به گزارش صبح قزوین به نقل از ایسنا، علی اصغر شعردوست با بیان موقعیت ژئوپلیتیک آسیای مرکزی در قلب اوراسیا، این منطقه را سرزمینی پهناور و فاقد مرز مشترک با آبهای آزاد جهان و برخورداری از مرزی دقیق و تعریف شده توصیف کرد که کشورهای ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و قزاقستان امروزی را در بر میگیرد و در طول تاریخ با جاده ابریشم شناخته شده است و مانند جادهای برای پیوند مردم، جابجایی کالاها و اندیشهها بین اروپا، خاورمیانه، آسیای جنوبی و آسیای شرقی عمل کرده است.
وی در باب موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک آسیای مرکزی، وضعیت و جایگاه جغرافیایی و اهمیت و نقشآفرینی سایر موقعیتهای مهم و پتانسیلهای موجود در این منطقه گفت: موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک آسیای مرکزی، منابع و ذخایر فراوان نفت و گاز، موقعیت گذرگاهی – ارتباطی، ارزش استراتژیک و ژئوتکونومیک دریای خزر، کنترل تولید منابع و خطوط لوله انرژی، توان تأثرگذاری بر بحرانهای منطقه و علایق مشترک فرهنگی، تاریخی و اقتصادی میان کشورهای منطقه با برخی همسایگان، باعث شده است که قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای تحقق اهداف خود و پر کردن خلاء قدرت بعد از فروپاشی اتحاد شوروی در آسیای مرکزی به رقابت بپردازند. این ویژگیهای کشورهای منطقه آسیای مرکزی باعث شده است که این منطقه در نظریههای ژئوپلیتیک جایگاهی مهم داشته باشد. البته به دلیل آنکه این کشورها تا سال 1991 بخشی از جماهیر شوروی بودهاند، در بیشتر نظریه های کلاسیک ژئوپلیتیک، این منطقه در چارچوب « هارتلند» مورد توجه قرار می گرفت؛ اما در نظریههای جدیدتر، آسیای مرکزی به دلیل ویژگیهای فرهنگی – تمدنی، موقعیت جغرافیایی و استراتژیک و همچنین اهمیت ژئواکونومیک مورد توجه قرار گرفته است و حتی از جایگاه برجستهای نیز در نقشه جهان برخوردار می باشد.
به لحاظ موقعیت جغرافیایی، آسیای مرکزی در حد فاصل اروپا در غرب، آسیا در شرق، روسیه در شمال و جهان اسلام در جنوب قرار گرفته است. کشورهای این منطقه محصور در خشکی هستند و تنها به واسطه خاک کشورهای همجوار به آبهای آزاد دسترسی دارند. منطقه آسیای مرکزی دومین ذخایر انرژی دنیا (نفت و گاز) را در اختیار دارد. علاوه بر این، تعداد زیادی از معادن فلزهای کمیاب مانند طلا، مس، اورانیوم و فلزات سنگین در این منطقه واقع شدهاند. این منطقه در محل برخورد و تقاطع فرهنگ های شرق و غرب، از جمله فرهنگ ترکی و اسلامی و از نظر تاریخی در مسیر جاده ابریشم قرار گرفته است.
سفیر کشورمان با اشاره به ویژگی آسیای مرکزی به عنوان نقطه اتصال چهار قدرت هستهیی ( یعنی روسیه، چین، هند و پاکستان )، این منطقه را برخوردار از بازار مصرف بیش از 50 میلیون سکنه معرفی کردند که علاوه بر آن بواسطه وجود گروه های قومی و اختلافات ارضی متعدد، پیدایش وجود بیثباتی احتمالی در آن دور از ذهن نمیباشد.
وی اظهار کرد: کشورهای آسیای مرکزی پس از استقلال با دو تحول ژئوپلیتیکی داخلی و منطقهای مواجه شدند. مسائل سیاسی، قومی، هویتی و مرزی بجا مانده از دوران حکومت شوروی، این کشورها را با مشکلات ژئوپلیتیکی مواجه نمود. حاصل میراث سیاستهای شوروی، ظهور یک رشته از بحرانهاست که برخی از آنها ریشه جغرافیایی، برخی ریشه در مشکلات قومی و برخی دیگر ریشه در هر دو مساله دارند. تحول دیگر مربوط به دوران پس از جنگ سرد میباشد که فضای ژئوپلیتیک جدیدی در منطقه آسیای مرکزی به وجود آورده است. این تحولات از یک سو موجب خلاء قدرت در منطقه به دلیل شرایط حاکم بر روسیه گردید و از سویی صحنه برای رقابت قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای شد که هر کدام اهداف و منابع خود را دنبال میکردند.
وی تبدیل شدن منطقه آسیای مرکزی به عرصه رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در زمان پس از فروپاشی شوروی به ویژه پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر را از جمله مهمترین ویژگی ژئوپلیتیکی این منطقه برشمرد. منطقهای که در آن به غیر از پنج کشور (ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان و ترکمنستان)، پنج قدرت منطقهای (روسیه، ایران، ترکیه، هند و پاکستان) و سه قدرت فرامنطقهای (آمریکا، اتحادیه اروپا و چین) به رقابت برای تأمین منافع خود میپردازند.
سفیر جمهوری اسلامی ایران درباره تشریح نقش و اهداف برخی از این قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای فعال در حوزه آسیای مرکزی به ویژه آمریکا، و همچنین بیان و تبیین مهمترین نظریههای موجود در باب چرایی و چگونگی اهمیت منطقه آسیای مرکزی گفت: آمریکا به عنوان هژمونی جهانی، اهدافی را در آسیای مرکزی دنبال میکند که از جمله آنها میتوان به کنترل منابع انرژی منطقه، جلوگیری از تأمین منافع و نفوذ ایران و همچنین جلوگیری از احیای نفوذ روسیه اشاره کرد.
همچنین موقعیت آسیای مرکزی در نزدیکی به مرزهای افغانستان به دلیل عملیات «نیروی بینالمللی کمک به امنیت» توجه خاص ناتو به کشورهای این منطقه را موجب شده است. علاوه بر این، از آنجایی که آسیای مرکزی عرصه نفوذی است که باعث آسیبپذیری روسیه میشود، مسکو در بهترین حالت، مرزهای نزدیک به این منطقه را به عنوان ضربهگبر در نظر میگیرد؛ زیرا هرگونه تسلط خارجی در منطقه میتواند تمامیت ارضی روسیه را به مخاطره افکند. رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در آسیای مرکزی به علاوه ویژگیهای داخلی و جغرافیایی این کشورها، این منطقه را در آغاز هزاره سون به یکی از مهمترین مناطق سیاسی جهان تبدیل کرده است.
سفیر کشورمان در ادامه سخنان خود با اشاره به طرح نظریههایی چون نظریه «هارتلند» توسط هالفورد مکیندر، نظریه سرزمین حاشیه یا «ریملند» توسط نیکولاس اسپایکمن، نظریه سورسکی مبنی بر «منطقه تصمیم» خواندن آسیای مرکزی، نظریه برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهان توسط ساموئل هانتینگتون و بعد از فروپاشی شوروی، دیدگاه بیضی استراتژیک جفری کمپ در ادبیات سیاسی به بیان اهمیت نظریههای مذکور به ویژه نظریه جفری کمپ که در آن به لحاظ ژئو اکونومیکی، انرژی موجود در اوراسیای مرکزی را منابعی ارزشمند برای کشورهای شرق و غرب و گزینهای جهت تنوعبخشی به واردات انرژی با نتیجه افزایش تقاضا در راستای انباشت سرمایه و افزایش تقاضای مصرف دانسته، به حضور و نقش روسیه به خصوص پس از فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال کشورهای مجزا شدن از این اتحادیه، در صحنه استراتژیک آسیای مرکزی و قفقاز پرداخت.
وی اظهار کرد: در اواسط دهه 90 برخی ناظران بر این عقیده بودند که روسیه در حال به دست آوردن مجدد نقش و نفوذی است که پس از فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال کشورهای آسیای مرکزی از دست داده بود. با این همه چنین به نظر میرسد که نحوه بازگشت روسیه به منطقه در نیمه دوم دهه 1990، با فرایندی سریع، اما ناخواسته عقب کشیدن روسیه همراه بوده است؛ یعنی روسیه در حال از دست دادن نفوذ خود در حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و تمنیتی بود. با آنکه این کشور، به صورت قوی ترین قدرت خارجی در آسیای مرکزی و بازیگر اصلی در مناسبات منطقه باقی ماند، اما موقعیت آن با دخالت بیشتر بازیگران خارجی لطمه دید. دخالت غرب در قفقاز و آسیای مرکزی، تغییری شدید در صحنه استراتژیک به وجود آورده و با پیامدهای مستقم برای روسیه همراه بوده است. روسیه سرخورده برای از دست دادن آنچه حیاط خلوت خود تلقی می کرد، به دنبال سیاستی جهت مقابله با عقب گرد خود در منطقه بود.
در خصوص حضور روسیه در صحنه استراتژیک آسیای مرکزی و قفقاز نیز باید عنوان کرد که سیاست روسیه در سطح بین المللی در آسیای مرکزی، در چارچوب تلاشهای آن برای حفظ ثبات منطقهای و جلوگیری از کسب نفوذ خارجیان در کشورهای آسیای مرکزی قابل فهم است. روابط روسیه با ایران، ترکیه و چین، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی عادی شد. تقسیمبندی ایدئولوژیک پیشین از میان رفت و این حقیقت که روسیه دیگر با ایران و ترکیه مرزی تداشت و مرز آن با چین کوتاهتر شده است، به آرامسازی روابط کمک کرد؛ هرچند که در طول دهه 90 با تبدیل شدن این کشورها به رقبای بالقوه روسیه برای نفوذ در آسیای مرکزی، عنصر جدید رقابت در این معادلات وارد شد. برای روسیه ایجاد این تفاهم میان دیگر قدرتهای منطقهای که منافع استراتژیک و ملی روسیه در آسیای مرکزی باید مورد احترام قرار گیرند، از اهمیت خاصی برخوردار بود. با ورود آمریکا به منطقه، وضعیت استراتژیک منطقه خزر و آسیای مرکزی به حالت نظامی درآمد.
اهمیت سیاسی، اقتصادی و نظامی آسیای مرکزی سبب شده است که روسیه همچنان آن را حوزه نفوذ خود بداند و با خارج نزدیک دانستن آن، مانع نفوذ قدرتهای رقیب شود. روسیه با حفظ این مناطق قادر ایت که نخست امنیت خود را تأمین کند، دوم منافع سیاسی و اقتصادی خود را به دست آورد و سوم با تسلط بر منابع انرژی و حفظ انحصار خود بر آن در مواقع لازم از ابزار انرژی جهان و خریدار اصلی تولیدات انرژی منطقه، سعی در حفظ جایگاه خود و کنترل نفوذ دیگر کشورها را دارد.
سفیر جمهوری اسلامی ایران پس از تبیین نقش، عملکرد و اهداف حضور روسیه در منطقه آسیای مرکزی ضمن تأکید بر جایگاه منحصر به فرد و ویژه آسیای مرکزی در سیاست خارجی ایران، وجود اشتراکات و پیوندهای تاریخی، فرهنگی و دینی میان ایران و آسیای مرکزی و نیز پتانسیلهای عظیم نفت و گاز، جمعیت زیاد، بازار مناسب برای کالاهای ایرانی و به خصوص محصور بودن این منطقه در خشکی و استفاده از فضا و قلمرو ایران به عنوان اقتصادیترین مسیر برای سایر کشورهای منطقه را از مهمترین عوامل ایجاد فرصتهای بالقوه برای ایران و ایجاد زمینههای متنوع و گسترده برای تعمیق و گسترش روابط فی مابیتن خواند.
وی در باب موقعیت، اهداف و دیدگاه کشور چین نسبت به منطقه آسیای مرکزی اظهار کرد: باید گفت که نگاه چین به منطقه بیشتر امنیتی است، اما علاقه این کشور دستیابی به منابع انرژی همسایگانش است. چین در این منطقه از مجموعهای از مزیتها نسبت به روسیه به عنوان بزرگترین بازیگر منطقهای و نیز نسبت به بازیگران فرامنطقهای یعنی ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا برخوردار است. چین با توجه به قدرت فزاینده اقتصادی خود، نفوذ قدرتمندی در ساختارهای اقتصادی منطقه به دست آورده است. وجود ذخایر عظیم نفت و گاز در حوزه خزر که در آینده میتواند وابستگی نفتی چین به انرژی خاورمیانه را کاهش دهد از یک سو، و بازار بکر و بزرگ منطقه جهت صدور کالاهای چینی و نیاز این جمهوریها به سرمایهگذاری شرکتهای چینی در بخشهای صنعتی از سوی دیگر، همگی پکن را تشویق به حضور فعالانه در تحولات این منطقه کرده و آسیای مرکزی جایگاهی ویژه در سیاست خارجی چین پیدا کرده است.
وی در ادامه سخنان خود از کشور ترکیه، دیگر قدرت منطقه سخن به میان آورد که با تکیه بر قدرت نسبتا خوب اقتصادی خود، اشتراکات فرهنگی با منطقه و مهمتر از همه بکارگیری رویکردهای ژئوپلیتیکی مناسب و منطقی در سیاست خارجی توانسته است در آسیای مرکزی و کشورهای تازه استقلال یافته جای پای محکمی برای خود فراهم سازد.
وی درباره دلایل، اهمیت و اهداف حضور کشور ترکیه در منطقه نیز تنها هدف این کشور را کسب منافع و توسعه نفوذ خود بیان کرد که توانسته با درایتهای ژئوپلیتیکی دولتمردانش، از سویی خود را در نظر کشورهای منطقه و از سوی دیگر در نظر قدرتهای غربی به عنوان دروازه ورودی منطقه قفقاز و آسیای مرکزی معرفی نماید.
حضور اتحادیه اروپا به عنوان یکی از قدرتهای فرا منطقهای در آسیای مرکزی و دیدگاه تجاری آن نسبت به منطقه، از دیگر محورهای مورد اشاره شعردوست در این سخنرانی بود که وی در این باب به تأکید اروپا بر توسعه نهادهای دموکراتیک و تقویت ثبات در منطقه اشاره و اظهار کرد: اروپا دارای دیدگاهی عمدتا تجاری نسبت به منطقه میباشد و چندان به دنبال کسب جایگاه ژئوپلیتیک نیست. در حقیقت اروپاییها به دنبال بهرهگیری مناسب از فرصت موجود برای دستیابی به منابع جدید انرژی و کم رنگ نمودن وابستگی به انرژی خاورمیانه و روسیه هستند. در حال حاضر، شرکتهای بزرگ سرمایهگذاری اروپایی بازار اقتصادی منطقه را بلعیده و این کار در زمینههای سرمایهگذاری اقتصادی در منطقه فرصتهای بیشماری را از دست قدرتهای ضعیف خارج کرده است. ابتکار اروپا در راهاندازی کریدور ارتباطی تراسیکا، از طرفی دروازههای اروپا به منطقه و از طرف دیگر دروازههای ارتباطی منطقه به اروپا را گشوده است که این موقعیت، تأثیرات و منافع ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی فراوانی برای اروپا در پی داشته است.
سفیر کشورمان کاهش وابستگی آسیای مرکزی و قفقاز موقعیت ترانزیتی کشورهایی چون ایران و چین را از مهمترین تأثیرات ژئوپولیتیکی اروپا در راهاندازی کریدور ارتباطی تراسیکا دانست و افزود: اتحادیه اروپا به دنبال شکستن حصار روسیه در منابع انرژی آسیای مرکزی است. اتحادیه اروپا نفت و گاز آسیای مرکزی را از طریق روسیه دریافت میکند و همین امر موجب گردیده که برخی در اتحادیه اروپا نسبت به اتکای بیش از حد به روسیه برای تأمین انرژی ابراز نگرانی کنند.
ایالات متحده امریکا به عنوان قدرت اصلی فرامنطقهای در آسیای مرکزی به عنوان آخرین بخش از سخنان شعردوست در بررسی موضوع مورد بحث بود که وی در اینباره نیز با اشاره به اهداف حضور این قدرت فرا منطقهای در آسیای مرکزی، تلاش برای تسلط و کنترل فرایندهای منطقهای با تکیه بر اجرای استراتژی ترکیبی را از مهمترین اهداف اقتصادی و ژئواستراتژیک ایالات متحده آمریکا در منطقه خواند و تصریح کرد: اساسا آمریکا با این توجیه که جهان در قرن بیست و یکم شاهد جدال بر سر دستیابی به منابع انرژی خواهد بود، تلاش گستردهای را برای تسلط بر منابع انرژی حوزه خلیج فارس و دریای خزر سازماندهی کرده است. دسترسی به منابع نفتی خزر در استراتژی امنیت ملی آمریکا به عنوان منفعت حیاتی و حساس این کشور تعریف شده و این کشور استراتژی چندجانبهای را در حوزههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای حضور خود در این منطقه تعریف کرده است. در این استراتژی، گسترش ناتو به شرق در قالب «برنامه همکاری برای صلح» به عنوان عاملی برای تکمیل حلقه های اوراسیا و تسلط بر محورهای امنیتی منطقه پیشبینی شده که در عین حال، ضمن کنترل روسیه، باعث مهار ایران نیز شده و سیاست «منطقه بدون ایران» به عنوان سیاست محوری آمریکا در منطقه را پیش میبرد. ولی در این بین، مهم این است که آمریکا قصد دارد در حوزههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی حضور خود را در منطقه گسترش داده و به تدریج مسلط گردد. این کار از طریق نهادسازی، تقویت ارتباطات منطقه با نهادهای غربی نظیر ناتو، سازمان امنیت و همکاری اروپا، اتحادیه اروپا و سازمان تجارت جهانی و افزایش حضور نظامی در منطقه صورت میپذیرد. در همین راستا، قطع وابستگی منطقه به کشورهای منطقهای نظیر روسیه، چین و ایران، از طریق ایجاد ارتباطات متعدد و گوناگون فراملی، از جمله سیاستهای رسمی دولت آمریکاست. همین مساله دامنه ارتباطات و وابستگی های فرامنطقهای کشورهای آسیای مرکزی، قفقاز و حتی کشورهای اروپای شرقی را بالا برده و از میزان تسلط کشورهای مرکز برای کنترل تعاملات منطقهای میکاهد.
انتهای پیام
دیدگاه ها