فارس، مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی در دوران حیات خویش، ریاست علمی و مدیریت مدرسه علمیه حاج ملا محمد جعفر را بر عهده داشت که اکنون به نام حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی معروف است.
کلام شیوا و لهجه دلنشین این استاد اخلاق همچنان در اذهان مردم تهران باقی مانده است.
در دو بخش قبلی به روایت‌های طنز از زبان آیت‌الله مجتهدی به «مزاح‌های پیامبر(ص)» و «داستان‌های طنز از زبان مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی» اشاره کردیم، اینک به مناسبت ایام نوروز که با شادی و شادکامی همراه است، داستان‌های دیگری را با استناد به کتاب «آداب‌الطلاب» از آیت‌الله مجتهدی تهرانی نقل می‌کنیم: *حاضر جوابی علمای شیعه/ کوری که به جهنم می‌رود یکی از علمای شیعه برای شرکت در مجلسی به یکی از کشورهای عربی سفر کرد، در آن مجلس آقای «بن باز» مرجع و مفتی اهل تسنن که نابینا بود، حضور داشت، وقتی فهمید عالمی شیعه در مجلس است، شروع به اشکال کرد که شما شیعه‌ها چرا قرآن را تأویل می‌کنید؟ و از مسیر اصلی خود خارج می‌کنید؟ عالم شیعه گفت: ما در قرآن آیه‌ای داریم که نشان می‌دهد شما اهل جهنم هستید.
بن‌باز گفت: چه آیه‌ای؟ آن عالم فرمود: «مَن کانَ فی هَذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فی الاَخِرَةِ أَعْمَی وَ أَضلُّ سبِیلاً»، هر کس در دنیا کور باشد، در آخرت هم کور است، شما هم الان کور هستید.
بن‌باز گفت: منظور کوری دل است! عالم شیعه گفت: الآن خودت قرآن را تأویل کردی، ما هم که قرآن را تأویل می‌کنیم، غیر از این چیزی نمی‌گوییم.
* راهکار جالب یک پدر برای ترک سیگار فرزند جوانی گفت: سیگاری شده بودم، در حالی‌که پدرم نمی‌دانست، بنابراین شب‌ها سیگار را زیر تشک می‌گذاشتم و می‌خوابیدم، یک شب که تازه خوابیده بودم، پدرم خمیازه‌ای کشید و پایش را دراز کرد و به تشکی خورد که سیگار را زیر آن پنهان کرده بودم.
بلند شد و رفت رو به قبله نشست و گفت: خدایا اگر این سیگار، ابتدای انحراف اوست این بچه را نمی‌خواهم! خلاصه این کلام پدرم، در من اثر کرد و سیگار را ترک کردم.
*خادم زرنگ و دزدهای غافل چند شب دزدی به مسجدی آمدند و وسائل را جمع کردند که ببرند، خادم مسجد را کنار دیوار نگه‌داشته بودند و گفته بودند، اگر سر و صدا نکنی با تو کاری نداریم والا تو را می‌کشیم، خادم به آن‌ها گفت: لااقل مرا در این اتاق کنار محراب زندانی کنید و این قفل را به در بزنید که مردم نگویند من با شما هم دست بودم، دزدها هم همین کار را کردند.
وقتی خادم را داخل اتاق کردند و در قفل کردند، خادم بلندگوی مسجد را که در همان اتاق بود روشن کرد و گفت: آی مردم! بیایید، دزد آمده، دزدها خواستند در اتاق را باز کنند و خادم را گوشمالی بدهند، نتوانستند، زیرا کلید اتاق نزد خادم بود و بر اثر تعلل آن‌ها، مردم داخل مسجد ریختند و دزدها را گرفتند.
* پارتی‌بازی برای فقرا جهت ورود به بهشت اگر فقیر هستی ناراحت نباش، فقرا زودتر به بهشت می‌روند، چون حساب و کتاب چندانی ندارند.
*مردی که از مرگ همسرش هراسان بود! به شخصی گفتند: دوست داری زنت بمیرد؟ گفت: نه، گفتند: چرا! گفت: می‌ترسم از خوشحالی خودم سکته کنم و بمیرم.
انتهای پیام/

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان